مشاهدات میدانی خبرنگار جامجم از زیر پوست ظهیرالاسلام و وضعیت فروش حوالههای دولتی در بازار آزاد كاغذ
حواله فروشی در راسته کاغذ فروشان
این همه نشستهایم با مسؤولان مختلف مصاحبه كرده و گپ زدهایم یا در تحریریه بوده یا در دفتر مسؤولان مربوط. یكبار هم با خودمان گفتیم كه شال و كلاه كنیم و برویم ظهیرالاسلام. البته این كار را هم كردهایم. این كار را همكار همه فن حریفمان آذر مهاجر انجام داده. این مرتبه اما با یك سناریوی متفاوت قدم به راسته كاغذفروشیهای پایتخت و بلكه كشور گذاشتیم. دورادور به گوشمان رسیده بود كه بعضی از ناشران كه حواله كاغذ به قیمت دولتی تهیه میكنند، حواله را بر میدارند و راهی ظهیرالاسلام میشوند و زیرمیزی آن را دوباره با قیمت آزاد به كاغذفروشها میفروشند. خب ما هم نشستیم در تحریریه و با خودمان گفتیم چرا در مقام یك ناشر نرویم در همین راسته و مدعی نشویم كه حواله دولتی داریم و میخواهیم آن را بفروشیم. همین شد كه شال و كلاه كردیم و این بار نه به عنوان یك خبرنگار كه در مقام یك ناشر متخلف حواله به دست راهی ظهیرالاسلام شدیم. به لطف یكی از دوستان، یكی از كاغذفروشهای ظهیرالاسلام حاضر شد بدون اینكه نامی از او در گزارش ذكر شود راجع به این مساله حرف بزند. در نهایت هم سراغ یكی از كاغذفروشها رفتیم و خودمان را ناشری جا زدیم كه حواله 200 بند كاغذ از ارشاد گرفته و حالا آمده آن را در بازار بفروشد. نشانی را چك میكنیم. وسط شلوغی و هروله بازار و رفت و آمد، خودمان را به نشانی كاغذفروشی میرسانیم كه به واسطه یك دوست مشترك به ما اعتماد كرده تا از زیر پوست بازار كاغذ بگوید. واقعیتش را بخواهید خودمان هم اولش فكر نمیكردیم عمق فاجعه در این حد باشد. با این حال اینها را به نقل از یكی از كاغذفروشان راسته ظهیرالاسلام بخوانید كه میگوید اگر همكارانش بفهمند او این حرفها را به یك روزنامهنگار زده، از هستی ساقطش میكنند. حاصل كارآگاه بازی خبرنگاران جامجم را در ادامه و در صفحه 10 بخوانید. * با این توضیح که هر بند کاغذ تحریر، معادل 500برگ کاغذ 70در 100 سانتیمتر است.
بخشی از گرانی کاغذ به وضعیت تحریم برمیگردد. الان واردات كالا به این شكل شده كه چون بارنامه از مبدا به اسم ایران صادر نمیشود.
بایشد مدام عوض شود تا بار به ایران برسد. همه اینها هزینه دارد كه در نهایت دودش به چشم مصرف كننده میرود، نه تاجر!
بازهم قمر در عقرببودگی
این بار در نظارت
گلاسههایی كه الان در بازار آزاد به فروش میرسد و قیمتش بعضا تا 40هزار تومان هم میرسد همان بارهایی است كه با ارز 4000تومانی وارد شده ولی دارند به قیمت آزاد میفروشند. چند وقت قبل یكی از تاجران اینجا بود میگفت یكسال است كه واردات نداریم. میدانید این حرف یعنی چه؟ یعنی اینقدر جنس وارد شده كه هنوز دارند میفروشند و تمام هم نشده است. نكته اما اینجاست اجناسی كه صحبتش را میكرد كالاهایی است كه با قیمت ارز 3800 تومانی وارد شده، ولی دارند به قیمت آزاد در بازار به فروش میرسانند. خیلیها از این فضا درآمد دارند. دو نفر از كلهگندههای بازار ما را گرفتند و بازداشت كردند. ارز دولتی گرفته و آزاد فروخته بودند. رفتند بازداشت. ثروتشان 500 میلیارد بود وقتی آزاد شدند ثروتشان شده بود 2000 میلیارد تومان! خیلیها در همین بازار تریلیاردر شدند!
فروش كاغذ با حواله دولتی
توسط ناشران چقدر رواج دارد؟
خیلی! درآوردن ته و تویش كاری ندارد. همین الان بروید در این مغازههای ظهیرالاسلام بگویید حواله كاغذ دارم. بگویید 200 بند كاغذ 70 در 100 دارم، ببینید میخرند یا نه! ناشر، حواله دولتی را متوسط بندی 150 هزار تومان از ارشاد میگیرد و میآورد توی بازار و 450 تا 500 هزار تومان به فروش میرساند. یك ماه قبل یكی از ناشران آمد و گفت 6 پالت حواله دارم و میخواهم دو پالت آن را بفروشم. هر پالت تقریبا 21 بند كاغذ است. پرسیدم چرا میخواهی بفروشی؟ گفت پول خریدش را ندارم! 2پالت را به من فروخت و پول ارشاد را داد و 4 پالت بقیه برایش مجانی و رایگان افتاد. از من حدود 18میلیون تومان پول گرفت و رفت با پول من، پول 6 پالت حواله دولتی را به ارشاد داد. ببینید دارد چه بلایی سر كاغذی میآید كه قرار بود بازار كاغذ را تنظیم كند و جلوی افزایش قیمت كتاب را بگیرد تا به مصرفكننده فشاری وارد نشود.
رابطه حواله دولتی و قیمت كاغذ
زمانی كه حوالهها بیرون میآید قیمتها افت میكند. البته بازار آن زمان، قیمت را پایین میكشد تا بتوانند حوالهها را ارزان بخرند. به محض اینكه توزیع حواله قطع شد، قیمتها را بالا میبرند. مدعی نیستم همه مردم فاسد هستند، ولی این اتفاق میافتد. اینها كه حواله خرید و فروش میكنند چند درصد مردم هستند، ولی روی زندگی بقیه مردم تاثیر میگذارد.
با ناشران متخلف برخورد نمیشود؟
نه! چه برخوردی؟! برگه حواله را به من میدهند و دغدغهای ندارند كه مثلا پروانه نشرشان باطل شود. اصلا این كارها چطور قابل پیگیری است؟! طرف میگوید من هزار بند كاغذ آزاد از تو خریدهام و حالا هم هزار بند را به تو تحویل میدهم. شما خودتان را بگذارید ناظر این بازار.
میخواهید چه كار كنید؟ من خودم به سودهای این شكلی باور ندارم. همان جور كه میآید همان طور هم میرود. اول و آخرش ضرر با فرهنگ است و مصرفكننده. مردم دیگر نمیخوانند.
باز هم رد پای كمكآموزشیها
بزرگترین معضل حوزه نشر، كمكآموزشیها هستند. مصرف زیادی هم دارند و نمیتوانند اینها را حذف كنند. میدانید اینها چه تاثیری روی سیستم میگذارند؟! اینها هم بعضا كاغذ دولتی میگیرند؛ مگر میشود نگیرند؟! الان تا مهرماه اوج نیاز كمكآموزشیهاست.
نیاز اینها هم باید تامین شود. طبعا بازار تشنه است. با این تفاوت كه این ناشران، ناشر عمومی نیستند و مشتریشان اما همیشه هست.
قیمت كتابهایشان هم از قیمت عرف بالاتر است. همه هم مجبورند بخرند! همیشه هم كاغذ كم میآورند.
اوضاع قمر در عقرب واردات
قبلا واردات به این شكل بود كه شما 10 درصد قیمت كل را به حساب دولت واریز میكردید تا جنس شما وارد گمرك شود. در این فاصله هم فرآیند اداریاش انجام میشد. بعد از اینكه جنس به گمرك رسید، الباقی هزینه را واریز میكردید و جنس ترخیص میشد.
الان ولی به این شكل است كه همان اول كار باید 130 درصد قیمت كل را به حساب دولت واریز كنید. این 30 درصد اضافه برای نوسانات قیمت ارز است.
یك دلیل دیگر هم دارد. اینكه كالایی كه با قیمت ارز دولتی وارد كشور شده است با قیمت ارز آزاد در بازار به فروش نرسد، ولی در عمل دارد این اتفاق میافتد.
چون این 30 درصد اضافه باز هم از قیمت بازار آزاد كمتر است. قیمتها را برابر هم بگیرند باز هم این اتفاق میافتد. تاجران ما همه علیهالسلام نیستند. وضعیت خوبی نیست و دود ماجرا هم باز به چشم مصرفكننده میرود.
ای گلاسه که میروی بهسویش
كاغذ گلاسه از كالاهایی بود كه ارز نیمایی میگرفت. قیمت جهانیاش همیشه كیلویی حول و حوش یك دلار است. دو سال پیش قیمت دلار روی 3800 تومان بود و قیمت گلاسه هم همین حدودها بود. الان دلار حدود 13 هزار تومان است. اصلا بگویید 15 هزار تومان. طبعا گلاسه هم باید همین حول و حوش باشد. اما به بازار نگاه كنید ببینید چه خبراست؟ گلاسه كیلویی چند است؟! الان [این قید زمانی مربوط به زمان گفتوگوی ما میشود؛ حدود دو هفته قبل] حدود 25 هزار تومان؛ تا 40 هزار تومان هم رسیده بود! با یكی از تجار صحبت میكردم میگفت گلاسه برای من كیلویی 16هزار تومان تمام میشود، ولی چون خواب پول دارم آن را زیر 30هزار تومان نمیدهم! خب از نظر شما مشكل خواب پول باید از كجا حل شود؟!
كارآگاهبازی در ظهیرالاسلام
بهجز صحبتهایی كه با كاغذفروش منصف داشتیم، ادامه ماموریت را به شكل دیگری پیگیری میكنیم. از طریق یكی از واسطههایمان به یكی از كاغذفروشهای ظهیرالاسلام وصل میشویم كه دفترش در یكی از كوچهپسكوچههای راسته كاغذفروشهاست.
جوانی همسن و سال خودمان كه یكی از خریداران حوالههایی است كه ناشران میآورند. طبق اطلاعاتی كه او به ما میدهد، حجم حوالههایی كه الان به ناشران میدهند كمتر شده. یكی از مشتریانش كه ناشر هم هست 400بند سفارش داده بود كه 150بند تحویلش دادهاند. به عقیده او، الان هم عموما حوالهها زیر صدبند است كه به كار ناشر نمیآید جز فروختن در بازار و جبران هزینهها.
آقای تاجر جوان از حواله مورد ادعای ما میپرسد. دستپاچه میشوم و میگوییم 200بند است. میپرسد حواله كدام بنگاه است. جوابی ندارم بدهم. واسطهمان كه همراهم آمده توضیحاتی میدهد و قانعش میكند كه من تازهكارم و تجربه خرید و فروش حواله نداشتهام.
كاغذفروش جوان میگوید حواله را كه از من میگیرد باید فورا برود بنگاه و كاغذ را تحویل بگیرد و بلافاصله هم در یك چاپخانه تخلیه كند چون احتمال توقیف هست. میپرسم یعنی دم در بنگاه ایستاهاند و چك میكند؟ جوابش جالب است: «توقیف نمیكنند، ولی مثلا من اگر بردارم بار را از این بنگاه تحویل بگیرم و به بنگاه دیگری ببرم تابلو میشود و این هم برای شما بد میشود هم برای من. باید فورا به دست مصرف كننده برسد و روی دستمان نماند.»
در ادامه هم به منِ حوالهفروشِ تازهكار تفهیم میكند حوالهای كه از ارشاد تحویل من میشود مهلت ده روزه دارد و توی این ده روز باید حواله را بفروشم و او هم بار را تحویل بگیرد و بلافاصله برایش مشتری پیدا كند. میپرسیم این حوالههایی كه توی بازار به فروش میرسد چرا توی قیمت تاثیری ندارد؟
پاسخش دوباره برای ما جالب میشود: «درست است كه ناشران زیادی در بازار حواله میفروشند اما آن طرف را هم ببینید كه بازار تشنه است. حالا به خودتان نگاه نكنید كه توی كار كتاب هستید. الان مثلا دفترسازها هم به كاغذ نیاز دارند!» دوزاری ما جا میافتد كه بخشی از كاغذهایی كه با قیمت دولتی وارد شده و قرار بوده سر از نشر در بیاورند و كتاب شوند، مصارف دیگری پیدا میكنند! فقط یكفقره دفترسازها مصرف زیادی دارند.
تاجر جوان در ادامه گریزی میزند به وضعیت بی حساب و كتاب بازار و اینكه رفیقش با دلار هفت هشت تومانی وسایل آرایشی وارد كرده و بارش توقیف شده. در نهایت جریمه داده و حدود 60 درصد محمولهاش رفع توقیف شده، ولی در این مدت كه بارش توقیف بوده به خاطر بالا و پایین ارز، ارزش محمولهاش بالاتر هم رفته و نه تنها ضرر نكرده كه توانسته سود بیشتری هم بكند.
من اما رفتهام توی نخ خودم كه این بیحساب كتاب و ضابطه بودن چه بلایی دارد سر بازار میآورد و اگر اینگونه باشد، كامیون كامیون هم كاغذ وارد شود هیچ نفعی به جیب جماعت كتابخوان و فرهنگ كتابخوانی نمیشود.