فكر بدنامی نكن!
حسام آبنوس / دبیر قفسه
از بردن نام برخی كتابها پرهیز دارم، با این استدلال كه در حد نام بردن هم به دیده شدن آنها كمک نكرده باشم. شاید بگویید این تفكر و زاویه نگاه مشكل دارد و تا حدودی برخاسته از تفكر دگم و بسته نویسنده این مطلب است كه خب ایرادی نمیبینم كه اینطور قضاوت بشوم، مگرنه اینكه حافظ گفته «گر مرید راه عشقی فكر بدنامی مكن»!
ولی اگر دلتان خواست و تا الان از خواندن ادامه این یادداشت صرفنظر نكردهاید توصیه میكنم تا پایان با من همراه باشید شاید نگاهم را قبول كردید. بركسی پوشیده نیست كه منافقین در كشور ما چه میزان خون جوانان را روی زمین ریختند و افراد بیگناه بسیاری را به خاك و خون كشیدند تا از این طریق بتوانند سهم خود از نظام اسلامی را مطالبه كنند. جنایتهای آنها در سالهای دهه 60 از خاطره كسانی كه آن روزها را دیدهاند پاك نشده و برای كسانی كه اهل تاریخ و مرور آن هستند نیز این ترورها هنوز بوی خون میدهد. برای همین چهره آنها همیشه آلوده است و كسی نمیتواند آنها را از این آلودگی نجات دهد اما عجیب اینکه برخی در این كشور همچنان قلم میزنند تا تصویری دیگرگون از اعضای منافقین را به خواننده خود نشان دهند.
نویسندههایی كه معلوم نیست از چه آبشخور فكری تغذیه میشوند كه اینطور خونهای ریخته شده را نادیده میگیرند و اثری در حمایت از اعضای گروهك منافقین و ترورهایی كه مرتكب شدند، مینویسند. حتی میتوان در این زمینه به اثری اشاره كرد كه در حمایت از عملیات «فروغ جاویدان» منافقین نوشته شده، عملیاتی كه با حمایت صدام علیه كشور صورت گرفت و در آن جمعیت زیادی از زنان و كودكان قربانی شدند تا منافقین بتوانند تركتازی كنند. اثری كه نویسنده آن كوشیده تا جای قاتل و مقتول را عوض كند و عملیات نظامی علیه میهن را امری طبیعی قلمداد كند. یا نویسنده دیگری كه تلاش كرده اثری خلق كند و در آن علیه نیروهای نظامی دست به سیاهنمایی بزند و كشور را ویرانهای نشان دهد.
حالا متقاعد شدید كه چرا از بردن نام برخی آثار پرهیز دارم؟ چرا نمیخواهم ولو به مطرح شدن نامشان درحد نقد هم مبادرت كنم و ترجیح میدهم ناگفته بمانند و در همین حد هم كسی سراغی از آنها نگیرد. كسانی كه احتمالا به خود «ایرانی» میگویند و در برابر خونهای ریختهشده سكوت میكنند و از ترور و عامل آن اینطور دفاع میكنند. در این پرونده سراغ كسانی را میگیریم كه قلمشان را در مذمت ترور و تروریست چرخاندهاند و چشم بر كسانی كه خون هممیهنان بیگناه خود را بر زمین ریختهاند نمیبندند.
ولی اگر دلتان خواست و تا الان از خواندن ادامه این یادداشت صرفنظر نكردهاید توصیه میكنم تا پایان با من همراه باشید شاید نگاهم را قبول كردید. بركسی پوشیده نیست كه منافقین در كشور ما چه میزان خون جوانان را روی زمین ریختند و افراد بیگناه بسیاری را به خاك و خون كشیدند تا از این طریق بتوانند سهم خود از نظام اسلامی را مطالبه كنند. جنایتهای آنها در سالهای دهه 60 از خاطره كسانی كه آن روزها را دیدهاند پاك نشده و برای كسانی كه اهل تاریخ و مرور آن هستند نیز این ترورها هنوز بوی خون میدهد. برای همین چهره آنها همیشه آلوده است و كسی نمیتواند آنها را از این آلودگی نجات دهد اما عجیب اینکه برخی در این كشور همچنان قلم میزنند تا تصویری دیگرگون از اعضای منافقین را به خواننده خود نشان دهند.
نویسندههایی كه معلوم نیست از چه آبشخور فكری تغذیه میشوند كه اینطور خونهای ریخته شده را نادیده میگیرند و اثری در حمایت از اعضای گروهك منافقین و ترورهایی كه مرتكب شدند، مینویسند. حتی میتوان در این زمینه به اثری اشاره كرد كه در حمایت از عملیات «فروغ جاویدان» منافقین نوشته شده، عملیاتی كه با حمایت صدام علیه كشور صورت گرفت و در آن جمعیت زیادی از زنان و كودكان قربانی شدند تا منافقین بتوانند تركتازی كنند. اثری كه نویسنده آن كوشیده تا جای قاتل و مقتول را عوض كند و عملیات نظامی علیه میهن را امری طبیعی قلمداد كند. یا نویسنده دیگری كه تلاش كرده اثری خلق كند و در آن علیه نیروهای نظامی دست به سیاهنمایی بزند و كشور را ویرانهای نشان دهد.
حالا متقاعد شدید كه چرا از بردن نام برخی آثار پرهیز دارم؟ چرا نمیخواهم ولو به مطرح شدن نامشان درحد نقد هم مبادرت كنم و ترجیح میدهم ناگفته بمانند و در همین حد هم كسی سراغی از آنها نگیرد. كسانی كه احتمالا به خود «ایرانی» میگویند و در برابر خونهای ریختهشده سكوت میكنند و از ترور و عامل آن اینطور دفاع میكنند. در این پرونده سراغ كسانی را میگیریم كه قلمشان را در مذمت ترور و تروریست چرخاندهاند و چشم بر كسانی كه خون هممیهنان بیگناه خود را بر زمین ریختهاند نمیبندند.