بندی ندارم كه حتما باید فیكس باشم

حرف‌های خواندنی محمد انصاری مدافع پرسپولیس در شبکه سوم سیما

بندی ندارم كه حتما باید فیكس باشم

محمد انصاری مدافع پرسپولیس روز گذشته مهمان برنامه سلام صبح بخیر شبكه سه سیما بود و حرف‌هایی زد كه خلاصه‌ای از آن را در زیر می‌خوانید.

من مصدوم هستم و به تیم ملی دعوت نشدم. برای بازی دوستانه با تیم امید هم پزشكان صلاح ندیدند بازی كنم.
بندی در قراردادم ندارم كه باید حتما فیكس باشم. به شخصه برای من تفاوتی نمی‌كند چه كسی بازی كند و مهم این است كه تیم نتیجه بگیرد.
صحبت‌هایی بین من و تراكتور انجام شد و نشست كوتاهی هم داشتیم اما شرایطم در پرسپولیس بهتر بود و ترجیح دادم امسال هم در خدمت پرسپولیس باشم.
كالدرون مربی خیلی خوبی است. همه دست به دست هم می‌دهیم تا پرسپولیس موفق شود.
شرایط كار در كشورهای عربی با یك شكست متزلزل می‌شود.برانكو شرایط خوبی اینجا داشت قطعا هنوز نتوانسته‌اند آنجا این شرایط را به دست بیاورند.
ما تمام تلاشمان را می‌كنیم و هدفی جز قهرمانی نداریم.
رسیدن دوباره به فینال و حتی كسب قهرمانی دست یافتنی است. چون بچه‌ها ظرفیت‌ خیلی خوبی دارند.
در این شب‌ها از خدا می‌خواهم عاقبت همه‌مان را ختم به خیر كند. زمانه خاصی است و مردم از همه لحاظ در سختی هستند.
(در واكنش به حرف‌های كریمی، مداح اهل بیت كه از او تعریف كرده و گفته بود به دیدار خانواده شهدای حرم می‌رود): راستش من خیلی خوشحال نشده و ناراحت شدم. دوست ندارم اتفاقی كه می‌افتد بازگو شود. همه بچه‌ها و فوتبالیست‌ها از این كارها انجام می‌دهند اما نباید رسانه‌ای شود و نیازی نیست گفته شود.باز هم از ایشان تشكر می‌كنم كه به من لطف داشتند. 
برانكو، هم از دست من حرص می‌خورد هم دوستم داشت. مربی‌ها همیشه می‌گویند بعد از این‌كه سوت بزنیم كسی پا به توپ نشود اما من همیشه حرصشان می‌دادم. 
یك خاطره از برانكو در ماه محرم دارم. یك بار در تمرین ایشان ما را كنار كشیدند و گفتند می‌دانم كه در دین‌تان برخی افراد مثل بیماران و زنان باردار و شغل‌های طاقت‌فرسا معاف از روزه هستند و به نظر من شغل شما شامل این مشاغل است. من هم برای ایشان توضیح دادم احكامی درباره حد ترخص وجود دارد. پنجشنبه بود و ایشان گفت فردا جمعه و متعلق به امام‌زمان(عج) است فردا را روزه بگیرید. من هم خیلی جا خوردم كه ایشان چه شناختی از حضرت دارند و او گفت من درباره دین شما تحقیق كرده‌ام. ایشان خیلی احترام می‌گذاشت و حضور ذهن دقیق ندارم، اما یادم هست محرم با لباس مشكی كنار زمین می‌ایستاد.
برانكو به جمعی از بچه‌های ایتام افطار داد.
پدرم در خانه نقل اتفاقات تاریخی كربلا را می‌كردند و برایم خیلی جالب بود. ایشان ما را از بچگی به هیات می‌بردند و دستشان را می‌بوسم كه ما را با این فضا آشنا كردند. صرف پیراهن مشكی پوشیدن و ظاهر مذهبی داشتن را ملاك نمی‌دانستند و سعی می‌كردند به ما یاد بدهند كه با سبك زندگی می‌توانیم به این عزیزان نزدیك شویم و این خاطرات خوبی است كه از محرم دارم.
مترو سوار شدن من هم مربوط به آن اوایل بود كه خانه‌مان در سبلان و تمرین سمت درفشی‌فر و آیت‌ا... كاشانی بود و به خاطر ترافیك زیاد مجبور می‌شدم از مترو استفاده كنم و این را خیلی خاص جلوه دادند. برای من عجیب نبود، اما برای خیلی‌ها عجیب بود ولی واقعا عجیب نیست.