نگاهی به كتاب «رمق» نوشته مجید اسطیری
فوتبال با طعم مبارزه
ادامه از صفحه 9
رمق، داستانی طولانی نیست ولی به اندازه كافی برای شخصیتپردازی و پیشبرد منطق روایت وقت میگذارد. مثلا این اثر با وجود بازنمایی خوبی كه از نقش مسجد در مبارزات مردمی آن دوران ارائه میدهد، بچههای مسجد محله رؤوف را بهشكل تودهای یكشكل و بدون وجه تمایز نسبت به یكدیگر تعریف نمیكند. گذشتهای هر چند اندك برای هر یك از آنها ارائه میکند و حتی از اختلافاتی بین این بچه مسجدیها پرده برمیدارد. برخی فرازهای داستان كه ممكن است فاقد كاركرد روایی و جدا از كلیت آن به نظر برسند نیز فكر شده هستند. مثل فصلی كه رؤوف به خانه بابك دوست هیپیاش میرود تا بابك یك خارجی را به او نشان بدهد. این فصل غربزدگی عدهای از جوانان ایرانی در آن دوره را به خوبی به تصویر میكشد و البته وجه تمایزی از او نسبت به بابك نشان میدهد كه میتواند یكی از علل همسو شدن رؤوف با مبارزات باشد.
نمیتوان از رمق نوشت و اشارهای به طراحی جلد و صفحهآرایی خوب آن كه توسط مجید زارع صورت گرفته، نداشت كه علاوه بر زیبایی تا حد زیادی با محتوای كتاب تناسب دارد.