اندراحوالات شعار سی و دومین نمایشگاه بینالمللی كتاب تهران
هر كه پولش بیش كتابش بیشتر!
ابن بیتوته
از قدیم گفتهاند «خواستن توانستن است» و ترجیعبند بعد این ضربالمثل هم معمولا این است كه «حتما قدیمیها یك چیزهایی میدانستند كه اینو میگفتند!» اصلا بازهم از قدیم گفتن هرچیز قدیمیاش! یعنی ضرب المثل و حرف حكمتآمیز هم باید از زبان قدیمیها نقل شده باشد كه قابل اتكا و ارجاع باشد و گرنه از این حرفها كه زیاد است. به همین خاطر است كه باید گُل گرفت دهان قدیمیهایی را كه یادمان دادند تا حواسمان باشد كه خواستن توانستن است یعنی كافی است بر كاری اراده كنیم تا بتوانیم آن را انجام دهیم!
اصل ماجرا از آنجا شروع شد كه در پی نابسامانیهای اقتصادی و دستهای همیشه پشت پرده دشمنان قسم خورده حال و روز كاغذ در بازار خراب شد و باز هم به قول قدیمیها «كاغذ سواره شد و ما پیاده» البت از حق نگذریم باز هم گلی به گوشه جمال كاغذ و گرنه پیاز طوری سواره شده كه... بگذریم؛ داشتم از كاغذ میگفتم. كاغذ هم در زمره كالاهای متورم قرار گرفت و از نمایشگاه كتاب سال قبل تا نمایشگاه امسال طوری اوج گرفت كه برای تماشای اوج كاغذ كلاه از سرمان میافتد. خب وقتی كاغذ گران شود طبیعی است كه محصولات كاغذی هم گران میشود البته اسكناس از جمله محصولات كاغذی است كه نه تنها با گران شدن كاغذ افزایش قیمت نداشته بلكه از ارزش آن كاسته هم شده و به همین خاطر باید گفت «كاغذ سواره و پول پیاده!» اینطوری شد كه خیلی یهویی قیمت كتاب هم كشید بالا و طوری رفت بالا كه انگار حالاحالاها خیال پایین آمدن ندارد. این افزایش قیمت را مدیران همیشه در صحنه نوعی موج نامگذاری كردند و گفتند ما تدابیری اندیشیدیم كه در ارتباط با كاغذ دچار بحران نشویم و مدتی هم مصاحبه كردند كه كاغذ از وضعیت بحرانی خارج شد ولی خب امروز كه دارم برای شما این حرفها را مینویسم كاغذ از پیاز هم گرانتر شده و كتاب را هم دیگر نگویم! كتاب آنقدر گران شده كه انسان میترسد دست بزند و اشتباه گوشه یكی از صفحات تا بخورد و آن وقت ناشر بگوید «آقا/خانم! چه میكنی صبر كن زنگ بزنم افسر بیاد كروكی بكشه خسارت بدی. میدانی با این تا خوردگی چقدر از قیمت كتاب افتاد؟» و اینگونه است كه كتاب تبدیل به ابزاری لوکس برای نسل كنونی شده و اگر كسی بتواند كتاب بخرد (علیالخصوص چاپ ۹۸) باید نگاهی به فیش حقوقی او كرد و از او یك آزمایش DNA گرفت كه مبادا نجومیبگیر است و از ژن خوب بهره میبرد كه اینطور در خرید كتاب دست و دلبازانه تازههای چاپ را بیهراس و نگرانی تورق کرده و خریداری میكند.
همه آن چیزهایی كه گفتیم در حكم صغرای مسأله بود و باید برویم سراغ كبری!
مدیران و اعضای شورای سیاستگذاری سی و دومین نمایشگاه كتاب تهران پس از بحث و بررسیهای فراوان و جلسههای مشترك و غیرمشترك و نظرسنجیهای كم و زیاد در نهایت به این نتیجه رسیدند كه شعار این دوره از نمایشگاه را انتخاب كنند. «خواندن توانستن است» شعاری است كه توسط كارشناسان و فحول حوزه كتاب برای این دوره برگزیده شده است. حالا باید برگردانمتان به اول همین یادداشت ولی چون دلم نمیخواهد در متن بالا و پایین شوید خودم بالا را دوباره تکرار میکنم تا زحمت نشود. گفتم كه قدیمیها اگر چیزی میگفتند بیحكمت نبوده و باید دهان آنها را بابت این سخنان حكیمانه با طلا پُر كرد. ولی انگار گاهی جدیدیها یا همان امروزیها هم میتوانند چیزهایی بگویند كه در قوطی هیچ عطاری از قبیله قدیمیها پیدا نشود! برای اینكه به شما ثابت شود خیلی بیراه نگفتیم نگاه كنید به شعار این دوره از نمایشگاه كتاب تهران. میگوید «خواندن توانستن است» لازم نیست معنا كنم ولی لُب كلام اینكه آن كسی میتواند بخواند كه توانایی خرید داشته باشد. كسی كه نمیتواند از پس مخارج خرید كتاب بربیاید چرا باید كتاب بخرد؟ چرا باید از موهبت عكس در اینستاگرام با جلد آخرین كتابی كه خواندم و آخرین كتاب استاد! سود ببرد؟ خب كسی كه ندارد كتاب بخرد به قول یك مسؤول امروزی بهتر است برود بمیرد! پس دیدید كه از صغرای قیمت كاغذ و كتاب با كبرای شعار نمایشگاه كتاب به این نتیجه رسیدیم كه خرید كتاب و خواندن تنها مختص كسانی است كه میتوانند بخرند و اساسا اگر پول نداریم چرا زندهایم؟ اصلا كی گفته كسی كه پول ندارد هوس خرید كتاب به سرش بزند؟ اصلا وقتی شعار نمایشگاه كتاب را گذاشتند «خواندن توانستن است» یعنی آهای كسانی كه شپش در اعماق جیبتان ژیمناستیك كار میكند با چه زبانی بگوییم كه نمایشگاه كتاب جای شما نیست و برای رفقای مایهدار زحمت و دردسر درست نكنید و بگذارید راحت در محیط نمایشگاه بچرخند! والا سیبزمینی سرخ كرده و ساندویچ كالباس را همان دم خانه هم میشود خورد و با تشریفنفرماییتان مایه امتنان خاطر توانگران شوید!
اصل ماجرا از آنجا شروع شد كه در پی نابسامانیهای اقتصادی و دستهای همیشه پشت پرده دشمنان قسم خورده حال و روز كاغذ در بازار خراب شد و باز هم به قول قدیمیها «كاغذ سواره شد و ما پیاده» البت از حق نگذریم باز هم گلی به گوشه جمال كاغذ و گرنه پیاز طوری سواره شده كه... بگذریم؛ داشتم از كاغذ میگفتم. كاغذ هم در زمره كالاهای متورم قرار گرفت و از نمایشگاه كتاب سال قبل تا نمایشگاه امسال طوری اوج گرفت كه برای تماشای اوج كاغذ كلاه از سرمان میافتد. خب وقتی كاغذ گران شود طبیعی است كه محصولات كاغذی هم گران میشود البته اسكناس از جمله محصولات كاغذی است كه نه تنها با گران شدن كاغذ افزایش قیمت نداشته بلكه از ارزش آن كاسته هم شده و به همین خاطر باید گفت «كاغذ سواره و پول پیاده!» اینطوری شد كه خیلی یهویی قیمت كتاب هم كشید بالا و طوری رفت بالا كه انگار حالاحالاها خیال پایین آمدن ندارد. این افزایش قیمت را مدیران همیشه در صحنه نوعی موج نامگذاری كردند و گفتند ما تدابیری اندیشیدیم كه در ارتباط با كاغذ دچار بحران نشویم و مدتی هم مصاحبه كردند كه كاغذ از وضعیت بحرانی خارج شد ولی خب امروز كه دارم برای شما این حرفها را مینویسم كاغذ از پیاز هم گرانتر شده و كتاب را هم دیگر نگویم! كتاب آنقدر گران شده كه انسان میترسد دست بزند و اشتباه گوشه یكی از صفحات تا بخورد و آن وقت ناشر بگوید «آقا/خانم! چه میكنی صبر كن زنگ بزنم افسر بیاد كروكی بكشه خسارت بدی. میدانی با این تا خوردگی چقدر از قیمت كتاب افتاد؟» و اینگونه است كه كتاب تبدیل به ابزاری لوکس برای نسل كنونی شده و اگر كسی بتواند كتاب بخرد (علیالخصوص چاپ ۹۸) باید نگاهی به فیش حقوقی او كرد و از او یك آزمایش DNA گرفت كه مبادا نجومیبگیر است و از ژن خوب بهره میبرد كه اینطور در خرید كتاب دست و دلبازانه تازههای چاپ را بیهراس و نگرانی تورق کرده و خریداری میكند.
همه آن چیزهایی كه گفتیم در حكم صغرای مسأله بود و باید برویم سراغ كبری!
مدیران و اعضای شورای سیاستگذاری سی و دومین نمایشگاه كتاب تهران پس از بحث و بررسیهای فراوان و جلسههای مشترك و غیرمشترك و نظرسنجیهای كم و زیاد در نهایت به این نتیجه رسیدند كه شعار این دوره از نمایشگاه را انتخاب كنند. «خواندن توانستن است» شعاری است كه توسط كارشناسان و فحول حوزه كتاب برای این دوره برگزیده شده است. حالا باید برگردانمتان به اول همین یادداشت ولی چون دلم نمیخواهد در متن بالا و پایین شوید خودم بالا را دوباره تکرار میکنم تا زحمت نشود. گفتم كه قدیمیها اگر چیزی میگفتند بیحكمت نبوده و باید دهان آنها را بابت این سخنان حكیمانه با طلا پُر كرد. ولی انگار گاهی جدیدیها یا همان امروزیها هم میتوانند چیزهایی بگویند كه در قوطی هیچ عطاری از قبیله قدیمیها پیدا نشود! برای اینكه به شما ثابت شود خیلی بیراه نگفتیم نگاه كنید به شعار این دوره از نمایشگاه كتاب تهران. میگوید «خواندن توانستن است» لازم نیست معنا كنم ولی لُب كلام اینكه آن كسی میتواند بخواند كه توانایی خرید داشته باشد. كسی كه نمیتواند از پس مخارج خرید كتاب بربیاید چرا باید كتاب بخرد؟ چرا باید از موهبت عكس در اینستاگرام با جلد آخرین كتابی كه خواندم و آخرین كتاب استاد! سود ببرد؟ خب كسی كه ندارد كتاب بخرد به قول یك مسؤول امروزی بهتر است برود بمیرد! پس دیدید كه از صغرای قیمت كاغذ و كتاب با كبرای شعار نمایشگاه كتاب به این نتیجه رسیدیم كه خرید كتاب و خواندن تنها مختص كسانی است كه میتوانند بخرند و اساسا اگر پول نداریم چرا زندهایم؟ اصلا كی گفته كسی كه پول ندارد هوس خرید كتاب به سرش بزند؟ اصلا وقتی شعار نمایشگاه كتاب را گذاشتند «خواندن توانستن است» یعنی آهای كسانی كه شپش در اعماق جیبتان ژیمناستیك كار میكند با چه زبانی بگوییم كه نمایشگاه كتاب جای شما نیست و برای رفقای مایهدار زحمت و دردسر درست نكنید و بگذارید راحت در محیط نمایشگاه بچرخند! والا سیبزمینی سرخ كرده و ساندویچ كالباس را همان دم خانه هم میشود خورد و با تشریفنفرماییتان مایه امتنان خاطر توانگران شوید!