زبان فارسی،خط مقدم جبهه فرهنگی

در گفت‌وگوی «جام‌جم» با افشین علاء درباره رویکردهای شعر اجتماعی مطرح شد

زبان فارسی،خط مقدم جبهه فرهنگی

افشین علاء، شاعر مجموعه‌های «کودکانه‌ها و غزل»، «گل صد برگ و تانک»، «خاطرات مه گرفته»، «بلدم شعر بگویم»، «نسیم دختر باد»، «یک سبد بوی بهار»، «یک عالم پروانه» و «دو منظومه بلند عاشورایی» برای نقش‌آفرینی موثر و بهنگام در سپهر شعر انقلاب اسلامی، یکی از چهره‌های برگزیده سال هنر انقلاب بود.

او شاعری است که نسبت به وقایع اجتماعی به‌سرعت واکنش نشان می‌دهد. برگزیده شدن او به عنوان چهره سال انقلاب در حوزه شعر، همچنین شعری که با تضمین مصرعی از رهبر انقلاب مرتبط با «وعده صادق» سرود، موجب شد سراغ این هنرمند ادب دوست برویم که در ادامه از نظر می‌گذرانید:

چرا دربین هنرهایی که داریم، شعر اولین واکنش‌ها را به رویدادهای اجتماعی نشان می‌دهد؟ آیا این به دلیل سابقه کهن شعر است یا راحتی ارتباط با مخاطبان؟
همه عوامل دخیل است اما علت اصلی‌ای دارد، این‌که در میان تمام جوامع و تمدن‌های بشری، ایران با فاصله زیادی صاحب این امتیاز است که ادبیاتش حرف اول را در کل جهان می‌زند؛ یعنی اگر مقایسه‌ای تطبیقی در تاریخ ادبیات ایران و جهان داشته باشیم، می‌بینیم که ایرانیان با فاصله زیاد در قله ایستاده‌اند. شاید کشورهایی مانند انگلستان، فرانسه، آلمان، چین، هند، مصر و یونان تنها چند چهره جهانشمول ادبی داشته باشند اما ستاره‌های ادبیات فارسی بی‌شمارند و خیلی ازکشورهای همجوار ما به وجود آنها افتخار می‌کنند. به عنوان مثال، نماد ملی کشور آذربایجان نظامی‌گنجوی، تاجیکستان رودکی و در ترکیه مولاناست که همگی مربوط به کشور ما هستند. فکر می‌کنم علت، شناخت نویسندگان و شاعران ایرانی از حقیقت معنای کلمه است. به عبارتی، کلمه در اعتقادات تمام ادیان نوعی قداست دارد و همان‌گونه که درکتاب مقدس انجیل هم آمده: «درآغازکلمه بود» و قبل از این‌که خلقت متعین شود، مفاهیم و کلمه وجود داشت.کلمه مقدس است وعلت ماندگاری حافظ در این است که حرمت واژگان را شناخت، آنها را بیهوده مصرف نکرد و در جای خودش بهترین کلمات و مضامین را انتخاب کرد و در قالب شعر نمایش داد. 
 
به هر روی ما ایرانیان هم از ابتدای حوزه تمدن، انسان‌های دینداری بودیم.
بله، این مسأله حرمت واژگان، مدیون درآمیختگی شعر فارسی با قرآن کریم است؛ چون ایرانی‌ها نه‌ فقط تعالیم و آموزه‌های قرآن را پذیرفتند بلکه در عمق خودشان حل کردند و آن را به ادبیات و فرهنگ تبدیل و به ملت‌های دیگر صادر کردند. شیخ بهایی می‌گوید: «مثنوی معنوی مولوی/هست قرآن در زبان پهلوی»؛ بنابراین، تمام اشعار عاشقانه، تغزلی و حماسی شاعران ما اعم از حافظ، سعدی و مولانا به نوعی تکیه به قرآن است که بزرگ‌ترین معجزه بشری روی کره‌زمین محسوب می‌شود. علاوه‌بر این، ایرانیان با شعر و ادبیات مانند خو کردن نوزاد به شیر مادر عجین هستند. یکی از دلایلی که خواص و عوام شعر را دوست دارند، هم به دلیل تکیه شعر به قرآن و آموزه‌های الهی موجود در آن است و هم به خاطر ویژگی‌های زبان فارسی است که بسیار شیرین و از معدود زبان‌های کلاسیک و زنده دنیاست. در میان زبان‌های دنیا، فقط چند زبان پاکیزه ماندند و شاید جز ایران، کشوری پیدا نکنیم که مردمش به‌راحتی بتوانند شعر 1000 سال پیش را بخوانند و بفهمند.زبان فارسی که رهبر معظم انقلاب هم روی آن تأکید دارد، یک سرمایه و پشتوانه است که باید آن را حفظ کنیم. اگر مواظب هجوم لغات بیگانه به زبان فارسی نباشیم، زبان ما هم اصالت خود را از دست می‌دهد و مُرده می‌شود. شاید باید شکسپیر را در غرب ترجمه کنند تا بفهمند اما ما نیازی به ترجمه مولانا، فردوسی، حافظ و سعدی نداریم. بسیاری از اوقات شاعران غیرایرانی زبان فارسی نمی‌دانند اما زمانی که شعر ما را گوش می‌کنند، به وجد می‌آیند. از آنها می‌پرسیم که چطور وقتی متوجه معنا نمی‌شوید، حس خوبی برای‌تان دارد، آنها می‌گویند زبان شما به گونه‌ای است که چهچهه پرندگان را از درون آن احساس می‌کنیم. پس طبیعی است که در دسترس‌ترین و مغتنم‌ترین قالب هنری برای مردم ما شعر باشد و باید مراقب باشیم این نعمت خدادادی در ورطه غفلت و ابتذال و روزمرگی نیفتد. 

در سال‌های اخیر رسانه‌های دیگری مثل موسیقی و کلیپ به کمک شعر برای اثرگذاری آمدند. این رسانه‌ها چقدر می‌توانند به پیام شعر کمک کنند یا این‌که چقدر رسانه‌ها می‌توانند در خدمت شعر باشند؟
این شکل از تولیدات نیاز به مهندسی دارد و باید ببینیم آیا فلان اثری که می‌خواهیم روی آن کلیپ و نماآهنگ بسازیم با هنرهای تجسمی توازنی دارد یا خیر. متأسفانه در اکثر تولیدات این روزها این دقت و مهندسی را نمی‌بینیم و این موجب کاهش اثرگذاری آن می‌شود. بنابراین، باید دقیق روی این موضوع کار شود و متولیان فرهنگی ما باید مشاوران زبده‌ای در زمینه ادبیات و تلفیق آن با دیگر هنرها مانند سینما و تئاتر داشته باشند. اینها فکرشده نیست و متأسفانه در جبهه فرهنگی نظام به آن اندازه که در جبهه نظامی و دفاعی اقتدار داریم، نتوانستیم منشأ اثر باشیم.

نظر به این‌که توجه خاصی به سرایش اشعار کودک و نوجوان دارید، چه مؤلفه‌هایی را برای قابل‌هضم‌شدن شعر برای کودکان در نظر می‌گیرید و چه باید و نبایدهایی را رعایت می‌کنید؟
ادبیات کودک پدیده نوظهور و بسیار مهمی در عرصه هنر است که البته عمر آن به چند دهه می‌رسد و چندان طولانی نیست. از همان دوران نوجوانی تحت تأثیر پیشکسوتان این عرصه قرار گرفتم و خوشبختانه تابه‌حال خیلی با وسواس در این زمینه رفتار کردم و شاید در این 30 و اندی سال که کار کودک انجام می‌دهم، بیشتر از 10 عنوان کتاب چاپ نکرده باشم و این درحالی‌است که ناشرانی می‌بینیم از هر شاعری شاید هزار عنوان کتاب منتشر کرده باشند و متأسفانه شاعران هم با این عناوین زیاد کتاب شعر، به این موضوع افتخار می‌کنند. این موضوع به بروز نوعی سوء‌تفاهم درباره سادگی سرایش شعر کودک منجر شده، اما سرودن برای کودکان کاری بسیار دشوار و نیازمند عرق‌ریزی روح است، چون یک شخص بزرگسال از زاویه‌دید کودک با دایره واژگانی و اولویت‌های ذهنی و زبانی او صحبت می‌کند، اما معمولا فکر می‌کنیم بچگانه حرف‌زدن یا این‌که اگر مسائل فانتزی را به نظم درآوریم، به معنای سرایش شعر کودک است؛ اما کودکانگی با بچگی فرق می‌کند. ما در شعر کودک هم از نظر دایره واژگان و دایره مضامین، فرم و قالب و کوتاهی و بلندی مصرع‌ها با مشکلات عدیده‌ای روبه‌رو هستیم، چون در این زمینه محدودیت وجود دارد. من از این جهت می‌گویم کار کودک دشوار است که در گروه سنی بزرگسالان چیزی دست‌وپای شاعران را نبسته، اما در کار کودک تمام این محدودیت‌ها دست شاعران را می‌بندد و درعین‌حال زبان شما باید طبیعی و روان باشد. وقتی امکان به‌کاربردن بعضی لغات برای بچه‌ها وجود نداشته باشد، سیر طبیعی کلام در شعر کودک به‌هم می‌ریزد و کارها سست می‌شود. معتقدم اغلب کارهای موجود در بازار بسیار سست است. شعر، به‌خصوص شعرهای کتاب درسی، به‌دلیل آهنگین و موزون بودن خیلی زود ملکه ذهن بچه‌ها می‌شود و اگر کار سست و ضعیف تحویل بچه‌ها بدهیم، به گونه‌ای تربیت می‌شوند که در بزرگسالی سراغ همین مفاهیم سست و مبتذل می‌روند. اگر به‌درستی با آنها کار شود و آثاری که برای‌شان خلق می‌شود، با مهندسی لازم، درایت، دقت و وسواس باشد، خودبه‌‌خود ذهن بچه‌ها به سمت گنجینه اصلی که ادبیات فارسی و کلاسیک است هدایت می‌شوند. امروز ما باید شعر کودک را به‌عنوان کلید دست بچه‌ها بدهیم که در آینده بتوانند درهای گنجینه اصلی را باز کنند. متأسفانه در این زمینه وضعیت بسیار بدی داریم.

با توجه به این‌که شما شعر مذهبی هم سرودید، برای انتقال این اشعار به بچه‌ها چه تمهیداتی به کار می‌برید که هم غیرمستقیم باشد و هم به دل بچه‌ها بنشیند؟
هضم مسائل اجتماعی که شاید برای کودکان مشکل باشد و خیلی از روان‌شناسان معتقدند که نباید این تلخی‌ها را به کودکان منتقل کرد، اما من مخالفم، چون به معنای این نیست که بچه‌ها را از اتفاقات روز که سرنوشت نسل خودشان و نسل‌های آینده را تغییر می‌دهد، دور نگه داریم، زیرا بچه‌ها باید هوشیار تربیت شوند.بنابراین، من مضامین اعتقادی و اجتماعی و گاه انقلابی و سیاسی را در حوزه کودک وارد می‌کنم، اما تلاش می‌کنم از زاویه نگاه کودک و با دایره واژگان او باشد؛ چون خردسال، کودک و نوجوان هر کدام به تناسب سن خود یک ویژگی ذاتی دارند که باید ویژگی‌ها و مؤلفه‌های سنی هر گروه کودک و نوجوان را شنید و از آن دریچه با بچه‌ها صحبت کرد. همین الآن مقابل چشم تمام مردم دنیا چه بزرگسال و چه کودک، بچه‌های فلسطین را هر روز قتل‌عام می‌کنند و تمام بچه‌ها اینها را می‌بینند و ما نمی‌توانیم چشم‌های بچه‌ها را ببندیم تا نبینند و هیچ ابزاری جز ادبیات برای انتقال این مفاهیم مناسب‌تر نیست.‌

واکنش سریع شاعران به رویدادهای اجتماعی نظیر جنگ غزه، عملیات وعده صادق و جنبش این روزهای دانشجویی در دانشگاه‌های آمریکا و اروپا را چطور تحلیل می‌کنید؟
این که بخش متعهد به انقلاب جامعه ادبی ما به وقایع جهان اسلام حساس هستند و واکنش نشان می‌دهند اتفاق خیلی خوشایندی است و من نیز همین گونه هستم، اما اگر فقط به کمیت اهمیت دهیم و از کیفیت غافل شویم، این اتفاق خوب می‌تواند با آفاتی همراه باشد. به عنوان مثال، از شعر گفتن چندصد شاعر برای حاج قاسم سلیمانی، فلسطین و حادثه تروریستی کرمان خوشحالیم و خیلی ارزشمند است، اما کیفیت این اشعار است که حرف اول را می‌زند. فکر می‌کنم در این زمینه متولیان فرهنگی و رسانه‌ها مقهور کمیت هستند تا کیفیت. بنابراین، تمام آثاری که در این رابطه سروده می‌شود، به رغم این‌که باید به سرعت منتشر شود و به دست دوستداران شعر برسد، نباید هیجانی باشد و با دقت و وسواس همراه شود و ویژگی‌های زبانی و مفهومی شعر باید در اوج باشد تا این حیطه، ارجمند و به گونه‌ای باشد که بتوانیم به آن ببالیم.‌

نظر شما درباره برنامه‌‌هایی که با موضوع شعر از رسانه‌ملی پخش می‌شود، چیست؟
این برنامه را گذرا دیدم، چون ما شاعران شاخک‌های حساسی داریم و دیدن همان چند قسمت ما را متوجه می‌کند که با چه برنامه‌ای طرفیم. شاید با دقت نگاه نکردم، اما متأسفانه این برنامه به دلم ننشست و با این شیوه خیلی موافق نبودم. 

پیشنهادتان در این رابطه چیست؟
پیشنهادم این است که حداقل هزار سال است که شعر فارسی به اندازه‌ای درون خود جاذبه دارد که نیازی ندارد با تزریق مباحث فانتزی، به‌روز و عامه‌پسند بخواهیم این شکل هنر را برای مردم جذاب کنیم. معتقدم شعر در درون خود این جاذبه را دارد و یک شعر راستین فارسی چه از منبر مسجد و چه از تلویزیون خوانده شود، می‌تواند دل مخاطبان را زیر و رو کند و نیازی به صحنه‌آرایی با چاشنی طنز و رفتارهای نمایشی نداریم و به نظرم این، خدمت به شعر نیست.

درپی انتشار سروده رهبر انقلاب، افشین علاء نیز با تضمین مصرعی ازشعررهبری، غزلی راسرود که درادامه ازنظر می‌گذرانید:

«وعده‌ صادق»

رسید مژده‌ به یاران ز پیر باده‌شناس
که گاه مستی و عیش است شکر و حمد و سپاس

چمن به مشک بیامیز و لاله روشن کن
به مژده‌ای که رسید از سلاله‌ گل یاس

که انتقام شهیدان گرفت لشکر عشق
به شیوه‌ای که نمی‌یابمش مثال و قیاس

که کرد رخنه ز هر سو به سقف گنبد خصم
که بر فلاخن داوود ضربه زد ز اساس

چنان به گرز گران زد به کاسه‌ سر دیو
که شد ز مغز تل‌آویو و غرب، هوش و حواس

که سوخت خرمن اهریمنان به آتش خشم
که دوخت بر تن ناپاک‌شان ز لرزه، لباس

نشست مرهم از این مژده بر جراحت قدس
رسید روشنی دیده بر یلان حماس

حدیث دولت صهیون و ملک ایران است
حکایت علف هرزه و حکایت داس

دلا عنان به امین ده که قبل واقعه گفت:
«توراست معجزه در کف، ز ساحران مهراس!»

نسرین بختیاری - گروه فرهنگ و هنر