پروژه جعل تاریخ شیعه

جریان فیلمسازی مشکوک در خدمت صهیونیست‌ها

پروژه جعل تاریخ شیعه

انسان همیشه به‌دنبال فضیلت‌هایی‌ است که برای رسیدن به آنها ازهیچ رذیلتی دریغ نمی‌کند. این شاید همان وسوسه میانبر زدن برای رسیدن به هدف جلوه کند‌ اما در حقیقت همه‌چیز ازیک معنا نشأت می‌گیرد و آن معنای امر رذیلانه است؛ فلسفه‌ای که نباید به اهداف و مقاصد و ارتباطش با امر رذیلانه تنزل داده شود. به‌عبارت ساده مقاصد شر تنها زاییده امر رذیلانه‌اند نه عامل تحریک آن در انسان؛ فلسفه‌ای که می‌تواند سرنخی برای کشف یک جنایت خاموش باشد؛جنایتی که درواکنش به سریال پررمزوراز «حشاشین» تصمیم به نوشتن راجع به آن می‌کنم.

بگذارید به قرن‌ها پیش بازگردیم، دقیقا درهنگامه اولین چکاچک شمشیر درمیدان جنگ‌های صلیبی.ریشه‌ اولین تحولات امررذیلانه در برخورد مستقیم را همین‌جا می‌شود رهگیری کرد؛جایی که ازهردو جبهه‌ درگیر جنگ، شالوده‌ای ازشایعه وحقیقت در‌هم تنیده و به خورد دیگری داده می‌شود تادررقابتی سهمگین هرکدام بتوانند نقشی صریح‌تربرنمایندگی حق راایفا کنند.شفافامنظور نظر نگارنده بحث راجع به احقاق حق درجبهه‌های جنگ‌های صلیبی نیست بلکه این دوره به‌عنوان مطلع بسیاری ازدوغ ودوشاب‌های جعل حقیقت برای تاریخ‌سازی مد‌نظر است؛چیزی که براساس مستندات ونقل تحلیلگران تاریخی درجبهه صلیبیون به‌عنوان امری سازمان‌یافته غیرقابل‌انکار است؛ امری که همان‌طورکه گفته شددردانش اطلاعاتی امروز اصطلاح سازمان‌یافته بر آن نهاده می‌شود؛ سازمان‌یافته به معنای استواربرزیرساختی متشکل ازروابط ودکترین طراحی‌شده مختص رسیدن به‌هدفی خاص درقالب عملکردهایی هماهنگ و هدفمند،جعلی سازمان یافته که طی آن پروژه‌ ازآن خود‌سازی هماره مفهومی مورد تاکیدومهم بوده است،ردپای این از آن خود کردن را می‌توانید ازسرقت دانش جهان اسلام تا ربودن زمین‌های بومیان آمریکاواشغال فلسطین تاهمین امروزرهگیری کرد. 
   
صلیبیون، از گذشته تا امروز
همان‌طور که گفته شد ریشه‌ انتقال عادات و دکترین جرایم سازمان‌یافته‌ غرب را می‌توان در اولین ابداعات صلیبیون دانست که در انتقالی سری و محرمانه از طریق تأدیب نسل اربابان بالادست سیستم فئودالی تا اروپای پیشامدرن و قلب تقدیس و توصیل قدرت مفسدانه آن یعنی بریتانیای کبیر طی طریق کرده است؛ بریتانیایی که براساس اطلاعات و مطالعات خاص و عام پدر معروف استعمار نوین نام می‌گیرد، جزیره‌ای که آفتاب غصبی‌اش بر آسمان خیلی‌ها تابیده و می‌تابد. مدینه فاضله‌ اول فضایی را تصور کنید که فشار هژمونی نوخاسته‌ اسلام چنان معادلات پیشین جهان غرب را در‌نوردیده که عملا طبقه‌ اشراف و روحانیت مسلط بر امور دست به فروپاشی از درون زده است و جذام فساد گسترده در این طبقه گریبان جنگ و انتقال نیرو و ثروت به میدان را گرفته است. شرایطی مملو از فلاکت، رسوایی و مرگ. در یک سو جریان‌ قدرت پنهان کلیسا در فرهنگ دالانی و زیرزمینی خویش و در سوی دیگر اربابان اشراف‌زاده تشنه حفظ قدرت که سال‌ها در فساد و تجمل و توحش بی‌رقیب فئودالی ریشه دوانده‌اند. ماحصل ترکیب این دو با هم چیزی شد که جهان امروز را براساس تسلط بر جریان ثروت و رسانه می‌چرخاند؛ جریانی که براساس موارد ژئوپلیتیکی و منابع مورد نیاز و البته نقش بی‌چون و چرای امپراتوری بریتانیا از ابتدا در جغرافیای فرهنگ صلیبی، تمرکز حساسی را در بریتانیا تشکیل داد، به گونه‌ای که بریتانیای اروپای پیشامدرن و گذر کرده از عصر صلیبی عملا قرارگاه اصلی غرب و مدینه فاضله‌‌ جریان صلیبیون برای فرماندهی و ارسال سیاست‌ها شد. جریانی که بعدها در انگلستان ثانی به آمریکا به‌عنوان مدینه فاضله‌‌ دوم نگاه کرد و در آخرین تکمله‌‌ خود، اسرائیل را بر خاک‌های اشغالی بنا نهاد؛ جریانی حاکم متشکل از اربابان و روحانیون مسلط که تجربه سال‌ها خونخواری و البته رویارویی با مسلمانان و از آن خودسازی بسیاری از منابع همچون دانش‌های عینی و غیرعینی، علوم ماده و فراماده توانستند به تمکنی بیش از پیش دست یابند؛ جریانی که اروپای مدرن را پایه‌ریزی کرد و جهان خاصه‌‌ خویش را در قالب همان حکمیت آمرانه‌‌ زیرزمینی و  ‌چند لایه‌‌ کلیسا که فضایی مبهم و مرموز را ایفا می‌کرد بنا نهاد. جهانی که به رسم عتیق صلیبیون واقعیتش مرکبی از حقیقت و دروغ است تا بتواند حقیقت القایی خود را جایگزین حقیقت واقع کند. جایی‌که حقیقت واقع در نقابی اجباری از تئوری توطئه گم می‌شود و جایش را حقایق القایی و سطحی مد نظر اربابان می‌دهد. 
   
چرا حشاشین؟ 
درپاسخ آن‌که چرا درواکنش به سریال حشاشین این نوشته را نوشته‌ام،باید تصریح کنم که حشاشین مصداق کاملی از همان چیزی‌ست که از آن به‌عنوان پروژه‌‌ از آن خودسازی و جعل حقیقت در راستای تاریخ‌سازی نام بردم؛ سریالی که بر مبنای مفاهیم خاصه جریان قدرت غرب و با بودجه مستقیم صهیونیست‌ها در سینمای به اصطلاح مصر ساخته و پرداخته می‌شود؛ اثری که ماحصل همان رفتار سازمان‌یافته در جهت میل به خواسته‌های معین است، محصولی که در شش ماه از آب و گل در می‌آید و میلیون دلاری خرجش کرده‌اند. شاید از خودتان بپرسید چرا سینمای مصر؟ باید درجواب بگویم که مصر وجریان‌های خفته در خاک غرب و نظم نوینش در آن پیوندی دیرینه با یکدیگر دارند که ریشه در عقاید کابالیستی و پروژه‌‌ ایجاد رشته‌های عقایدی غرب براساس تاریخ مصر دارد. در حقیقت تاریخ باستانی مصر و ماوراءالنهر به‌عنوان بستری مورد علاقه و مهیا از نظر پتانسیل برای ریشه‌گذاری عقاید جدید و انحرافی تاریخ‌سازی شده مد نظر جریان قدرت غرب مورد توجه است؛ موضوعی که صحبت راجع به زوایا و ابعاد آن در حوصله بحث فعلی نمی‌گنجد. بنابراین مصر به‌عنوان یکی از اصلی‌ترین نقاط سرمایه‌ریزی جریان قدرت در منطقه ماوراءالنهر محسوب می‌شود؛ جغرافیایی که براساس گزارشات اطلاعاتی دارای چندین و چند شاخه‌ فعال به‌عنوان بازوی جریان غرب است؛ جایی که به‌راحتی می‌تواند بهترین نقاب برای ساخت اثری هدفمند باشد. سریع‌السیر بودن ساخت چنین پروژه‌ای ردپای دیگر مختص جریان قدرت است؛ جریانی که ارباب بی‌چون و چرای رسانه، مبدع و مرسل آن است و در شش ماه پروژه حاضر و آماده تحویل مارکتش می‌دهد. 
   
حشاشین چه می‌خواهد؟ 
باورتان بشود یا نه، تنها ابزار برنده‌‌ غرب همین رسانه است. شاید از نظرتان ساختن یک سریال برای ایجاد رفرنس تاریخی امری مجهول و نامعقول باشد اما کافی است نگاهی به اطراف‌تان بیندازید، جایی که منبع اطلاعات کودکان‌مان به جای کتاب و تحقیق و تفحص و آن همه زحمت که معمولا نیاز به علم تحلیل دیتا و دانستن چندین زبان دارد، می‌شود گوگل و انیمیشن و سریال، انتظار دارید 20 سال بعد آنچه در ذهن‌ها می‌ماند و در تاریخچه سرچ موتورهای جست‌وجو بالا می‌آید، نگاه زاویه دید تحلیلگران راستین مایه‌‌ با سواد باشد یا تصاویر مهیج و دیتای مانده از امثال حشاشین؟ بنابراین انکار آن‌که رسانه یگانه تیغ برنده‌‌ جریان غرب برای تفهیم مفاهیم خویش و تاریخ‌سازی‌است امری محال است، جایی که پروژه‌‌ جعل حقیقت در حشاشین پا روی مفاهیمی از جنس تاریخ نظامی و تاریخ شیعی ایرانی می‌گذارد. از چریک نخبه تا داعشی متوحش آنچه در جعل تاریخ نظامی ایران و مفهوم اخص رزم ایرانی در حشاشین بر آن تلاش شده، خط زدنی عمدی بر نام ایران به‌عنوان اولین مبدع جنگ چریکی در جهان و تنزل آن به امر تروریستی‌ است، جایی که براساس مستندات مطالعاتی نیروهای تادیبی حسن صباح نیروهایی زبده، نخبه و مقید به اصول اخلاقی شیعی بوده‌اند، نیروهایی که زهد و ریاضت پایه‌ اصلی آموزش‌های ایشان بوده است، نیروهایی که در جهت مأموریت‌های سری و سخت خود حتی از تزویج هم سر می‌پیچیدند تا آمادگی روحی و جسمی خویش را شبانه‌روز در جهت مأموریت‌ها حفظ کنند، حالا این را بگذارید در برابر عیاشانی چاقو به دست که حشاشین برای‌تان تصویر می‌کند که تمام خواست و طلب‌شان زن و زیور و شراب و مخدر است. جالب‌تر روایات ساختگی انگلیسی‌زبان‌های تاریخ‌نویس و جهانگرد است‌؛ همچون فیتزجرالد و مارکوپولوی جعلی که آن‌قدر دروغ می‌گویند که نمی‌توانم همه‌شان را یک‌جا برای‌تان نقل کنم، از ربط دادن نیروهای صباح به نام غلط حشاشین به معنای دون‌مایه بگیرید تا ربط دادن خود کلمه حشاشین به کسانی که حشیش مصرف می‌کردند تا به دل خطر بزنند، فارغ از این‌که گذشته از منابع مسلم و صحیح راجع به تاریخ پربار ایران نباید نادیده گرفت که حسن صباح و نیروهایش ایرانیانی بودند برخاسته از روحیه‌ ضد‌استعماری و آزادیخواه که علاوه بر آن مقیدات شیعی نیز داشته‌اند، همان‌طور که در تاریخ نظامی ایران حتی در شاهنامه از زبان رستم می‌خوانیم که روهام را به‌دلیل باده به‌دست بودن مورد شماتت قرار می‌دهد و مرد رزم را ننگ می‌داند که دست بر عیاشی برد؛ حال اینها را بگذارید کنار آزادیخواه بودن و شیعه بودن‌شان که نقل مسلم است که بسیار زاهد بوده‌اند، علاوه بر اینها کدام عقل سلیمی می‌پذیرد که چنان مأموریت‌های دشواری را بشودیک عده لات عیاش نشئه انجام داده باشند، مأموریت‌هایی که به استناد تاریخ لرزه بر اندام حاکمان خونخوار انداخته بود. پس آنچه در سریال موهوم حشاشین پیگیری می‌شود؛ جعل این حقایق است که ایران اسلامی مبدع اولین واحدهای چریکی نخبه در جهان است، جعل این حقیقت که ایران اسلامی  نقشی بی بدیل در تاریخ نظامی جهان و تولید سیاست‌های چریکی داشته و دارد، نقشی که همچنان ایران به‌عنوان طراح جنگ و معمار بی‌بدیل موازین بدیع جنگ چریکی درجهان بازی می‌کند وغرب سعی دروصله‌زدن آن به نیروهای دمپایی به‌دست خود، چون داعش و جیش‌العدل و امثالهم دارد و از طریق جعل تاریخ سعی بر آن دارد ایران را مبدع تروریست‌های عیاش و متوحش معرفی کند. 
   
داعش، دکترین شکست‌خورده جریان ‌قدرت
جالب اینجاست که بدانید پروسه‌ تأمین و تجهیز گروهک‌هایی همچون داعش و دیگر گروه‌های تروریستی یک از اصلی‌ترین دکترین جریان ‌قدرت علیه قدرت چریکی ایران در خاورمیانه و جهان بود که نه‌فقط نتوانست نقش خود را ایفا کند، بلکه چنان آتش کبریتی زیر نسیمی ملایم از شیربچه‌های ایرانی در خاورمیانه خاموش شد، پروسه‌ای که قرار بود برای ما قد علم کند اما همان‌قدر که غرب را تخریب کرد، قدرت‌نمایی ما را بالا برد، حربه‌ای که چنان توسط قدرت معادله‌چینی ما در میدان خفه شد که تمام اهدافش در خاورمیانه محدود و به بهانه فعالیت پایگاه‌های آمریکایی، پروسه‌ای که منجر به توقف غرب در استراتژی‌های تدوینی خود شد و باعث گردیدغرب تن به جنگ غزه در اسرائیل بدهد تا شاید بتوانداهدافش راازآن طریق پیش ببردکه باز هم در خطای محاسباتی‌شان با سد ایران وسیلی محکم بعدی درقالب وعده صادق روبه‌رو شدند،چیزی که آنها را دربازی پیچیده‌تر ازپیش انداخت.  داراماتیزه‌ای که رنگ و لعاب جاعلان است. مجموعه حشاشین که محصولی میلیون دلاری وحاصل همکاری چندین کشور با یکدیگر است که همچون دیگر محصولات رسانه غرب در پس رنگ و لعاب اکشن و هیجان و کیفیت تصویربرداری‌اش آنچه می‌خواهد را بادمل‌های چرکینش به خورد مخاطب می‌دهد،خوراندنی که حتی مخاطب عامه هم متوجه حس بدولزجش می‌شود، اثری که غلو می‌کند و دروغ‌های صد من یک غازش رادرپس صحنه‌های عاشقانه و اکشن‌های مهیج و توفانی پنهان می‌نماید. 

چرا زبان عربی و چرا رمضان؟ 
جالب این است‌که جریان غرب تصمیم گرفت این اثررا بازبان عربی ودرماه رمضان برای مخاطب عرب پخش کند،یعنی در زمانی که بیشترین تمرکز بر اثر ازجانب مخاطبی که با فرهنگ ایرانی بیگانه است وجود دارد، امری که منجر به مورد توجه قرار گرفته شدن و پسندیده شدن اثروهمچنین اسم درکردن آن می‌شود،حال آن‌که بیش ازنیمی ازجماعت عرب زبانش می‌توانند وهابی‌هایی باشند که خصومتی گره خورده با ایرانی شیعه دارند که حتی در صورت فهمیدن دوغ ودوشاب سریال خوش‌شان هم می‌آید که لجنزار به تصویر کشیده شده توسط غرب را به تماشا بنشینند و تبلیغش کنند که خود امری حساب شده درجهت توفیق عمل آنهاست.  آنچه می‌ماند حقیقت است. لجاجت شاید بزرگ‌ترین خصیصه‌ جریان قدرت باشد. ازهرچه بگذرندوهرچه بخواهند خودشان را پنهان کنند لجاجت‌شان با نظم هستی را نمی‌توانند پنهان کنند، لجاجتی که منجر به این می‌شودکه هرچه می‌بینند آخر تیرشان به سنگ می‌خورد و به استناد آیه‌ صریح قرآن مکر خدا بر مکرهای‌شان فائق می‌آید.بازهم عبرت نمی‌گیرند و چنانچه قرآن می‌فرماید انگار که از خشم دست بر گلوی خویش انداخته‌اند. همچنان در لجاجت خود حیرانندواین حیرانی آنها را بازمی‌دارد از آن‌که بفهمند تاریخ ایرانی ـــ اسلامی را با رسانه و بازی تصویر نمی‌توان به گیجی کشاند، چراکه ما همچنان ایستاده‌ایم و میدان امروز گویای آن‌چیزی ا‌ست که ما و آنها در چنته داریم. میدانی که رستم تیغ به دست ماییم و توران بازی‌انداز که فردوسی ازآنها بسان شیون‌کنان شوی مرده یاد می‌کند آنها، حالا شما بگویید هیبت رستم پیروز است یا بازی اندازی آنها... . 

محمدحسین الوند - گروه فرهنگ و هنر