مرتضی سرهنگی از روزهای بعد از جنگ در نقاط مختلف دنیا و سربازانی که نویسنده شدند، میگوید
گونترگراس و رفقا به روایت«آقامرتضی»
بارها در همین صفحه از مرتضی سرهنگی و نقش كمنظیرش در ادبیات داستانی جنگ نوشتهایم، اما هربار او در این باره سخن میگوید، نكاتی را میتوان از لابهلای حرفهایش بیرون كشید و در آنها مداقه كرد. حتی شاید برخی از این حرفها را آنقدر اینجا و آنجا تكرار كرده كه در نظر اول فكر كنید حرفهایی را میشنوید كه او پیش از اینها هم بر آنها متمركز بوده است، اما واقعیت این است كه چون او چندان اهل حرفزدن و نشستن پای گفتوگو با رسانهها نیست، از صحبتهایش میتوان كدها و نشانگانی را دریافت كرد و رفت سراغ مابهازاها و مصادیقشان. این بار اما او آمارهایی داده از ادبیات جنگ در روسیه، آلمان و ایران كه جالب توجهند و خودشان كلی مصداق به دست میدهند. برویم ببینیم جعبه سیاه ادبیات جنگ در ایران چه گفته است.
نوبلیستهای گروه 47
دیروز خبرگزاری ایبنا طبق روال هرچند وقت یکبارش كه گزارشی از برنامه تهرانگردی احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران منتشر میكند، از دیدار با نویسندگان در دل تازهترین برنامه تهرانگردی این عضو شورای شهر تهران گزارش داد. این بار او به دفتر كار معصومه آباد، نویسنده كتاب «من زندهام» رفته بود و از قضا مرتضی سرهنگی هم آنجا حضور داشته است.
در این دیدار مرتضی سرهنگی درباره سنتهای جهانی ادبیات جنگ صحبت كرده و گفته: «نوشتن درباره جنگ در همه جای دنیا سنت است. وقتی جنگها تمام میشود، توپها و تانكها به پادگانها برمیگردند و سربازان زندگی عادی خود را پیش میگیرند. در این میان برخی از این افراد شروع به نوشتن میكنند تا به همه بگویند كه در روزهای جنگ چه بر سر آنها آمده است. مثلا در آلمان
دو سال پس از جنگ جهانی دوم، گروهی به نام «گروه 47» شكل گرفت. اینها سربازانی بودند كه شروع به نوشتن خاطراتشان كردند و اتفاقا سه نفر از آنها نوبل ادبیات گرفتند.»
سال 1947 بود كه نویسندهها و شاعران مهمی چون گونتر گراس، اریش فرید، هاینریش بل، پل سلان و... دور هم جمع شدند و انجمنی از نویسندهها را تشكیل دادند كه پس از پایان جنگ جهانی دوم برای ثبت وقایع آن تلاش كنند.
ایده تشكیل این گروه البته به سال ۱۹۴۶ برمیگردد، زمانی كه هانس ورنر ریشتر و آلفرد آندرش، مجله ادبی دِر روف را بنیان گذاردند. هدف از پیدایش این مجله، اطلاعرسانی و آموزش دموكراسی به مردم آلمان بعد از دوران هیتلر بیان
شده بود.
16 نفر از نویسندگان پیشین این مجله در ششم و هفتم سپتامبر ۱۹۴۷ گردهم آمدند تا انتشار مجلهای جدید به نام دِر شكورپیون را آغاز كنند كه به خاطر مشكلات مالی میسر نشد.
این جلسه به عنوان اولین جلسه گروه ۴۷ شناخته شد. این ۱۶ نفر در این جلسه بر آن شدند تا با الهام از گروه ۹۷ در اسپانیا، گروه ۴۷ را بنیان گذارند.
گردهماییهای گروه هر سال دو بار برگزار میشد. جلسه شامل خواندن مقالات اعضا و نقد و بررسی آن بود و در هر جلسه جایزهای به بهترین نویسنده اعطا میشد.
فروپاشی گروه از اعتراضات دانشجویی سال ۱۹۶۷ شروع شد. مواضع متضاد اعضای گروه، به ویژه دو عضو شاخص آن یعنی گونتر گراس و راینهارد لتاو و شكاف بین دیدگاههای سیاسی اعضا، ضربه نهایی را بر گروه وارد آورد و باعث شد بنیانگذار گروه، هانس ورنر ریشتر آخرین گردهمایی را در قصر دوبریس پراگ در سال ۱۹۶۸ برگزار كند.
از آن به بعد گردهماییهایی جسته و گریخته توسط بعضی از اعضا برگزار میشد، ولی هیچگاه جنبه رسمی نیافت تا اینكه در
اكتبر ۱۹۷۷ تعطیلی گروه رسما اعلام شد.
سرهنگی گفته؛سه نفر از اعضای این گروه نوبل ادبیات گرفتند، ولی ما در فهرست این انجمن فقط به دو نام میرسیم كه این جایزه را دریافت كردهاند: گونتر گراس و هاینریش بل.
روسیه
45 سال، 1000 داستان
سرهنگی همچنین به ادبیات جنگ روسیه اشاره كرده و آن جمله معروف رئیس اتحادیه نویسندگان جنگ روسیه را هم كه «روسیه بدون ادبیات جنگ فقط یك خاك پهناور است» دوباره نقل كرده است. سرهنگی گفته: در روسیه نیز اتحادیه نویسندگان جنگ وجود دارد. من خودم به آنجا رفتم و با اعضای آن صحبت كردم. وقتی رئیس این اتحادیه را دیدم، گفت كه بیماری قلبی دارد و امروز در بیمارستان بوده، اما وقتی مطلع میشود دو خبرنگار جنگ از ایران به روسیه آمدهاند، پیش ما میآید تا با ما صحبت كند. او به من گفت ما بیش از هزار داستان درباره جنگ منتشر كردهایم. توجه كنید هزار داستان! داستان با خاطره خیلی فرق میكند. یعنی اینها از سال 1945 كه جنگ تمام شد تا 1990 به این عدد رسیدهاند.
چقدر خاطره؟ داستان بنویسید
لابهلای این حرفهای سرهنگی، تلویحا انتقاد او از گرایش عمده نویسندهها و ناشران ایرانی به خاطرهنگاری صرف از دفاع مقدس را میتوان رصد كرد. مدتهاست كه خبر چندانی از نگارش داستان و ادبیات داستانی درباره سالهای جنگ نیست و در عوض ثبت وقایع جنگ در خلال خاطرات با انبوهسازی ادامه دارد. برخی معتقدند هنوز زود است كه برای جنگ ایران و عراق، داستان نوشت اما همین گروه 47 كه حرفش را اینجا زدیم و متشكل از برخی سربازهای جنگ جهانی بود بلافاصله پس از پایان جنگ شروع كردند به نوشتن آثاری درخشان درباره جنگ.
ایران
18 سال اسیرداری،65 كتاب
سرآخر هم سرهنگی به ادبیات جنگ خودمان اشاراتی داشته: «خوشحالم كه جریان ادبیات جنگ در ایران نیز راه افتاده است و به نظرم وقتی یك جریان شروع به حركت میكند، دیگر مهم نیست چه كسی در آن جریان حضور دارد یا ندارد. خوشحالم كه امروز خانمها به شكل جدی وارد این حوزه شدهاند؛ هم كسانی كه خاطره نوشتهاند و هم خانمهای نویسندهای كه خاطرات راوی را میشنوند و بعد آن را مینویسند.
خانم سوتلانا الكسیویچ، برنده جایزه نوبل ادبیات جملهای دارد كه خیلی ارزشمند است؛ او میگوید: با خاطرات زنان صدای جنگ بلندتر شنیده میشود. ما سالهای پیش دفتر ادبیات و هنر مقاومت را راه انداختیم، بعد به سراغ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی رفتیم و در حال حاضر دفتر ادبیات اسیران جنگی ایران و عراق را راهاندازی كردیم.
ما 18 سال اسیرداری كردیم و ارتش چهره بسیار درخشانی در نگهداری از اسیران داشت. اسیران عراقی در ایران 65 عنوان كتاب نوشتند و رفتند.
در هیچ كشوری چنین اتفاقی رخ نداده است كه اسیر جنگی در كشور نگهدارنده كتاب بنویسد. این كتابها منتشر شد؛ خود من كاغذ و قلم به آنها دادم تا اینها را بنویسند. شاید باورتان نشود اما من به این افراد برای نوشتن كتاب حقالتالیف هم دادم.»