دیكته نوشته شده غلط هم دارد!

گفت‌وگو با مجید واشقانی، بازیگر سریال روزهای بی‌قراری:

دیكته نوشته شده غلط هم دارد!

وقتی با مجید واشقانی هم‌صحبت شوید، متوجه خواهید شد از آن دست بازیگران است كه به هیچ وجه مدعی نیست. اگر كارش را درست انجام بدهد، تمام قد می‌ایستد و دفاع می‌كند و اگر در اثری بازی كند كه نقاط ضعفی دارد، بدون آن‌كه انكار كند با صراحت درباره‌اش حرف می‌زند و مشكلی با این موضوع ندارد. این اتفاق را در كمتر بازیگری می‌توان سراغ داشت، زیرا كار ضعیف هم باشد، معمولا بازیگران ادله بی‌اساسی می‌آورند و توجیه می‌كنند. این بازیگر اعتقاد دارد در نهایت بیننده است كه قضاوت می‌كند. حال ممكن است بیننده هم سلیقه‌ای برخورد كند یا كارشناسی، اما آنچه او سعی می‌كند این است كه كارش را به زعم خودش درست انجام بدهد. رشته تحصیلی واشقانی ارتباطی با بازیگری ندارد، اما علاقه‌اش باعث شد در كلاس‌های بازیگری شركت كند و وارد این عرصه شود. او با بازی در سریال تلویزیونی «مسیر انحرافی» كارش را در دنیای بازیگری آغاز كرد. این هنرمند طی این سال‌ها در سریال‌های تلویزیونی همچون كمین، مرز آفتاب، زیر هشت، هوش سیاه 2، ماتادور، انقلاب زیبا و میكائیل، دیوار شیشه‌ای و ... نقش‌های متفاوتی را تجربه كرده است. واشقانی هرگز لباس یك كاراكتر را نپوشیده و در انتخاب‌هایش سعی كرده شخصیت‌های متفاوت را اجرا كند. البته او تا امروز سه بار لباس پلیس تن کرده و در سریال‌های زیر هشت، هوش سیاه 2 و ماتادور این نقش را به عهده داشته است. واشقانی در چند فیلم سینمایی هم بازی كرده است. این بازیگر تجربه اجرا را هم كنار بازیگری دارد و برنامه پنجره‌ها را اجرا كرده است. البته او قبل از آن‌كه اجرای این برنامه را بپذیرد، علاقه‌مند به برنامه‌های گفت‌وگو محور داخلی و خارجی بوده و چنین برنامه‌هایی را به دلیل علایق شخصی دنبال می‌كرده است. این روزها بینندگان تلویزیون شاهد بازی این بازیگر در فصل دوم سریال تلویزیونی روزهای بی‌قراری هستند. او در این سریال در نقش منصور ظاهر شده كه برادر سارا شخصیت محوری قصه است. منصور، برادری است كه بعد از اعتراف مرجان متوجه می‌شود نسبت واقعی با خواهرش ندارد، اما به‌رغم شوكه شدنش از این ماجرا، تمام قد كنار خواهرش می‌ایستد و همراه او می‌شود تا بتواند هویت گذشته خواهرش را پیدا كند. در این سریال به دلیل اتفاقات قصه، بینندگان شاهد بازی پر از تنش و به قول معروف انفجاری از او هستند كه كمتر از او شاهد بودند. همین نقش‌آفرینی بهانه‌ای شد تا درباره این سریال با او به گفت‌وگو بنشینیم.

   شما در فصل دوم سریال روزهای بی‌قراری نقش منصور را بازی می‌كردید، در حالی كه این كاراكتر را در فصل اول كامران تفتی به‌عهده داشت. زمانی كه این نقش پیشنهاد شد، آیا فصل یك را دیده بودید كه حال و هوای سریال دستتان بیاید و در جریان قصه قرار بگیرید؟
 قرار بود در فصل اول این سریال شخصیت دیگری به غیر از منصور را بازی كنم كه البته بعدها در قصه این شخصیت تغییر كرد. در آن مقطع زمانی، من سر سریال برادر بودم و به لحاظ گریم تداخل پیدا می‌كرد، به همین دلیل نتوانستم در فصل اول سریال روزهای بی‌قراری حضور داشته باشم.
 بعد از این‌كه نتوانستم سر این سریال بروم، نقش خیلی تغییر كرد كه البته نام شخص را یادم نیست. فقط به یاد دارم كشتی گیر بود و بیماری قلبی داشت، ولی نسبت به فصل یك سریال آشنایی داشتم. وقتی برای بازی در فصل دوم هم با من تماس گرفتند و فیلمنامه را خواندم، پذیرفتم. به نظرم قصه فصل یك خیلی مرتبط با فصل دوم نبود كه در هم تنیده شده باشند. یكی از اتفاقاتی كه در فصل یك افتاده بود، جریان سارا بود كه بخشی از این اتفاقات فتح بابی شد تا قصه فصل دوم سریال روزهای بی‌قراری شروع شود.
   شخصیت منصور در فصل یك با فصل دو تفاوت دارد. به همین دلیل پرسیدم آیا فصل یك را دیده بودید كه راكورد نقش منصور را در فصل دوم حفظ كنید؟
شخصیت منصور فصل دو خیلی ارتباطی با فصل یك نداشت، اما من فصل یك سریال روزهای بی‌قراری را دیده بودم، ولی به هیچ وجه نخواستم حفظ راكورد كنم و هیچ وقت هم این كار را نمی‌كردم. با این موافق هستم كه منصور فصل یك با منصور فصل دو خیلی تفاوت دارد، زیرا فقط سارا مشترك فصل یك با 2 است. در مجموع قصه فصل دو مجزا از فصل یك است و زمانی كه من در این سریال بازی كردم به چشم فصل2 یك سریال نگاه نكردم و یك سریال مستقل دیدم، چون قصه فصل دوم با فصل یك تنیده نشده بود و فقط شخصیت سارا مشترك بود. در واقع برای من روزهای بی‌قراری 2 نبود، بلكه یك سریال جدا به نام روزهای بی‌قراری بود كه من بازی كردم.
   وقتی این نقش پیشنهاد شد كدام یك از ویژگی‌های شخصیت منصور را دوست داشتید كه پذیرفتید، چون ما خیلی شاهد بچه قصه‌ها در این سریال نیستیم كه برای مخاطبان هیجان انگیز باشد و برایش همراه با تعلیق باشد؟
خیلی داستان ما شخصیت محور نبود و باوجود این‌كه داستان طوری پیش می‌رود كه ما شاهد قصه‌های زندگی سارا و منصور هستیم و اتفاقاتی كه در خانواده آنها می‌افتد. مزیت قصه روزهای بی‌قراری این بود كه اتفاق محور بود تا شخصیت محور.
در واقع اتفاقی شكل گرفت كه باعث شد شخصیت‌ها وارد یك جریان داستانی شوند و پیش بروند كه البته به نظرم یك جاهایی داستان ما ریتم‌ خود را از دست داد و یكسری بچه قصه‌هایی باید به قصه اضافه می‌شد كه نشد و ما در 30 قسمت كار این داستان را به این شكل پیگیری كردیم كه سارا متوجه می‌شود پدر و مادرش افراد دیگری هستند و او همراه برادرش منصور راه می‌افتند تا به واسطه فرش و شواهد دیگری كه به دست می‌آورند، اصل و نسب سارا را كشف كنند که می‌كنند.
 از آن طرف ما یك قصه موازی داشتیم كه آقای آذرنگ بازی می‌كرد و كشمكش بین او و خانم بایگان بود. بهتر بود قصه‌های موازی دیگری هم داشتیم كه در قصه اصلی تنیده می‌شد كه شخصیت‌های سارا و منصور را دچار چالش و بحران‌های هیجان‌انگیزتری برای تماشاگر می‌كرد، ولی متاسفانه این اتفاق در متن كمتر افتاد و به نظرم كمی باعث لختی و ضرباهنگ كند كار در برخی بخش‌های كار شد.
   با توجه به این‌كه خط اصلی قصه تكراری است و آنچه باعث می‌شد به ضرباهنگ قصه هیجان بدهد، مسلما بچه قصه‌ها در كار بود. قبل از آن‌كه كار تولید شود، پیشنهادی ندادید كه بهتر است این اتفاق بیفتد؟
قرار بود این اتفاق بیفتد. روز اول فیلمنامه كامل نبود و تا جایی كه ما خواندیم به دلیل اتفاقاتی كه می‌افتد، قصه هیجانش را داشت، چون خوب شروع می‌شد، مخاطب با یك اتفاق رو به رو می‌شد و این‌كه سارا بچه خانواده‌ای كه فكر می‌كرد باشد، نیست.
 از آن طرف سر و كله یك خانم با فرش پیدا می‌شد و این قصه هیجان انگیز بود. از اینجا به بعد قصه را نداشتیم و قرار بود بچه قصه‌ها در مسیری كه این خواهر و برادر می‌روند و به دنبال اصل و نسب سارا می‌گردند، شكل بگیرد كه این پیش نیامد و ما وارد فضای تولید شدیم.
 تجربه نشان داده وقتی تولید كار آغاز می‌شود، حرف‌هایی كه قرار است اتفاق بیفتد، تحت‌الشعاع تولید قرار می‌گیرد. آن هم در شرایطی كه تولید گران و سخت است، فرصتی نیست كه فیلمنامه روتوش شود. البته من به شخصه می‌دیدم كه آقای شریفی، تهیه‌كننده سریال 24 ساعته گوشی به دست دارد و سكانس به سكانس سریال را كه در شهرهایی همچون مشهد و تبریز بودیم با نویسنده روتوش می‌كرد و می‌خواست بهتر شود.
وقتی فیلمنامه به دست گروه تولید می‌رسید هم با آقای معصومی كارگردان، آقای شریفی تهیه‌كننده و دیگر بازیگران حرف می‌زدیم تا ریتم سریال شكل و شمایل بهتری بگیرد. من الان می‌توانم از كار تعریف كنم كه نقاط تعریفی هم بسیار دارد، اما من كسی هستم كه نسبت به ایرادهای كارم بعد از پخش هم بی‌توجه نیستم و اگر ایرادی باشد، حتما می‌گویم. البته باید بگویم هر آنچه نقاط مثبت در كار می‌بینید یا نقاط منفی، مربوط به همه است و همه در آن دخیل هستند.
  این خیلی خوب است كه شما كارتان را هم نقد می‌كنید، معمولا بازیگران این كارها را انجام نمی‌دهند.
به دلیل این‌كه من نظرات مردم را هنگام پخش سریال‌هایم می‌شنوم و نقدشان هم این بود كه قصه در برخی بخش‌ها نیاز به هیجان بیشتری داشت، اما از آن طرف باید بگویم كه كار شسته و رفته و تمیز است و كارگردانی محترمی دارد. ضمن این‌كه ما در شرایط سخت این كار را ساختیم.
 آقای شریفی دست خالی این كار را ساخت. خیلی فشار مالی داشت، آن هم با این پروداكشن سنگین. واقعا بردن حدود 50 نفر به شهرهای دیگر (چون كار در مشهد و تبریز ضبط می‌شد) و به مدت طولانی، واقعا سخت بود و نیاز به حمایت مالی زیاد داشت، اما خیلی از ما حمایت نشد، حتی خبر دارم كه او درگیر وصول طلب هاست.
   وقتی در چنین كارهایی دعوت می‌شوید كه فیلمنامه نصف و نیمه است، اما بعد در تولید نظرتان تامین نمی‌شود، پشیمان می‌شوید كه چرا این كار را قبول كردید؟
من تا امروز 17 تا 18 سریال بازی كردم، اما یك سریال هم نبود كه فیلمنامه از قسمت اول تا پایان نوشته شده باشد. یا شاید هم بوده، اما من تا به حال تجربه نكرده ام. همیشه یا فیلمنامه نداشتیم یا نصفه بود یا تغییرات اساسی در قصه داشتیم. همیشه ده قسمت، پنج قسمت، طرح و ... بود.
 این اتفاق بسیار بد است. شما از بقیه بازیگران هم بپرسید همین را می‌گویند. همین الان برای اولین بار این اتفاق افتاده كه فیلمنامه 50قسمت كامل یك سریال به نام از سرنوشت به تهیه‌كنندگی آقای تحویلیان را به من تحویل دادند تا بخوانم، اما هیچ وقت این طور نبوده و متاسفانه قاعده هم شده در تلویزیون ما كه فیلمنامه‌ها كامل نیستند و كار كلید می‌خورد. این بد است كه شما به عنوان بازیگر نمی‌دانید تا پایان قصه قرار است چه اتفاقی بیفتد. مسلما در این مواقع فشار زیادی روی تهیه‌كننده، كارگردان، بازیگران و عوامل تولید است.
  بعد از این‌كه سارا و منصور به‌واسطه مرجان متوجه می‌شوند خواهر و برادر واقعی نیستند، سارا بهت زده می‌شود و از شما شاهد یك بازی انفجاری هستیم كه خشمتان را در چهره و دیالوگ‌ها می‌بینیم. آیا این در فیلمنامه بود یا خودتان به كارگردان پیشنهاد دادید؟
فیلمنامه روایتگر داستان است و بازیگر را هدایت نمی‌كند، بلكه خود بازیگر و كارگردان هستند كه بازی را هدایت می‌كنند. هنگام تمرین ما به این نقطه رسیدیم. می‌دانستم كه می‌خواهم از نقطه صفر به فینال برسم. وقتی سارا متوجه قصه واقعی زندگی‌اش می‌شود، دچار شوك‌زدگی می‌شود و دیالوگ نمی‌گوید، به همین دلیل بهتر بود كه من یك بازی انفجاری داشتم كه مخاطب متوجه بحرانی شود كه وارد خانواده شده است.
  به نظرتان بهتر نبود هر دو یعنی سارا و منصور واكنش هیجانی داشتند؟
نه، اگر قرار بود هر دو رفتار هیجانی و انفجاری داشته باشند، شلوغ می‌شد و اگر هر دو بهت‌زده می‌شدند بی‌خاصیت می‌شد. بهترین حالت این بود كه یكی بهت‌زده و دیگری انفجاری شده تا هیجان هم به مخاطب وارد شود و متوجه چالش خانواده شود. به نظرم این كنتراست بین رفتار سارا و منصور درست بود و به‌رغم این‌كه شكل بازی من به این شكل نیست كه رفتارهای هیجانی و گل درشت داشته باشم، اما در قصه سریال روزهای بی‌قراری لازم بود كه این‌طور عمل كنم.
   به غیر از ریتم قصه كه اشاره كردید، بازخورد كار را چطور دیدید؟
دیكته نوشته شده حتما غلط هم دارد، اما آنچه اهمیت دارد این كه من هم نقاط مثبت كار را می‌بینم و هم منفی. سریال ما یك كار محترم است و اشكالاتی هم دارد كه فقط صرفا مربوط به قصه است و چیز دیگری نیست، اما باید نگاه كنید كه گروه یك سال زحمت كشیدند.
تهیه‌كننده كلی دوندگی كرده تا این كار ساخته شده است. البته نمی‌خواهم بگویم كه مشكل نویسنده است، به هر حال در هر كاری آزمون و خطا وجود دارد. من هم گاهی بازی خودم را می‌بینم و همان لحظه می‌گویم كه بهتر بود بازی‌ام طور دیگر بود.  چیزی كه خیلی اهمیت دارد، این است كه ما بیننده را دست‌كم نگرفتیم و اگر مردم نقدی هم درباره ریتم كار کردند، مشخص است كه سریال ما دیده می‌شود. اگر ریتم كمی تندتر بود، می‌توانم بگویم سریال كم‌نقصی می‌شد. كلیت كار را دوست دارم. آقای شریفی، تهیه‌كننده‌ای است كه چند صد فیلم سینمایی، سریال و تله‌فیلم تولید كرده و كارش را بلد است. آقای معصومی، كارگردان موجه و كاربلد است كه تلویزیون و سینما را خوب می‌شناسد. انتخاب بازیگران خیلی خوب بود. اینها نقاط قوت كار است كه دوست دارم. نظری كه درباره ریتم هم دادم، هنری است نه سلیقه‌ای. در مجموع كلیت سریال روزهای بی‌قراری را دوست دارم.