ماه محرم فرصتی طلایی برای تقویت تربیت دینی فرزندان است
ز نو آمد محرّم
محرم از راه رسیده است و نوای حسین حسینی كه هر دلی را آشوب و شیدای كربلایش میكند در كوچهها و خیابانها طنینانداز شده است. هیات به هیات كه بگردی جوانان و كودكان پرشوری را مییابی كه با جان و دل برای آقایی سینه میزنند و گریه میكنند كه عمری است همگان در گوشهای از خیمه سوخته او داستان ظلمی را كه بر او رفته روایت میكنند و او را الگویی از آزادی، جوانمردی و آزادگی میدانند. پدرهایی كه با تن پوش مشكی، عزادار بودن را به نمایش میگذارند و با همراه كردن فرزند در هیاتها و مجالس، حسینی بودن را به كودك یاد میدهند. مادرهایی كه اشك میریزند و زیارت عاشورا را در گوش فرزندشان زمزمه میكنند. همه و همه در تلاش هستند كه آنچه از نسلهای گذشته آموختهاند را به فرزندانشان سینه به سینه انتقال دهند و بگویند حسین(ع) كیست و راه او چه بوده است؟ همه اینها را نوشتم تا به اینجا برسم كه ماه محرم برای خانوادهها یك فرصت طلایی به شمار میرود. برای موفقیت در تربیت دینی باید فراتر از آنچه كه در ظاهر میدانیم و میبینیم حركت كنیم. باید تدابیر درستتری را برای انتقال مفاهیم دینی به كودك انتخاب كنیم و بی گمان در نقش یك والد دینی باید آگاه به گذرگاههای ورود به ذهن كودكمان باشیم. یكی از همین گذرگاههای حیاتی مكتب حسین(ع) و ماه محرم است.
نسرین صفری/روانشناس بالینی
متاسفانه بسیاری از والدین فقط آمر و ناهی هستند، بهطوری كه در هر وضعیت بجا و نابجا، طبق خواستهها و انتظارات مقتضی خود، به كودكشان میگویند این كار را بكن، این كار را نكن، دروغ نگو، راست بگو، حرف ركیك نزن، خوب حرف بزن و... حال اگر این آموزش زبانی برخلاف آموزههای دیداری، شنیداری و عملی كودك باشد، بهطور حتم اثری دوگانه و سردرگمكننده خواهد داشت. وقتی كودك میبیند كه والدینش در عمل برخلاف گفتههای خود رفتار میكنند و یا عامل به گفتارشان نیستند، نه تنها انگیزهای برای اجرای اوامر والدینشان نخواهند داشت بلكه ارزشمندی آن دستور نیز، در ذهن كودك مورد تردید قرار میگیرد، تا آنجا كه درنهایت ممكن است آن دستور، محدودیت و یا قدرت و اعمال نفوذ والدی تعریف شود كه صرفا تنها یك نافع دارد و از نظر كودك خودبینی و خودرایی والدینش علت اصلی این منفعت است؛ و چه بسا دریافت این مهم، پس از گذر از دوران نیاز و كسب دانش و اطلاعات مكفی، كودك را متمایل به قرار گرفتن در جبهه مقابل با والدین میكند.
بنابراین درك اهمیت این موضوع در آموزش و تربیت دینی كودك بسیارحائزاهمیت است. این كه والدین كودك را تشویق به انجام فرایض دینی (واجبات و مستحبات) كنند اما خود، به جای مظهر عمل بودن، اهل حرف، اجبار و تهدید باشند، آیا واقعا میتوان امیدی به توفیق و موفقیت در تربیت دینی فرزند داشت؟
ماه محرم فرصتی است برای والدین كه الگو باشند. حسینی بودن را كودك در رفتار والدین میبیند؛ این كه شما مشكی بپوشید و عزای حسین(ع) را در مجالس متعدد بجا بیاورید اگرچه لازم است اما كافی نیست. كودك امروز آنقدر باهوش است كه رفتار شما را با آنچه در مكتب و مجلس حسین(ع) میشنود و میبیند مقایسه میكند و اگر دوگانگی احساس كند مطمئن باشید كه به دردسر خواهید افتاد.
در قرآن كریم و حتی در احادیث و روایتهای گوناگون نیز توصیه شده است كه به آنچه كه میگویید، عامل باشید. مثلا در آیهای از قرآن آمده: «لم تقولون ما لاتفعلون؛ چرا آنچه را كه میگویید، انجام نمیدهید»، یا امام صادق(ع) میفرمایند: «بكوشید به وسیله اعمالتان انسانها را به نیكی و خوبیها دعوت کنید.»
قواعد دینی را پاس بدارید
برخی از والدین در تعیین چارچوبهای اخلاقی و دینی دچار افراط و تفریط میشوند. مثلا اگر یك روز كودك نمازش را بجا نیاورد، او را متهم به كاهل نمازی میكنند و یا اگر كودك نمازش را به وقت نخواند مدام درِ گوشش زمزمه میكنند كه برخیز و نمازت را بخوان، و یا حتی گاهی از سر مهربانی و دلسوزی نابجا ممكن است رد تكلیف شرعی را برای كودك توجیه كنند. مثلا در ماه رمضان، به بهانه ضعیف و ناتوان بودن كودك را از گرفتن روزه محروم كنند و یا برای بد خواب نشدن، او را برای خواندن نماز صبح بیدار نكنند و... انجام رفتارهای این چنین متناقضی كه گاهی اصرار، گاهی انكار، گاهی تبرئه و گاهی اهمال است، نه تنها باعث دوگانگی ذهن كودك در درست و غلط بودن یك رفتار واحد میشود بلكه جدیت پذیرش وعمل به آن را نیز از كودك سلب میكند و بی گمان این چنین است كه كودك مجاب میشود كه میتواند ارزشها، باورها و عقاید دینی را مطابق میل خود تنظیم و اصولی را برای وجوب آن تعیین و مشخص كند كه كاملا شخصی و قراردادی است. برای مواجهه درست و پرهیز از خودنگری مذهبی، در اولین گام والدین باید دانش دینی خود را افزایش دهند و طبق مقررات و اصول مذهبی كه برپایی قواعد آن بیشك بحق و بجاست، عمل نمایند؛ توضیح و شفافسازی اصول و دستورات دینی با زبانی كودكانه و قابل فهم به كودك دومین گام است و در سومین گام نیز كودك را باید انگیزهمند و متقاعد کرد تا خود مشتاقانه، موظف به اجرای فرامین الهی شود، چرا كه تجارب بالینی روانشناسان كودك نشان داده است كه در تربیت و آموزش، اگر رغبت نباشد، اجبار است، اگر شوق نباشد تحمیل است و در این صورت شكست قطعی و مسلم خواهد بود. زمینهای ایجاد كنید كه كودك تان خودش در جستوجوی پیراهن مشكی سوگواری حسین(ع) باشد. با هم به خرید بروید و او را در تهیه ادوات سوگواری همراهی كنید. درباره مفاهیمی چون نذری یا برخی اشعار ساده و مناسبی كه مداحان میخوانند با كودكتان حرف بزنید.گاهی لازم است این شعرها و ترانههای آیینی را بنویسید یا چاپ كنید و در اختیارش قرار دهید تا ذهن كودك آماده باشد و موقع شنیدن در مجالس به معنا هم بیندیشد.
به كودك آزادی عمل دهید
روانشناسان معتقدند داشتن اراده و اختیار در انتخاب و گزینش هر رفتار و كلامی، قدرت پذیرش، مسؤولیت و ارزشمندی آن را تعیین میكند و برهمین اساس است كه اگر كسی كاری را انجام دهد كه اختیاری بر انتخاب آن نداشته باشد، آن كار بی ارزش، بیهوده و عبث معنا میشود . این سخن در مورد والدینی كه انجام كارهایی را بر فرزندان خود تحمیل و یا اجبار میكنند نیز صحت دارد؛ زمانی كه كودك را وادار به انجام كاری میكنیم كه مطابق میل او نیست و یا ارادهای از خود بر اجرا یا عدم اجرای آن ندارد یعنی او را مجبور به پذیرش كردهایم. اگر اجبارش كنیم قرآن حفظ كند، تهدیدش كنیم نماز بخواند، یا با اكراه شدید او را به مسجد یا مجالس دینی ببریم و یا او را به گرفتن روزه مجبور سازیم، گرچه شاید در ابتدای امر موفقیت آنی نصیبمان شود اما در طولانی مدت این كار نهتنها اثر تربیتی و شخصیتی ندارد، بلكه انجام آن بیارزش و بیمعنا تلقی میشود.