گرگرسواری در سیل

گرگرسواری در سیل

 گلنار لرستانی‌راد، مامای 32 ساله پلدختری تا قبل از این‌كه سیل بیاید و مجبور شود برای امدادرسانی به یك روستای سیل‌زده سوار گرگر شود، هیچ‌وقت آن را از نزدیك ندیده بود؛ فقط اسمش را شنیده بود و می‌دانست یك وسیله فلزی شبیه نیمكت است و از طریق یك سیم، آدم‌ها را از این طرف رودخانه به آن طرف می‌رساند! احتمالا او هیچ‌وقت فكرش را هم نمی‌كرد تجربه گرگرسواری نصیبش شود.
«بعد از سیل من هم همراه بقیه مردم امدادرسانی را شروع كردم. روزها در مركز پزشكی خودمان بودم و بعدازظهرها هم با تیم ارتش و سپاه كه بیمارستان صحرایی داشتند همكاری می‌كردم.  شب‌ها هم در خانه خودمان كمك‌های مردمی را بسته‌بندی می‌كردیم، روز هفدهم فروردین به سمت منطقه‌ای به اسم بن لار از توابع شهر معمولان حركت كردیم، می‌گفتند ارتباط این منطقه با بقیه جاها به طور كامل قطع شده... برای رسیدن به این منطقه ما باید حتما با گرگر از روی رودخانه عبور می‌كردیم، من هم با این‌كه قبل از آن حتی گرگر را از نزدیك ندیده بودم، اما تصمیم گرفتم این كار را انجام بدهم. البته من تنها نبودم و دكتر احتشام، پزشك ارتش هم با من بود، حدود 15  كارتن دارو هم همراه داشتیم كه بچه‌های گروه كوهنوردی پلدختر در انتقال آنها به ما كمك كردند. آن موقع من با این‌كه ترس از ارتفاع هم دارم، اما اصلا نفهمیدم چطور شد نترسیدم و داخل گرگر نشستم. آن هم وقتی كه زیرپایم رودخانه بود... .» گلنار لرستانی‌راد خودش را با گرگر به آن طرف رودخانه رساند و بعد از 12 كیلومتر پیاده‌روی به همراه بقیه اعضای گروه امدادی رسید به روستای بن لار و در خانه بهداشت مستقر شد: «ما بلافاصله ویزیت را شروع كردیم، اقلام بهداشتی و دارویی را بین مردم پخش كردیم، آب آشامیدنی روستا قطع شده بود و طرز تهیه آب سالم را به مردم آموزش دادیم حتی طرز جوشاندن غذاهای كنسروی را... به مادرهای باردار روستا نكات مهمی را كه در سلامتی خود و نوزادشان موثر بود گفتیم و واقعا هركسی هر كاری از دستش برمی‌آمد انجام داد. به خودمان كه آمدیم دیدیم شب شده و هوا تاریك است. فكر كنم حدود یك نیمه شب بود كه دوباره به رودخانه رسیدیم و باید سوار گرگر می‌شدیم... این دفعه البته ترسش بیشتر بود چون هم تاریك بود هم می‌گفتند كه یك نفر قبل از ما از گرگر افتاده و واقعا شرایط سختی بود. با این حال با توكل به خدا
دوباره سوار شدیم.»