انتخاب اول و آخرم ایـــــــــــران است

محمد سرور رجایی، شاعر افغانستانی از جزئیات ضیافت افطار رئیس سازمان تبلیغات با فعالان فرهنگی افغان می‌گوید:

انتخاب اول و آخرم ایـــــــــــران است

محمدسرور رجایی سال‌هاست ساكن ایران است و در عرصه ادبیات فعالیت می‌كند. او و جمعی از فرهیختگان مهاجر مقیم ایران عصر یکشنبه با حجت‌الاسلام قمی، رئیس سازمان تبلیغات دیدار كردند تا در نتیجه این هم اندیشی بتوانند شرایط فرهنگی بهتری برای مهاجران فراهم كنند. اتفاقی که نوید یک آینده فرهنگی‌تر را بین ما و نخبگان فرهنگی همسایه شرقی می‌دهد. با رجایی صحبت كردیم تا ببینیم نتایج این دیدار چه بوده است.

 در دیدارتان با رئیس سازمان تبلیغات اسلامی چه گذشت و به نظرتان چه نتایجی خواهد داشت؟
دیدار صمیمانه خیلی خوبی بود و به نظرم طی سال‌های گذشته اولین بار بود كه چنین فرصتی پیش آمد تا بنشینیم و از نیازهای فرهنگی مهاجران حرف بزنیم. صحبت‌های بسیار خوبی انجام شد. هم آقای قمی نكات مهمی را مطرح كردند و هم حاضران كه همه از فعالان فرهنگی مهاجر هستند، مسائلی را كه برای انجام همكاری‌های دو طرفه لازم بود بیان كردند.
 بیشتر چه نوع فعالیت‌هایی مد نظر حاضران بود؟
در این نشست هم‌اندیشی بیشتر مسأله بر سر این بود كه چرا فعالیت‌های فرهنگی مورد نیاز مهاجران با چالش‌هایی روبه‌روست و چگونه می‌توان آن را روی روال انداخت. آقایان محمد‌كاظم كاظمی، سید‌فضل‌ا... قدسی، محمد‌ابراهیم شریعتی، دكتر امیری، خانم دكتر موسوی‌فرد و دیگر حاضران هر كسی بر‌اساس نیازهای اجتماعی و فرهنگی مهاجران افغانستانی مواردی را مطرح و بر این نكته تاكید كردند كه افغانستانی‌های مهاجر همان نیازهایی را دارند كه مردم و ملت ایران آن نیاز را دارند.
 با توجه به همزبانی و نزدیكی‌های فرهنگی تا چه اندازه نیازهای فرهنگی مشترك میان ایرانی‌ها و مهاجران وجود دارد؟
اتفاقا من این نكته را به آقای قمی هم گفتم كه به علت وجود اشتراكات زبانی، آیینی و اعتقادات و باورهای مشترك نیازهای فرهنگی كه مردم ایران دارند، مهاجران هم دارند. امیدوارم جلسات دیگری هم برگزار شود و بتوانیم در این مسیر گام‌های موثرتری برای بهبود وضعیت مهاجران افغانستانی برداریم. این نكته را هم بیان كردیم كه وقتی بیش از دو میلیون و 500هزار نفر مهاجر افغانستانی در ایران داریم باید به آنها به چشم مخاطب نیازمند نگاه كرد كه آقای قمی این نكته را پذیرفتند و امیدواریم به مرور زمان به یك نتیجه مطلوب برسیم.
 پیش از این برای انجام كارهای فرهنگی در ایران ممنوعیتی هم داشته اید؟
اتفاقا یكی از درخواست‌های دوستانمان دیروز در همین ارتباط بود. خیلی این اتفاق افتاده كه نمایشگاه یا كنسرتی داشتیم و تمام مقدمات برگزاری‌آن انجام شده، اما قبل از انجام كار جلویش گرفته شده است. هر دو ملت در برنامه‌های خود مخاطب مشترك دارند و نباید مانعی بر سر انجام برنامه‌های فرهنگی باشد.
 البته تا جایی كه می‌دانم در حوزه هنری فعالیت‌هایی دارید.
از سالیان بسیار دور حوزه هنری همیشه امكان و فضای كار را به ما داده است. هر چند حالا كمك‌ها كمتر شده، اما توجه‌ها هنوز هم هست. به یاد دارم اواخر دهه 60 مجموعه بی‌نظیری از شعر و خاطرات شاعران افغانستانی در حوزه هنری مشهد منتشر شد و كمك و همراهی محمدحسین جعفریان را هم داشتیم. اما بعد روند كار كند شد. در حوزه هنری مركز در تهران هم مجلاتی چون در دری، روایت و... حمایت و منتشر می‌شدند، اما از زمانی كه جمعی از مهاجران فرهنگی افغانستان از ایران رفتند و دل به غربت دوباره سپردند متاسفانه مجلات تعطیل شد، اما حوزه هنری هنوز هم حامی ماست و جلسات مداوم هم در تهران هم در مشهد برای آموزش شعر و داستان بطور رایگان برگزار می‌شود.
 طبیعتا هر كشوری در امر مهاجر پذیری ترجیح می‌دهد فرهیختگان و اهالی هنر و قلم را بپذیرد. به نظر شما اگر فضای فعالیت فرهنگی در ایران برای مهاجران افغانستانی بازتر بود، باز هم این فرهیختگان افغانستانی از ایران می‌رفتند؟
بخش عمده‌ای از دلایل مهاجرت افغانستانی‌های فرهنگی از ایران به وضعیت اقتصادی برمی گردد. زمانی كه من توان رفع نیازمندی‌های روزانه ام را نداشته باشم طبعا راهی دیار دیگری می‌شوم. در آغاز كار، فرهنگیان با دل و عاشقانه فعالیت می‌كردند، اما در آن زمان می‌شد با كار دل زندگی كرد و حداقل درآمد كفاف زندگی را می‌داد، اما در این سال‌ها چنین اتفاقی نمی‌افتد و برخی ناگزیرند بروند. اما می‌توانم بگویم اگر جلسه ما با آقای قمی قبل تر اتفاق می‌افتاد، ما در عرصه فرهنگ و هنر و ادبیات مشترك خود پنجره‌های روشن‌تر و بیشتری می‌داشتیم. ایرانی‌ها هم ادبیات و فرهنگ افغانستانی‌ها را بیشتر و بهتر می‌شناختند. كاش محدودیت‌ها نبودند و آنها که كوچ كردند هم می‌ماندند... آنهایی كه رفتند هم همیشه با حسرت به روزهای دورهمی ایران با فرهنگیان ایران یاد می‌كنند.
 شما هم طبعا سختی‌هایی داشته و دارید. نمی‌خواهید از ایران بروید؟
من شخصا انتخاب اول و آخرم ایران است. هر وقت به هر دلیلی بخواهند ردم كنند، برمی‌گردم افغانستان. فرصت بسیار داشتم كه از ایران بروم اما به‌واسطه ملاحظات فكری‌ام هرگز این كار را نمی‌كنم. حتی اگر به فرض فرش قرمز هم برایم پهن كنند، نمی‌روم. چون معتقدم اگر بروم دچار ایستایی می‌شوم. خیلی‌ها را دیدم كه رفتند و شرایط اقتصادی و شغلی بهتری را تجربه كردند، آزادی‌های بیشتری داشتند، اما از نظر ادبی دچار ایستایی شدند.