«خانم مارپل» در شمال تهران
كارآگاه بازیهای زن تنها، سرنخ اصلی سرقت مسلحانه از خانهای در شمال پایتخت را بهدست ماموران داد.
چند روز قبل نگهبان مجتمعی در شمال تهران با پلیس تماس گرفت و از سرقت مسلحانه یكی از آپارتمانهای مجتمع خبر داد. او گفت: دقایقی پیش صداهای عجیبی مانند كمك خواستن به گوشم رسید اما با خودم تصور كردم دچار توهم شدهام. چند لحظه بعد نیز همسایه واحد 8 با من تماس گرفت كه از خانه كناری، یعنی واحد 7 صداهایی به گوش میرسد. خودم را به آنجا رساندم و كمی كه گوش تیز كردم، صدای كمكهای زن همسایه را شنیدم. با كمك همسایهها وارد خانه شدیم و دست و پای او را كه بسته شده بود، باز كردیم. همسایه واحد 7 میگفت كه دو مرد ناشناس از خانهاش سرقت كردند. بهدنبال این تماس، ماموران پلیس وارد عمل شده و با ورود در آپارتمان شماره 7 با خانه به هم ریخته كه حكایت از سرقت داشت، مواجه شدند. زن جوان در تحقیقات به ماموران گفت: داخل خانه بودم كه زنگ واحدمان به صدا درآمد. با تصور اینكه یكی از همسایه هاست در را باز كردم. ناگهان دو مرد را مقابل در دیدم كه صورتهایشان را با ماسك آلودگی هوا پوشانده بودند. از دیدن آنها ترسیدم و خواستم در را ببندم كه یكی از آنها پایش را بین در گذاشت و اجازه نداد در را ببندم و وارد خانه شدند. یكی از مردان ناشناس حرف نمیزد اما دیگری از من خواست روی مبل بیسر و صدا بنشینم. آنها سلاحی را به سمتم گرفتند و گفتند اگر حرفی بزنم، مرا میكشند. از ترس سكوت كردم اما الان كه فكر میكنم، میبینم سلاحی كه آنها به سمت من گرفته بودند قلابی بود. بعد از اینكه پول و طلاهای داخل خانه را سرقت كردند از خانه خارج شدند.
با شكایت زن جوان در رابطه با سرقت مسلحانه از خانهاش، تحقیقات آغاز شد. در ادامه مشخص شد مردان ناشناس در حالی كه چهرههایشان باز بوده وارد مجتمع شده و بعد از ورود و در مقابل واحد محل سرقت ماسك گذاشتهاند.
بررسیها در رابطه با شناسایی سارقان ادامه داشت تا اینكه یكی از همسایهها كه زن میانسالی بود سرنخ اصلی را بهدست ماموران داد. او گفت: هر وقت حوصلهام سر میرود از پنجره به كوچه نگاه کرده و رفت و آمد عابران را میبینم. برایم سرگرمی است و اینطوری تنهایی به من سخت نمیگذرد. زمانی كه آن دو مرد وارد مجتمع شدند من هم با آنها وارد شدم. یكی از آنها را میشناختم. چند روز قبل از این ماجرا وقتی از سر بیحوصلگی داشتم از پنجره به كوچه نگاه میكردم، او را دیدم كه مقابل در ساختمان با صاحبخانه واحد 7 در حال گفتوگو بود. ظاهر مناسبی نداشت و به نظر میرسید كارتنخواب باشد.
با اطلاعاتی كه زن تنها به ماموران داده بود، تیم تحقیق سراغ صاحبخانه رفته و به تحقیق از او پرداختند. مرد جوان در ادامه بررسیها گفت: شخصی را كه میگویید، بهخاطر دارم. او یكی از اقوام دور ماست كه اعتیاد به مواد مخدر دارد و همین مساله باعث شد كه خانوادهاش او را طرد كنند و مدتی است كارتنخواب است. چند وقت قبل هم سراغم آمده بود تا از من پول بگیرد. با شناسایی یكی از سارقان، تحقیقات برای دستگیری مرد كارتنخواب و همدست او ادامه دارد.
چند روز قبل نگهبان مجتمعی در شمال تهران با پلیس تماس گرفت و از سرقت مسلحانه یكی از آپارتمانهای مجتمع خبر داد. او گفت: دقایقی پیش صداهای عجیبی مانند كمك خواستن به گوشم رسید اما با خودم تصور كردم دچار توهم شدهام. چند لحظه بعد نیز همسایه واحد 8 با من تماس گرفت كه از خانه كناری، یعنی واحد 7 صداهایی به گوش میرسد. خودم را به آنجا رساندم و كمی كه گوش تیز كردم، صدای كمكهای زن همسایه را شنیدم. با كمك همسایهها وارد خانه شدیم و دست و پای او را كه بسته شده بود، باز كردیم. همسایه واحد 7 میگفت كه دو مرد ناشناس از خانهاش سرقت كردند. بهدنبال این تماس، ماموران پلیس وارد عمل شده و با ورود در آپارتمان شماره 7 با خانه به هم ریخته كه حكایت از سرقت داشت، مواجه شدند. زن جوان در تحقیقات به ماموران گفت: داخل خانه بودم كه زنگ واحدمان به صدا درآمد. با تصور اینكه یكی از همسایه هاست در را باز كردم. ناگهان دو مرد را مقابل در دیدم كه صورتهایشان را با ماسك آلودگی هوا پوشانده بودند. از دیدن آنها ترسیدم و خواستم در را ببندم كه یكی از آنها پایش را بین در گذاشت و اجازه نداد در را ببندم و وارد خانه شدند. یكی از مردان ناشناس حرف نمیزد اما دیگری از من خواست روی مبل بیسر و صدا بنشینم. آنها سلاحی را به سمتم گرفتند و گفتند اگر حرفی بزنم، مرا میكشند. از ترس سكوت كردم اما الان كه فكر میكنم، میبینم سلاحی كه آنها به سمت من گرفته بودند قلابی بود. بعد از اینكه پول و طلاهای داخل خانه را سرقت كردند از خانه خارج شدند.
با شكایت زن جوان در رابطه با سرقت مسلحانه از خانهاش، تحقیقات آغاز شد. در ادامه مشخص شد مردان ناشناس در حالی كه چهرههایشان باز بوده وارد مجتمع شده و بعد از ورود و در مقابل واحد محل سرقت ماسك گذاشتهاند.
بررسیها در رابطه با شناسایی سارقان ادامه داشت تا اینكه یكی از همسایهها كه زن میانسالی بود سرنخ اصلی را بهدست ماموران داد. او گفت: هر وقت حوصلهام سر میرود از پنجره به كوچه نگاه کرده و رفت و آمد عابران را میبینم. برایم سرگرمی است و اینطوری تنهایی به من سخت نمیگذرد. زمانی كه آن دو مرد وارد مجتمع شدند من هم با آنها وارد شدم. یكی از آنها را میشناختم. چند روز قبل از این ماجرا وقتی از سر بیحوصلگی داشتم از پنجره به كوچه نگاه میكردم، او را دیدم كه مقابل در ساختمان با صاحبخانه واحد 7 در حال گفتوگو بود. ظاهر مناسبی نداشت و به نظر میرسید كارتنخواب باشد.
با اطلاعاتی كه زن تنها به ماموران داده بود، تیم تحقیق سراغ صاحبخانه رفته و به تحقیق از او پرداختند. مرد جوان در ادامه بررسیها گفت: شخصی را كه میگویید، بهخاطر دارم. او یكی از اقوام دور ماست كه اعتیاد به مواد مخدر دارد و همین مساله باعث شد كه خانوادهاش او را طرد كنند و مدتی است كارتنخواب است. چند وقت قبل هم سراغم آمده بود تا از من پول بگیرد. با شناسایی یكی از سارقان، تحقیقات برای دستگیری مرد كارتنخواب و همدست او ادامه دارد.