جنگی كه خوش نداریم!
حسام آبنوس / دبیر قفسه
جنگ تمام نشده است. این جمله را ممكن است زیاد شنیده باشیم. شاید در باور ما جنگ چهرهای خشن داشته باشد و برای همین با شنیدن نام آن به وحشت بیفتیم و از واقعیت آن فرار كنیم. ولی از واقعیت گریزی نیست كه جنگ در هر دم و بازدم ما جریان دارد و خواهی نخواهی ما همواره در جنگیم. البته ما عادت داریم خودمان را گول بزنیم كه این نامش جنگ نیست و زندگی است، ولی خب هرسكهای دو رو دارد كه ما سعی میكنیم آن سمتی كه خوشایندمان است را ببینیم و روی دیگری كه نمیپسندیم را نادیده رها كنیم. به عبارتی سعی میکنیم تغافل کنیم و خودمان را به ندیدن بزنیم ولی یادمان باشد که این دو پیوندی محکم با هم دارند.
خداوند رحمان نیز در كتابش فرموده: «جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنكه برایتان ناخوشایند است و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است(بقره آیه 216)» پس میبینید كه گاهی ما چیزی را خوش نداریم، ولی آن برای ما خیر است، پس جنگ هم از همان مصادیقی است كه در همین آیه نیز به آن اشاره شده است.
پس ما از جنگ رهایی نداریم چه خوشمان بیاید یا نه!
ولی یادمان باشد جنگ دو طرف دارد، یك طرف آن متجاوز و طرف دیگرش مورد تجاوز قرار گرفته است. طرفی كه مورد تجاوز قرار گرفته ناگزیر است از اینكه دفاع كند و اینجاست كه میان دفاع و تجاوز تفاوت ایجاد میشود. برای همین ادبیات ضدجنگ هم برای كشورهایی است كه جنگافروز بودهاند نه كشورهایی كه مدافع!
برای همین دمیدن در آتش ادبیات ضدجنگ اغلب از سوی كسانی مطرح میشود كه در روزهایی كه ندای جنگ بلند شده بود در پستو خزیده بودند و امروز در كوس ضدجنگ بودن میدمند وگرنه هیچ عقل سلیمی دفاع را نفی و انكار نمیكند، هرچند ممكن است برخی علیه ذات جنگ بنویسند كه آنها حكایتشان جدا از كسانی است كه علیه دفاع مینویسند. برای همین ادبیات ضدجنگ برای كشورهایی است كه همیشه آتش جنگها را برافروختند و انسانها را در برابر گلولههای سربی خود به كشتن دادند. ادبیات ضدجنگ برای کسانی است که با فروش اسلحه کاسبی کردند و ازاینطریق خود و مردمشان را در حاشیه امن جنگ نگه داشتند.
برای همین از جنگ گریزی نیست و حتی صلحها نیز محصول جنگهاست و برای رسیدن به صلح نیز باید جنگید. انسان زندگیاش با جنگ در ارتباط است و حتی برای تامین لوازم ابتدایی زندگی نیز باید با روزگار جنگید. روزگار به خوشداشت یا خوش نداشتن انسانها كاری ندارد، بلكه صحنه را طوری رقم میزند كه یا غالب باشیم یا مغلوب!
خداوند رحمان نیز در كتابش فرموده: «جنگ [با دشمن] بر شما مقرّر و لازم شده، و حال آنكه برایتان ناخوشایند است و بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خیر است، و بسا چیزی را دوست دارید و آن برای شما بد است(بقره آیه 216)» پس میبینید كه گاهی ما چیزی را خوش نداریم، ولی آن برای ما خیر است، پس جنگ هم از همان مصادیقی است كه در همین آیه نیز به آن اشاره شده است.
پس ما از جنگ رهایی نداریم چه خوشمان بیاید یا نه!
ولی یادمان باشد جنگ دو طرف دارد، یك طرف آن متجاوز و طرف دیگرش مورد تجاوز قرار گرفته است. طرفی كه مورد تجاوز قرار گرفته ناگزیر است از اینكه دفاع كند و اینجاست كه میان دفاع و تجاوز تفاوت ایجاد میشود. برای همین ادبیات ضدجنگ هم برای كشورهایی است كه جنگافروز بودهاند نه كشورهایی كه مدافع!
برای همین دمیدن در آتش ادبیات ضدجنگ اغلب از سوی كسانی مطرح میشود كه در روزهایی كه ندای جنگ بلند شده بود در پستو خزیده بودند و امروز در كوس ضدجنگ بودن میدمند وگرنه هیچ عقل سلیمی دفاع را نفی و انكار نمیكند، هرچند ممكن است برخی علیه ذات جنگ بنویسند كه آنها حكایتشان جدا از كسانی است كه علیه دفاع مینویسند. برای همین ادبیات ضدجنگ برای كشورهایی است كه همیشه آتش جنگها را برافروختند و انسانها را در برابر گلولههای سربی خود به كشتن دادند. ادبیات ضدجنگ برای کسانی است که با فروش اسلحه کاسبی کردند و ازاینطریق خود و مردمشان را در حاشیه امن جنگ نگه داشتند.
برای همین از جنگ گریزی نیست و حتی صلحها نیز محصول جنگهاست و برای رسیدن به صلح نیز باید جنگید. انسان زندگیاش با جنگ در ارتباط است و حتی برای تامین لوازم ابتدایی زندگی نیز باید با روزگار جنگید. روزگار به خوشداشت یا خوش نداشتن انسانها كاری ندارد، بلكه صحنه را طوری رقم میزند كه یا غالب باشیم یا مغلوب!