دفاع‌مقدس یعنی روابط بین آدم‌ها

گفت‌وگو با محمد حسین حیدری، عکاس دفاع مقدس

دفاع‌مقدس یعنی روابط بین آدم‌ها

 پیشنهاد می‌دهم برای کافه میرداماد امروز برویم سراغ یک عکاس که سا‌ل‌های دفاع مقدس را قاب گرفته و حالا ما با دیدن فریم‌هایی که او ثبت کرده می‌رویم به سال‌هایی که 1400 کیلومتر از مرزهای کشورمان پر بود از رزمنده‌‌هایی که از کشورشان دفاع می‌کردند و حفظ حتی یک وجب از خاک وطن برایشان مساله بود.عکس‌های دوران دفاع مقدس را که نگاه می‌کنی، شگفت‌زده می‌شوی، گاهی آنقدر تاثیرگذارند که ساعت‌ها رهایت نمی‌‌کنند و مدام از خودت می‌پرسی آدم‌هایی که در عکس می‌بینی واقعی‌اند؟ نوجوان، جوان ، پیرمرد ... با سربند با تفنگی در دست، میان سنگر یا پشت خاکریز یا در دشتی بزرگ، آتش و خون... و در عکس‌های پرتره ، مردی در لباس رزم با لبخندی بر لب... این لبخند، این چشمان درخشان چه می‌گوید؟ وسط معرکه جنگ اینها چرا می‌خندند؟ دلشان به کجا قرص است که حتی جنگ و کشته شدن هم نمی‌ترسند.انگار مرگ را به سخره گرفته‌اند، انگار می‌خندند تا عکس را اگر مادر ، پدر، همسر، نامزد و ... دیدند دلشان به همان لبخند قرص شود تا بندانند مردی که به جنگ رفته،همه امیدش را در کوله‌پشتی یا جیب یا زیر کلاه آهنی‌اش مخفی کرده و با خود برده برای روز مبادا یا روزی که عکاسی یکباره به او گفت اینجا را نگاه کن، او به دوربین خیره شود و بدون این که عکاس بگوید، لبخند بزند.
 لبخند بزرگمرد کوچک
در گوگل کلید واژه « عکاسان دفاع مقدس» را جست‌وجو می‌کنم و با صدها عکس رو به رو می‌شوم.از صفحه‌ای به صفحه بعد می‌روم، روی یک عکس مکث می‌کنم؛ نوجوانی در هیبت رزمند‌ه‌ای جدی به دوربین لبخند می‌زند، محمد حسین حیدری این عکس را ثبت کرده، نامش را جست‌وجو می‌کنم و عکس‌های دیگرش را می‌بینم، زنانی سیاهپوش گریه می‌کنند.لباسشان نشان می‌دهد جنوبی هستند.شماره حیدری را پیدا می‌کنم و با او هم‌صحبت می‌شوم. سال قبل کتاب‌ برخی از عکس‌هایش منتشر شده و چند سال قبل‌تر هم کتابی به صورت مشترک با امیر علی جوادیان منتشر کرده باز هم با موضوع عکس‌های دفاع‌مقدس.متولد 41 است و 18 ساله بوده که به جبهه می‌رود برای عکاسی.قبل انقلاب عکاسی را یاد گرفته و بعد پیروزی انقلاب به حوزه هنری رفته و با شروع جنگ تصمیم گرفته به جبهه برود و آنچه را می‌بیند ثبت کند برای روزهایی که دیگر جنگی نیست اما باید نسل‌های بعد بدانند مردان ایران چطور از خاکشان دفاع کرده‌اند.حیدری می‌گوید: جنگ با دفاع مقدس فرق دارد.وقتی می‌گوییم جنگ، یعنی میدانی پر از رزمنده در کنار هم و سلاح‌هایی که دارند اما دفاع مقدس یعنی روابط بین آدم‌ها در منطقه جنگی و پشت خط مقدم و شهرهایی که درگیر جنگ نیستند اما مردمش حواسشان به جبهه‌ها و رزمنده‌ها هست.
حیدری درباره عکس آن نوجوان که استایل و فرم لباس و نگاهش و لبخندش گیرم انداخت ، می‌گوید: منطقه هور بود و رزمنده‌‌ها آماده می‌شدند برای عملیات خیبر به سمت جزایر مجنون بروند.این نوجوان نظرم را جلب کرد.در چهره‌‌اش تصمیم راسخی دیده می‌شد که منم گیر انداخت.چند فریم از او عکس گرفتم.این که شما دیده‌اید، پرتره و نمای بسته است.آنقدر جثه‌اش کوچک بود که لباس‌ها به تنش زار می‌زد، قلب و اراده‌اش به اندازه همه مرزهایی بود که دشمن از آنجا وارد کشورمان شده بود.عکس آن زنان سیاه ‌پوش را هم در بهشت رضوان اهواز گرفتم وقتی زنان برای تشییع پیکر شهیدان عملیات رمضان جمع شده‌ بودند و به رسم جنوبی‌ها عزاداری می‌کردند.
 جنگ تن با تانک
از حیدری می‌پرسم آیا لحظه‌ای بود که عکس را ثبت کنید و آن لحظه در ذهنتان پررنگ‌تر از بقیه روزها و شب‌های جنگ باشد؟
می‌گوید: من 25 عملیات بزرگ را عکاسی کرده‌ام. از همه آنها خاطرات زیادی دارم که در ذهنم پرر‌نگند.اما برخی هنوز هم متاثرم می‌کنند.مثل عکسی که روی جلد کتابم نیز منتشر شده.عملیات بدر بود و بچه‌ها در پشت خاکریزی گیر افتاده بودند و اسلحه و مهمات کم داشتند.تانک‌های عراقی نزدیک بودند و فرماندهان و رزمنده‌ها می‌دانستند باید در استفاده از مهمات صرفه‌جویی کنند.آنها از جان خود می‌گذشتند و اجازه می‌دادند تانک‌ به خاکریز نزدیک شود تا آنها بتوانند با نارنجک آن را منفجر کنند.رزمنده‌ها می‌دانستند اگر عراقی‌ها رزمنده‌ها را ببینند با مسلسل آنها را درو می‌کنند اما واقعا نمی‌ترسیدند و همه تمرکزشان منفجر کردن تانک‌ها با نارنجک بود.لحظه انفجار یکی از تانک‌ها را ثبت کردم که به نظرم ثبت یکی از حساس‌ترین لحظات جنگ بود.در یکی دیگر از عملیات‌ها هم فرمانده‌ای داشتیم که خیلی شجاع بود، مدام صدایش را می‌شنیدم که با تمام نیرو به بچه‌ها فرمان می‌داد چه کار ‌کنند.اما یک‌باره احساس کردم دیگر صدایش را نمی‌شنوم، شنیدن صدایش شده بود عادت.برگشتم و اطراف را نگاه کردم، تیر به سرش خورده بود و خونی که روی زمین می‌ریخت شبیه ریشه های درختی بود که در زمین فرو می‌رفت.آن عکس هم یکی از تکان‌دهنده‌ترین عکس‌هایی است که ثبت کردم.
 انگیزه از پول مهم‌تر است
حیدری که چند سالی مدیرعامل انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس بوده در پاسخ به این سوالم که چرا از ظرفیت فضای مجازی و وب و سایت‌‌ها برای انتشار عکس‌های دفاع مقدس استفاده نمی‌شود؟ می‌گوید: دغدغه‌ و انگیزه برای حفظ و انتشار عکس‌های دفاع مقدس زیاد نیست.سازمان‌ها و نهادهایی که ردیف بودجه برای حفظ آثار دفاع مقدس دارند، انگیزه‌ای برای برنامه‌ریزی‌های طولانی مدت و کارآمد ندارند.سالی یک‌بار به بهانه هفته دفاع مقدس چند عکسی را در سطح کشور به صورت پلاکارد یا پوستر یا بیلبورد نصب می‌کنند و بعد این قضیه به فراموشی سپرده می‌شود.در حالی‌که ما میلیون‌ها فریم عکس از زمان جنگ داریم که باید حفظ و نگهداری شوند اما واقعیت این است کسی نگران آن نگاتیوها نیست.ما در انجمن حدود هفت نفر بودیم که بدون چشمداشت مالی فراخوان دادیم و خیلی تلاش کردیم تا اعتماد عکاسان را جلب کنیم و به آنها قول بدهیم حافظ حقوق مالی و معنوی آنها هستیم تا راضی شدند نگاتیوهایشان را برای اسکن و نگهداری به ما بدهند.اما معمولا این حقوق رعایت نمی‌شود.یکی از عکس‌های خودم زمان افتتاح تونل رسالت در ابعاد 125 متر روی یک بیلبورد نصب شد اما در این ابعاد یک کادر 20 در 25 سانتی‌متری به ذکر نام عکاس اختصاص نداده بودند.همه اینها باعث دلسردی عکاسان دفاع‌مقدس می‌شود.
حیدری تاکید می‌کند، انتشار عکس‌های دفاع‌مقدس در فضای اینترنت و شبکه‌های اجتماعی هم به مردم خودمان و هم به مردم جهان نشان می‌دهد که دفاع ایرانی‌ها از خاک و دینشان به همه دنیا متفاوت‌ است.برای نشان دادن غیرت ایرانی به عزم و  انگیزه بالایی نیاز است که متاسفانه وجود ندارد.