داستان ضرب‌المثل كاردی + توضیحات تاریخی

داستان ضرب‌المثل كاردی + توضیحات تاریخی

[در قدیم سبك زندگی بدین‌صورت بود كه اشخاص برای صرف غذا از دست‌های خود استفاده می‌كردند و از آنجا كه سرویس بهداشتی و لوله‌كشی آب نیز به شكل امروزی و به سایر اشكال وجود نداشت، وقتی شخصی در خانه شخص دیگری مهمان می‌شد، میزبانان پیش از سرو غذا لگن و آفتابه‌ای را كه ان‌شاءا... از آب تمیز پر بود بر سر سفره می‌بردند تا مهمان بدون این‌كه از جای خود تكان بخورد دست‌های خود را بشوید و آماده صرف غذا شود.]
در این ایام روزی شخصی به‌طور سرزده در وقت ناهار به خانه شخص دیگری رفت.
[از آنجا كه در قدیم سبك زندگی بدین‌صورت بود كه وسایل ارتباطی به شكل امروزی و سایر اشكال وجود نداشت، اشخاص همواره احتمال ورود مهمان به خانه خود را می‌دادند و همواره بخشی از خانه خود را تحت‌عنوان مهمانخانه تمیز و مرتب نگاه می‌داشتند تا آماده پذیرایی از مهمان باشد. اما در همان قدیم هم سبك زندگی بدین‌صورت بود كه در وقت غذا سرزده به خانه كسی رفتن نیازمند سطح خاصی از بی‌شعوری بود.]
از آنجا كه شخص میزبان براثر واردات بی‌رویه كالاهای خارجی و بی‌توجهی مردم به مصرف تولیدات داخلی دچار ورشكستگی شده بود، آن‌روز ناهار نداشتند، اما از آنجا كه شخصی آبرودار بود، به اهل خانه گفت تا سفره بیندازند و به یكی دیگر از اهل خانه گفت بیرون برود و غذایی برای خوردن پیدا كند. سپس یك دست آفتابه و لگن نزد مهمان برد تا به رسم پیش از غذا دست‌های خود را بشوید. چند دقیقه بعد برای این‌كه تا رسیدن احتمالی غذای احتمالی وقت را تلف كند، آفتابه و لگن دیگری به نزد مهمان برد تا دوباره دست‌هایش را بشوید و این كار هفت بار تكرار شد. در این لحظه مهمان ناخوانده میزبان را صدا كرد و گفت: آقا، آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی؟ میزبان به‌رغم آن‌كه شخص آداب‌دان و آبروداری بود، وقتی پررویی مهمان را دید، گفت: كارد بخوره به اون شیكم بابا. و بدین‌ترتیب ضرب‌المثل «كارد به آن شكم بخورد» به افواه راه یافت.