قیام عروسكها
ادامه از صفحه 5
بزرگان گمنام
عروسكگردانی در تلویزیون ما چقدر جدی گرفته میشود؟ چرا ما نام صداپیشگان را شنیدهایم، اما به زحمت میتوانیم نام پنج عروسكگردان را به خاطر بیاوریم؟ عروسكگردانها هم مانند دیگر عوامل تولیدی در قالب یك ساختار بزرگتر هستند كه فرصت مطرح شدن را پیدا میكنند و این مهم است كه در یك پروژه تلویزیونی كار كرده باشند یا در یك اثر سینمایی، فارغ از اینكه برای دو نوع از كار چه میزان از انرژی صرف شده باشد. اساسا دو مورد از اصطلاحات رایج بین اهالی هنر و به ویژه منتقدان، فرمت تلویزیونی و فرمت سینمایی است و این عبارتها مشخصكننده این نیست كه یك اثر در بستر تلویزیون تولید شده یا در بستر سینما؛ بلكه كاری را كه حرفهایتر باشد به عنوان كار سینمایی بازمیشناسند و بر همین اساس از اصطلاح «سینمایی كار كردن» برای یك اثر تلویزیونی به عنوان یك تعریف و تمجید استفاده میكنند كه البته در میان اهل فن، واكنشهای مختلفی دارد. اما این یك حقیقت غلط است كه معمولا اثری را كه قرار باشد روی پرده سینما عرضه شود، بیشتر از اثری كه برای قاب كوچك تلویزیون آماده میشود، تحویل میگیرند. دلیل این اتفاق شاید به همان بحث آشنای بند 44 قانون اساسی و اصل خصوصیسازی برگردد و اینكه یك اثر سینمایی عموما باید خودش گلیمش را از آب بیرون بكشد و به سود برسد؛ ولی یك اثر تلویزیونی از سمت صدا و سیما ضمانت عرضه دارد. در این میان، وقتی یك برنامهساز با علم به اینكه محصول او به هر شكل روی آنتن قرار میگیرد، وسواس و حساسیت به خرج میدهد و تلاشی در خور پرده نقرهای را برای قاب جادویی به ثمر میرساند، مخاطب و مدیران را بیشتر به رسانه ملی امیدوار میكند و در خلال آن، تشخص بیشتری به یك نیروی حرفهای مثل عروسكگردان میدهد.
یك تجربه جدید و خوب
شبكه دوی سیما اخیرا شیوه جدیدی را در عروسكگردانی، آن هم برای یك برنامه با مخاطبانی از گروه سنی بزرگسال پیاده كرده است كه ذوق مخاطب را برمیانگیزد. برنامه تلویزیونی همین الان یهویی با بهكارگیری گستردهترین شیوه كروماكی (پرده سبز) امكان تماشای تمامی فیزیك عروسك را برای مخاطب تلویزیون فراهم كرده است.
سیدجواد سیدمحسنی، تهیهكننده و كارگردان اثر درباره این كه چرا چنین رویكردی را به كار بسته است، به جامجم میگوید: مخاطبی كه زمانش را برای دیدن برنامه ما میگذارد، دارد بخشی از باارزشترین سرمایهاش را به ما میدهد و ما هم در مقابل مسؤولیت داریم به بهترین نحو به این محبت و احترام او پاسخ بدهیم. مخاطب امروز تلویزیون این حق را دارد كه بهترین را از ما بخواهد و ما از نظر بصری و محتوایی تمام تلاش خود را صورت بدهیم. ضمن این كه بازخورد خوب مردم آنقدر به ما انگیزه داد كه به چیزی جز كسب رضایت بیشتر او فكر نكردیم.
سیدمحسنی میافزاید: ما در این برنامه میخواستیم عروسكها زندهتر به نظر برسند و برای این كار باید باتومهای توی دست عروسك را حذف میكردیم. بنابراین استفاده 100 درصدی از پرده سبز اتفاق افتاد.
محسنی درباره سابقه استفاده از چنین شیوهای در تلویزیون ایران میگوید: طبق صحبتی كه من با دوستان عروسكگردان داشتم، متوجه شدم چنین شیوهای در این سطح كه ما انجام دادهایم تاكنون به كار گرفته نشده و اگر قرار است این اتفاق خوب در برنامهسازی ما رایج شود، مفتخریم كه قدم اول را برای تشویق دیگر دوستان برداشته باشیم.
او درباره دشواریهای این كار توضیح میدهد: استفاده گسترده از فناوری كروماكی كار ما را به شدت سختتر كرد و شاید بتوان به جرأت گفت در مقایسه با برنامههای تلویزیونی بهخصوص آثار عروسكی دیگر، پنجبرابر گذشته زمان و انرژی و هزینه صرف كردیم؛ اما به حاصل تلاشمان میارزید. ما در زمان پس از تولید، تولید و پیشتولید، متحمل زحمت زیادی شدیم، اما نتیجهای كه گرفتیم خستگی را از تنمان بیرون برد. حالا دیگر صددرصد فیزیك عروسك برای مخاطب رونمایی میشود و دیگر اینچنین نیست كه عروسكگردان از پشت میز، هنر خود را روی نیمی از جسم عروسك پیاده كند.
عروسكهایی كه با صدا
مطرح شدند
معروفترین و دمدستیترین مثال برای برنامههای محبوب عروسكی شاید «جنابخان» باشد كه چند سالی است بین مخاطبان تلویزیون جای خود را باز كرده است. این شخصیت، محبوبیت خود را سوای اتمسفر كلی برنامه «خندوانه»، مرهون صداپیشه آن است و شاید اگر هر كسی غیر از محمد بحرانی این كار را بر عهده میگرفت، چنین موفقیتی حاصل نمیشد. اساسا در تلویزیون ایران عروسكها به مدد سه عنصر صداپیشه، داستان كلی سریال یا ساختار برنامه تركیبی است كه شناخته میشوند و سهم عروسكگردان چندان جدا و مستقل از دیگر عوامل به چشم نمیآید. اگر قرار باشد مروری بر چند دهه گذشته برنامهسازیهای سیما داشته باشیم، دو عروسك كلاهقرمزی و پسرخاله در اواخر دهه 60 به واسطه صحبت با مجری برنامه (ایرج طهماسب)، «زیزی گولو» با تكیه بر داستانهای فانتزی آن كه از زبان مادر خانومی با بازی لیلی رشیدی روایت میشد، «سنجد» به خاطر رویكردی كه بر گزارشهای نگار استخر حاكم بود، «مجید دلبندم»، «مخمل» و تمام موشهای «مدرسه موشها» روی خط داستان سریال به مخاطب معرفی شدند. ضمن اینكه، مخاطب هم عادت كرده بود تمامی آنها را از پشت یك وسیله باور كند. وسیلهای كه پنهان شدن نیمی از فیزیك و اندامشان را توجیه كند.
فرصت عرض اندام
برای عروسكگردانها
در قسمتهای جدید برنامه همین الان یهویی اما قدمی نو برداشته شده تا به مدد آن عروسك به غیر از لحنی كه صداپیشه به او میدهد و به جز داستانی كه راوی آن میشود، دلیل دیگری برای جذابیت داشته باشد و آن حركت داشتن تمام اجزا، یعنی دستها و هر دو پا و سر آن است و به همین دلیل، هنر عروسكگردان به شكل ویژهای محرز میشود. این ابتكار با استفاده همهجانبهتر از فناوری كروماكی امكانپذیر بوده كه تیم برنامهساز زحمت آن را به جان خریدهاند و در نتیجه شامگاه هر جمعه را در شبكه دو به شكل جذابتری برای مخاطب رقم میزنند.
این برنامه تلویزیونی راهكارهای حفظ ایمنی را در پرداختهای الكترونیكی آموزش میدهد و بخش عروسكی تنها یكی از بخشهای آن است؛ اما برای همین بخش كوچك هم انرژی زیادی صرف شده كه بحق، جای تقدیر دارد. احمد آكشته و آرش مصطفایی از جمله عروسكگردانان این برنامه تلویزیونی هستند كه در جریان این اثر، تجربه جدیدی را در كارنامه خود رقم زدهاند.
بزرگان گمنام
عروسكگردانی در تلویزیون ما چقدر جدی گرفته میشود؟ چرا ما نام صداپیشگان را شنیدهایم، اما به زحمت میتوانیم نام پنج عروسكگردان را به خاطر بیاوریم؟ عروسكگردانها هم مانند دیگر عوامل تولیدی در قالب یك ساختار بزرگتر هستند كه فرصت مطرح شدن را پیدا میكنند و این مهم است كه در یك پروژه تلویزیونی كار كرده باشند یا در یك اثر سینمایی، فارغ از اینكه برای دو نوع از كار چه میزان از انرژی صرف شده باشد. اساسا دو مورد از اصطلاحات رایج بین اهالی هنر و به ویژه منتقدان، فرمت تلویزیونی و فرمت سینمایی است و این عبارتها مشخصكننده این نیست كه یك اثر در بستر تلویزیون تولید شده یا در بستر سینما؛ بلكه كاری را كه حرفهایتر باشد به عنوان كار سینمایی بازمیشناسند و بر همین اساس از اصطلاح «سینمایی كار كردن» برای یك اثر تلویزیونی به عنوان یك تعریف و تمجید استفاده میكنند كه البته در میان اهل فن، واكنشهای مختلفی دارد. اما این یك حقیقت غلط است كه معمولا اثری را كه قرار باشد روی پرده سینما عرضه شود، بیشتر از اثری كه برای قاب كوچك تلویزیون آماده میشود، تحویل میگیرند. دلیل این اتفاق شاید به همان بحث آشنای بند 44 قانون اساسی و اصل خصوصیسازی برگردد و اینكه یك اثر سینمایی عموما باید خودش گلیمش را از آب بیرون بكشد و به سود برسد؛ ولی یك اثر تلویزیونی از سمت صدا و سیما ضمانت عرضه دارد. در این میان، وقتی یك برنامهساز با علم به اینكه محصول او به هر شكل روی آنتن قرار میگیرد، وسواس و حساسیت به خرج میدهد و تلاشی در خور پرده نقرهای را برای قاب جادویی به ثمر میرساند، مخاطب و مدیران را بیشتر به رسانه ملی امیدوار میكند و در خلال آن، تشخص بیشتری به یك نیروی حرفهای مثل عروسكگردان میدهد.
یك تجربه جدید و خوب
شبكه دوی سیما اخیرا شیوه جدیدی را در عروسكگردانی، آن هم برای یك برنامه با مخاطبانی از گروه سنی بزرگسال پیاده كرده است كه ذوق مخاطب را برمیانگیزد. برنامه تلویزیونی همین الان یهویی با بهكارگیری گستردهترین شیوه كروماكی (پرده سبز) امكان تماشای تمامی فیزیك عروسك را برای مخاطب تلویزیون فراهم كرده است.
سیدجواد سیدمحسنی، تهیهكننده و كارگردان اثر درباره این كه چرا چنین رویكردی را به كار بسته است، به جامجم میگوید: مخاطبی كه زمانش را برای دیدن برنامه ما میگذارد، دارد بخشی از باارزشترین سرمایهاش را به ما میدهد و ما هم در مقابل مسؤولیت داریم به بهترین نحو به این محبت و احترام او پاسخ بدهیم. مخاطب امروز تلویزیون این حق را دارد كه بهترین را از ما بخواهد و ما از نظر بصری و محتوایی تمام تلاش خود را صورت بدهیم. ضمن این كه بازخورد خوب مردم آنقدر به ما انگیزه داد كه به چیزی جز كسب رضایت بیشتر او فكر نكردیم.
سیدمحسنی میافزاید: ما در این برنامه میخواستیم عروسكها زندهتر به نظر برسند و برای این كار باید باتومهای توی دست عروسك را حذف میكردیم. بنابراین استفاده 100 درصدی از پرده سبز اتفاق افتاد.
محسنی درباره سابقه استفاده از چنین شیوهای در تلویزیون ایران میگوید: طبق صحبتی كه من با دوستان عروسكگردان داشتم، متوجه شدم چنین شیوهای در این سطح كه ما انجام دادهایم تاكنون به كار گرفته نشده و اگر قرار است این اتفاق خوب در برنامهسازی ما رایج شود، مفتخریم كه قدم اول را برای تشویق دیگر دوستان برداشته باشیم.
او درباره دشواریهای این كار توضیح میدهد: استفاده گسترده از فناوری كروماكی كار ما را به شدت سختتر كرد و شاید بتوان به جرأت گفت در مقایسه با برنامههای تلویزیونی بهخصوص آثار عروسكی دیگر، پنجبرابر گذشته زمان و انرژی و هزینه صرف كردیم؛ اما به حاصل تلاشمان میارزید. ما در زمان پس از تولید، تولید و پیشتولید، متحمل زحمت زیادی شدیم، اما نتیجهای كه گرفتیم خستگی را از تنمان بیرون برد. حالا دیگر صددرصد فیزیك عروسك برای مخاطب رونمایی میشود و دیگر اینچنین نیست كه عروسكگردان از پشت میز، هنر خود را روی نیمی از جسم عروسك پیاده كند.
عروسكهایی كه با صدا
مطرح شدند
معروفترین و دمدستیترین مثال برای برنامههای محبوب عروسكی شاید «جنابخان» باشد كه چند سالی است بین مخاطبان تلویزیون جای خود را باز كرده است. این شخصیت، محبوبیت خود را سوای اتمسفر كلی برنامه «خندوانه»، مرهون صداپیشه آن است و شاید اگر هر كسی غیر از محمد بحرانی این كار را بر عهده میگرفت، چنین موفقیتی حاصل نمیشد. اساسا در تلویزیون ایران عروسكها به مدد سه عنصر صداپیشه، داستان كلی سریال یا ساختار برنامه تركیبی است كه شناخته میشوند و سهم عروسكگردان چندان جدا و مستقل از دیگر عوامل به چشم نمیآید. اگر قرار باشد مروری بر چند دهه گذشته برنامهسازیهای سیما داشته باشیم، دو عروسك كلاهقرمزی و پسرخاله در اواخر دهه 60 به واسطه صحبت با مجری برنامه (ایرج طهماسب)، «زیزی گولو» با تكیه بر داستانهای فانتزی آن كه از زبان مادر خانومی با بازی لیلی رشیدی روایت میشد، «سنجد» به خاطر رویكردی كه بر گزارشهای نگار استخر حاكم بود، «مجید دلبندم»، «مخمل» و تمام موشهای «مدرسه موشها» روی خط داستان سریال به مخاطب معرفی شدند. ضمن اینكه، مخاطب هم عادت كرده بود تمامی آنها را از پشت یك وسیله باور كند. وسیلهای كه پنهان شدن نیمی از فیزیك و اندامشان را توجیه كند.
فرصت عرض اندام
برای عروسكگردانها
در قسمتهای جدید برنامه همین الان یهویی اما قدمی نو برداشته شده تا به مدد آن عروسك به غیر از لحنی كه صداپیشه به او میدهد و به جز داستانی كه راوی آن میشود، دلیل دیگری برای جذابیت داشته باشد و آن حركت داشتن تمام اجزا، یعنی دستها و هر دو پا و سر آن است و به همین دلیل، هنر عروسكگردان به شكل ویژهای محرز میشود. این ابتكار با استفاده همهجانبهتر از فناوری كروماكی امكانپذیر بوده كه تیم برنامهساز زحمت آن را به جان خریدهاند و در نتیجه شامگاه هر جمعه را در شبكه دو به شكل جذابتری برای مخاطب رقم میزنند.
این برنامه تلویزیونی راهكارهای حفظ ایمنی را در پرداختهای الكترونیكی آموزش میدهد و بخش عروسكی تنها یكی از بخشهای آن است؛ اما برای همین بخش كوچك هم انرژی زیادی صرف شده كه بحق، جای تقدیر دارد. احمد آكشته و آرش مصطفایی از جمله عروسكگردانان این برنامه تلویزیونی هستند كه در جریان این اثر، تجربه جدیدی را در كارنامه خود رقم زدهاند.