خاطرات شیرین خبرنگاری

خاطرات شیرین خبرنگاری

 وقتی سوژه یك قسمت از سریال طنز می‌شوم!
خیلی وقت‌ها فرصتی فراهم نمی‌شود كه ما از خاطرات خودمان بگوییم. آن هم خاطرات ریز و درشتی كه گاهی خوشحال‌مان كرده و گاهی برایمان تلخ و آزاردهنده بوده است. وقتی گزارش این صفحه را می‌نوشتم، احساس كردم بد نیست خودم هم یكی از خاطرات با‌نمكم را تعریف كنم. قصه به 18 سال پیش برمی‌گردد. در آن سال‌ها جوان بودم و جویای نام! دلم می‌خواست مصاحبه‌های جنجالی و خواندنی بگیرم و البته سردبیرپسند! به همین دلیل با دقت تمام سریال‌های تلویزیون را می‌دیدم كه وقتی از كارگردان و بازیگران گفت‌وگو می‌گیرم درباره جزئی‌ترین بخش‌های كار صحبت كنم. در آن سال‌ها مجموعه طنز بدون شرح پخش می‌شد كه البته تولید و پخش این سریال همزمان بود. به همین دلیل یكی از روزها همراه عكاس شال و كلاه كردیم و رفتیم برای تهیه مصاحبه و گفت‌وگو با عوامل سریال. وارد محل فیلمبرداری شدیم. كارگردان و بازیگران این سریال از جمله امیر جعفری با سعه‌صدر پاسخگوی سؤالاتم بودند و اصلا گاردی نسبت به ایرادها و انتقادهایی كه نسبت به سریال داشتم، نداشتند. تا این‌كه سراغ یكی از هنرمندان كهنه‌كار این سریال رفتم كه از‌قضا در كنار بازی، بازیگردانی كار  را هم به‌عهده داشت، اما او تاكید كرد كه خیلی خسته است و در حال حاضر نمی‌تواند به سؤالات جواب بدهد. او از من خواست سؤالات را برایش بنویسم و بگذارم یك گوشه تا یك ساعت دیگر جواب بدهد. من و عكاس هم مشغول بقیه مصاحبه‌ها شدیم، اما بعد از یك ساعت كه آقای بازیگر از خواب بلند شد و سؤالات انتقادی را دید، سریع شمشیر را از رو كشید و شروع به دعوا با من كرد كه بچه هستم و هیچ چیزی متوجه نمی‌شوم! در ادامه رفت سراغ كارگردان و بقیه بازیگران و تاكید كرد باید همه كسانی كه مصاحبه كردند، اجازه ندهند گفت‌وگوهایشان چاپ شود. همه هم از او حساب بردند و یكی‌یكی آمدند و گفتند كه نمی‌خواهند مصاحبه‌هایشان چاپ شود، اما با این حال عصبانیت آقای بازیگر تمامی نداشت و كاغذهای مصاحبه و نوار مصاحبه را گرفت و پاره كرد كه مبادا گفت‌وگوها چاپ شود! من و عكاس گیج و منگ شده بودیم از دست آقای بازیگر، به همین دلیل از محل فیلمبرداری خارج شدیم و به روزنامه رفتیم و داستان را برای سردبیر تعریف كردیم. او هم گفت كه بهتر است تمام اتفاقات و رفتارهای ناپسند آقای بازیگر را با زبان طنز بنویسم تا در روزنامه چاپ كنیم و من هم این كار را كردم، اما بعد از چاپ روزنامه، كارگردان با گوشی‌ام تماس گرفت كه جواب‌ های،‌هوی هست و در ادامه گفت كه بهتر است قسمت امشب سریال بدون شرح را ببینم كه پاسخ دندان‌شكن این مجموعه به آن گزارش روزنامه است. من هم خطاب به كارگردان گفتم كه تیراژ روزنامه در نهایت 5000 نسخه است، اما شما برای پاسخ به من و گزارشم كه روایت نعل به نعل اتفاقات بود، وقت و ارزش 70 میلیون آدم را گرفتید! او هم بدون خداحافظی تلفن را قطع كرد. به هر حال سرتان را درد نیاورم. شب نشستم و قسمتی كه برایم ساخته شده بود را دیدم. در این قسمت كارگردان، مهدی صبایی، بازیگر را در قالب یك خبرنگار فضول نشان داد كه بی‌اجازه سر صحنه رفته و خبر تهیه كرده بود و عكاس هم بدون اجازه عكس گرفته بود. به خاطر همین كار خبرنگار، سردبیر روزنامه كه آقای كاووسی (فتحعلی اویسی) بود به او تشویقی داد! بعد از تماشای این قسمت واقعا برای كارگردان و آن آقای بازیگر متاسف شدم كه برای پاسخ به گزارش من، قسمتی از این سریال را به دروغ ساختند و از خبرنگاران تصویر نادرستی ارائه كردند كه آنها را فضول و بی‌ادب نشان دادند!
 گم كردن نشست خبری در زیباكنار

مریم فیروزفر، دبیر بخش رادیو و تلویزیون خبرگزاری فارس: راستش در همه این سال‌ها خاطرات شیرین كم نداشتیم، اما یكی از خاطرات شیرینی كه در ذهنم مانده به یكی از ماموریت‌ها بر‌می‌گردد. ما برای جشنواره رادیو به زیباكنار رفته بودیم. محوطه‌ای كه برای این كار در نظر گرفته شد، بسیار وسیع بود و محل نشست‌های خبری هم فاصله زیادی از قرار داشتند. به همین دلیل یكی از روزها وقتی من و دوستانم از اتاق مان خارج شدیم كه برای نشست خبری برویم، مرتب دنبال محل برگزاری نشست بودیم، اما از هر كدام از رادیویی‌ها هم می‌پرسیدیم نشانی را می‌داد، اما به اشتباه! چون همزمان چند نشست برگزار می‌شد، نشانی درست را پیدا نمی‌كردیم، همین گم شدن در محوطه زیباكنار باعث شد با نیم ساعت تاخیر به محل نشست برسیم!
 پا برهنه به دنبال رئیس سازمان صدا و سیما

پیوند مرزوقی، دبیر بخش فرهنگی و هنری ایسنا: وقتی ماموریت می‌رفتیم، سرمان شلوغ می‌شد و باید انرژی بیشتری برای كار می‌گذاشتیم. یادم می‌آید برای پوشش خبری مراسم پیرغلامان به اهواز رفته بودیم. مراسم اختتامیه در یكی از مساجد بزرگ این شهر برگزار شده بود. من همراه دوستانم در قسمت زنانه نشسته بودیم. مشغول پوشش خبری مراسم بودیم. تا این‌كه صحبت رئیس وقت سازمان صدا و سیما تمام شد.  از آنجا كه ما برای مصاحبه اختصاصی با او به اهواز رفته بودیم، مجبور شدیم به سرعت از مسجد خارج شویم و از آنجا كه فرصتی نبود كفش بپوشیم، پا برهنه رفتیم و با این وضعیت جلوی رئیس وقت سازمان رسیدیم كه ایشان تا ما را در این حالت دید، در حالی كه شوكه شده بود، گفت كه شرمنده شده است!
 حس و حال خوب با بازیگران

الهام قبادی، خبرنگار باشگاه خبرنگاران: قبل از ورود به دنیای خبرنگاری خیلی به این حرفه علاقه‌مند بودم. نمی‌توانم بگویم با چه عشقی تلویزیون می‌دیدم و همیشه آرزوی خبرنگاری داشتم. بالاخره فعالیتم را در این حرفه شروع كردم. با این‌كه چند سال گذشته، اما هر روز با عشق و علاقه سر كار می‌روم. خاطرات خیلی شیرینی با هنرمندان دارم. وقتی به دیدار هنرمندی می‌روم، حس و حال عجیبی دارم. چون همیشه با عشق از قاب تلویزیون می‌دیدم و حالا از نزدیك همه را می‌بینم. البته بعضی دیدارها هم تلخ می‌شود. چون چند بار به ملاقات جمشید مشایخی رفتم و از این‌كه دیگر نمی‌توانم سری به این هنرمند بزنم، برایم تلخ است.