روایتی جاندار از نسل امروز
شیما آشتیانی
مهدی کفاش، نویسنده، مدرس داستاننویسی و صاحب رمانهای «یکی بود... سه تا نبود»، «وقت معلوم» و «قرار مهنا»، خواندن دو کتابی را که یکی مربوط به نویسندهای از نسل گذشته و دیگری نسل جوان داستاننویس است به خوانندگان داستان توصیه کرده است:
«این ایام کتاب خوب «ریشه در اعماق» نوشته ابراهیم حسنبیگی را خواندم؛ کتابی که چاپ اول آن سال ۱۳۷۳ در انتشارات برگ منتشر شده است. ماجرای کتاب در روستایی حوالی زاهدان در خانوادهای بلوچ (ریگی) میگذرد. پسر خانواده شاپوک پایش به مسجد باز میشود و با حسن معاشرت بچههای مسجد انقلابی میشود. به جبهه میرود و دو دستش را در جنگ از دست میدهد. حالا به کنار کپر پدرش برگشته و پدرش در تدارک آوردن بالای زار است تا با مراسمی زار یا همان جن را از تن پسرش بیرون کند. شاپوک خودش میداند گاهی که حالش بد میشود مربوط به عوارض موجگرفتگی است. از طرفی شاپوک به تشویق دوستانش ازدواج کرده و هرچند همسرش بماه را به دلیل بیماری از دست داده و چون جانباز است دختر کوچکش، خیروک را به همراه خانواده دیگری از اقوام به مشهد فرستاده است. در همین حال عمویش هم از او دل خوشی ندارد و او و خواهرش که معلول جسمی حرکتی است را آزار میدهد. فشارها تا جایی ادامه مییابد که کار به درگیری میکشد...»
توصیه دیگر کفاش، مجموعه داستان «حوای سرگردان» نوشته محمد قائمخانی است. کتابی که در بهار ۱۳۹۷ در انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. کتاب شامل ۹ داستان است که بیشترشان در مازندران امروز میگذرد. نگاه نافذ نویسنده بیمحابا جریان مدرنیته، عوارض جنگ، توسعه شهرها، برندسازی، تغییر سبک زندگی و ... را در داستانهای جذاب به چالش میکشد. داستانهایی که بعضی از آنها مانند داستان حوای سرگردان آنقدر تازه و عاشقانه است که تا مدتها در خاطر خواننده خواهد ماند. ویژگی مجموعه این است که صدای نسل جوان امروز ایران و نوع نگاهش را با روایتی جاندار و پرکشش به تصویر کشیده است.
«این ایام کتاب خوب «ریشه در اعماق» نوشته ابراهیم حسنبیگی را خواندم؛ کتابی که چاپ اول آن سال ۱۳۷۳ در انتشارات برگ منتشر شده است. ماجرای کتاب در روستایی حوالی زاهدان در خانوادهای بلوچ (ریگی) میگذرد. پسر خانواده شاپوک پایش به مسجد باز میشود و با حسن معاشرت بچههای مسجد انقلابی میشود. به جبهه میرود و دو دستش را در جنگ از دست میدهد. حالا به کنار کپر پدرش برگشته و پدرش در تدارک آوردن بالای زار است تا با مراسمی زار یا همان جن را از تن پسرش بیرون کند. شاپوک خودش میداند گاهی که حالش بد میشود مربوط به عوارض موجگرفتگی است. از طرفی شاپوک به تشویق دوستانش ازدواج کرده و هرچند همسرش بماه را به دلیل بیماری از دست داده و چون جانباز است دختر کوچکش، خیروک را به همراه خانواده دیگری از اقوام به مشهد فرستاده است. در همین حال عمویش هم از او دل خوشی ندارد و او و خواهرش که معلول جسمی حرکتی است را آزار میدهد. فشارها تا جایی ادامه مییابد که کار به درگیری میکشد...»
توصیه دیگر کفاش، مجموعه داستان «حوای سرگردان» نوشته محمد قائمخانی است. کتابی که در بهار ۱۳۹۷ در انتشارات شهرستان ادب منتشر شده است. کتاب شامل ۹ داستان است که بیشترشان در مازندران امروز میگذرد. نگاه نافذ نویسنده بیمحابا جریان مدرنیته، عوارض جنگ، توسعه شهرها، برندسازی، تغییر سبک زندگی و ... را در داستانهای جذاب به چالش میکشد. داستانهایی که بعضی از آنها مانند داستان حوای سرگردان آنقدر تازه و عاشقانه است که تا مدتها در خاطر خواننده خواهد ماند. ویژگی مجموعه این است که صدای نسل جوان امروز ایران و نوع نگاهش را با روایتی جاندار و پرکشش به تصویر کشیده است.