گفتوگو با كورش تهامی، به دلیل پخش «دیوار شیشهای» از آیفیلم 2
مردم موضوعات بكر را دوست دارند
كورش تهامی كه این روزها مجموعه اپیزودیك «دیوار شیشهای» را روی آنتن شبكه آیفیلم دارد، در سریالهای متعددی نیز ایفای نقش كرده كه از آن جمله میتوان به فردا دیر است، روشنتر از خاموشی، مریم مقدس، رستوران خانگی، مشق عشق، زیر تیغ، چهارگاه، عصر پاییزی، رویای گنجشكها، یهتیكه زمین، سرباز و... اشاره كرد. وی در مجموعه «دیوار شیشهای» ایفاگر نقش شاهین است. این سریال هماكنون از كانال آیفیلم 2 در حال پخش است، به همین دلیل با وی به گفتوگو پرداختیم كه در ادامه میخوانید:
بازی در كارهای اپیزودیك مثل «دیوار شیشهای» چه تفاوتی با سریالهای دنبالهدار دارد؟
وقتی در یك مجموعه اپیزودیك كار میكنی، تمام تمركز و انرژیات را برای همان اپیزود میگذاری و قرار نیست چند ماه را صرف یك شخصیت كنی. باید تمام تواناییهایت را در همان یك اپیزود به نمایش بگذاری. فكر میكنم كارهای اپیزودیك از این لحاظ با كارهای دنبالهدار تفاوت دارد.
به نظرتان كارهای اپیزودیك به لحاظ جذب بیننده به مشكل نمیخورند؟ منظورم این است كه سریالها معمولا میتوانند مخاطب را مشتاق نگهدارند تا قسمت بعدی را ببیند اما در كارهای اپیزودیك این موضوع صدق نمیكند.
فكر میكنم جذب مخاطب در هر اثر نمایشی بستگی به موضوع آن دارد. من خودم سعی میكنم در كارهای اپیزودیكی بازی كنم كه اپیزود مربوط به من قصه مجزایی داشته باشد نه اینكه چند اپیزود دیگر مرتبط با آن هم در مجموعه باشند. من تا به حال در دو كار اپیزودیك بازی كردهام، یكی دیوار شیشهای و دیگری «محكومین 2» كه هنوز پخش نشده است. این موضوع برایم مهم بوده كه اپیزود مربوط به من به لحاظ موضوعی مستقل از دیگر اپیزودها باشد. ممكن است كارگردان، اپیزودهای دیگری هم بسازد، اما هیچ ربطی به اپیزودی كه من در آن بازی كردهام، ندارد و داستانها كاملا مستقل است.
دیوار شیشهای چه جذابیتی برایتان داشت كه در آن بازی كردید؟
آقای راما قویدل از من خواهش كرد در یكی از اپیزودها بازی كنم. به نظر او هم نقش و هم اپیزود خاص بود و به همین دلیل تمایل داشت بازیگری آن را ایفا كند كه به نظرش از عهدهاش برآید. در ابتدا خیلی راغب نبودم اما وقتی كارگردان از من خواست این نقش را ایفا كنم، پذیرفتم. اپیزودی كه در آن بودم، آنقدر خوب درآمد و كارگردان آن را دوست داشت كه به عنوان اپیزود اول معرفی و پخش شد. وقتی اپیزود خوبی در قسمت اول پخش میشود، میتواند عاملی برای جذب مخاطب باشد تا قسمتهای بعدی را هم دنبال كند.
جذابیتهای نقشی كه در این اپیزود به عهده داشتید، برای خودتان چه بود؟
شخصیتی كه در این سریال آن را ایفا كردم در روند داستان درگیر زیادهخواهی شده و باعث میشود كه فریب بخورد. او همراه فرد دیگری سعی میكند به دنبال گنجی كه زیر خاك است، برود تا به آن دست پیدا كند، اما در نهایت بر اثر این زیاده خواهی دچار زیان میشود. این فراز و فرودی كه در داستان بود و تغییری كه در این شخصیت به وجود میآمد، برایم جذاب بود. او از یك آدم معمولی به فردی تبدیل میشود كه فكر میكند میتواند به گنج دست پیدا كند.
نقاط قوت این سریال از نظر شما چه بود؟
من تمام اپیزودها را ندیدهام اما براساس همان اپیزودی كه خودم در آن بازی كردم، میتوانم بگویم با توجه به بودجه و زمانی كه برای این كار اختصاص داده شده بود، نتیجه خوبی گرفتیم. همه عوامل تمام تلاششان را كردند كه كار قابل قبول و قابلدفاعی ساخته شود. كار سختی بود، ما بیش از یك هفته در بیابانهای اطراف تهران كار میكردیم و رنگ پوست همه تغییر كرده بود. شرایط سخت بود و امكانات زیادی هم نداشتیم اما سعی كردیم كار خوبی بسازیم. یكی از دلایلی كه آقای قویدل میخواست من این نقش را بازی كنم، همین سختی كار بود.
سریال دیوار شیشهای حامل چه پیام خاصی برای مخاطب بود؟
این سریال قصد داشت به بیننده بگوید كه وقتی آدم زیاده خواه میشود و طمع میكند، اگر نتواند كنترل خودش را به دست بگیرد، حتما ضرر میكند. اگر زندگی عادی خودش را داشت و روال اصلی زندگیاش را طی میكرد، خیلی راحتتر بود و دچار مشكلات نمیشد. البته زیادهخواهی تا جایی كه از حد متعادل بیشتر نشود و برایت دردسر ایجاد نكند، بد نیست و وقتی از حدش خارج میشود و برای رسیدن به اهدافت هر كاری را كه به نظرت درست میآید، انجام میدهی، حتما دچار عواقب منفی میشوی.
به نظر شما اساسا یك سریال چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا پرمخاطب شود؟
به نظر من موضوع سریال نباید تكراری باشد. باید اول، وسط و پایان خوبی داشته باشد و شخصیتها درست انتخاب شوند. فكر میكنم الان در سریالسازی خیلی به این موضوع اهمیت نمیدهند. البته گاهی اوقات محدودیتهایی كه اعمال میشود، از جذابیت كار میكاهد. مثلا سریال «ساعت شنی» را ما در 26 قسمت كار كرده بودیم كه كمتر از 16 قسمت آن پخش شد. آن سریال آسیبهای اجتماعی را نشان میداد و شاید باید الان ساخته میشد كه فضا بازتر است. مردم موضوعات بكر را دوست دارند و میخواهند غیر از اینكه سرگرم میشوند كار جدید هم ببینند.
وقتی در یك مجموعه اپیزودیك كار میكنی، تمام تمركز و انرژیات را برای همان اپیزود میگذاری و قرار نیست چند ماه را صرف یك شخصیت كنی. باید تمام تواناییهایت را در همان یك اپیزود به نمایش بگذاری. فكر میكنم كارهای اپیزودیك از این لحاظ با كارهای دنبالهدار تفاوت دارد.
به نظرتان كارهای اپیزودیك به لحاظ جذب بیننده به مشكل نمیخورند؟ منظورم این است كه سریالها معمولا میتوانند مخاطب را مشتاق نگهدارند تا قسمت بعدی را ببیند اما در كارهای اپیزودیك این موضوع صدق نمیكند.
فكر میكنم جذب مخاطب در هر اثر نمایشی بستگی به موضوع آن دارد. من خودم سعی میكنم در كارهای اپیزودیكی بازی كنم كه اپیزود مربوط به من قصه مجزایی داشته باشد نه اینكه چند اپیزود دیگر مرتبط با آن هم در مجموعه باشند. من تا به حال در دو كار اپیزودیك بازی كردهام، یكی دیوار شیشهای و دیگری «محكومین 2» كه هنوز پخش نشده است. این موضوع برایم مهم بوده كه اپیزود مربوط به من به لحاظ موضوعی مستقل از دیگر اپیزودها باشد. ممكن است كارگردان، اپیزودهای دیگری هم بسازد، اما هیچ ربطی به اپیزودی كه من در آن بازی كردهام، ندارد و داستانها كاملا مستقل است.
دیوار شیشهای چه جذابیتی برایتان داشت كه در آن بازی كردید؟
آقای راما قویدل از من خواهش كرد در یكی از اپیزودها بازی كنم. به نظر او هم نقش و هم اپیزود خاص بود و به همین دلیل تمایل داشت بازیگری آن را ایفا كند كه به نظرش از عهدهاش برآید. در ابتدا خیلی راغب نبودم اما وقتی كارگردان از من خواست این نقش را ایفا كنم، پذیرفتم. اپیزودی كه در آن بودم، آنقدر خوب درآمد و كارگردان آن را دوست داشت كه به عنوان اپیزود اول معرفی و پخش شد. وقتی اپیزود خوبی در قسمت اول پخش میشود، میتواند عاملی برای جذب مخاطب باشد تا قسمتهای بعدی را هم دنبال كند.
جذابیتهای نقشی كه در این اپیزود به عهده داشتید، برای خودتان چه بود؟
شخصیتی كه در این سریال آن را ایفا كردم در روند داستان درگیر زیادهخواهی شده و باعث میشود كه فریب بخورد. او همراه فرد دیگری سعی میكند به دنبال گنجی كه زیر خاك است، برود تا به آن دست پیدا كند، اما در نهایت بر اثر این زیاده خواهی دچار زیان میشود. این فراز و فرودی كه در داستان بود و تغییری كه در این شخصیت به وجود میآمد، برایم جذاب بود. او از یك آدم معمولی به فردی تبدیل میشود كه فكر میكند میتواند به گنج دست پیدا كند.
نقاط قوت این سریال از نظر شما چه بود؟
من تمام اپیزودها را ندیدهام اما براساس همان اپیزودی كه خودم در آن بازی كردم، میتوانم بگویم با توجه به بودجه و زمانی كه برای این كار اختصاص داده شده بود، نتیجه خوبی گرفتیم. همه عوامل تمام تلاششان را كردند كه كار قابل قبول و قابلدفاعی ساخته شود. كار سختی بود، ما بیش از یك هفته در بیابانهای اطراف تهران كار میكردیم و رنگ پوست همه تغییر كرده بود. شرایط سخت بود و امكانات زیادی هم نداشتیم اما سعی كردیم كار خوبی بسازیم. یكی از دلایلی كه آقای قویدل میخواست من این نقش را بازی كنم، همین سختی كار بود.
سریال دیوار شیشهای حامل چه پیام خاصی برای مخاطب بود؟
این سریال قصد داشت به بیننده بگوید كه وقتی آدم زیاده خواه میشود و طمع میكند، اگر نتواند كنترل خودش را به دست بگیرد، حتما ضرر میكند. اگر زندگی عادی خودش را داشت و روال اصلی زندگیاش را طی میكرد، خیلی راحتتر بود و دچار مشكلات نمیشد. البته زیادهخواهی تا جایی كه از حد متعادل بیشتر نشود و برایت دردسر ایجاد نكند، بد نیست و وقتی از حدش خارج میشود و برای رسیدن به اهدافت هر كاری را كه به نظرت درست میآید، انجام میدهی، حتما دچار عواقب منفی میشوی.
به نظر شما اساسا یك سریال چه ویژگیهایی باید داشته باشد تا پرمخاطب شود؟
به نظر من موضوع سریال نباید تكراری باشد. باید اول، وسط و پایان خوبی داشته باشد و شخصیتها درست انتخاب شوند. فكر میكنم الان در سریالسازی خیلی به این موضوع اهمیت نمیدهند. البته گاهی اوقات محدودیتهایی كه اعمال میشود، از جذابیت كار میكاهد. مثلا سریال «ساعت شنی» را ما در 26 قسمت كار كرده بودیم كه كمتر از 16 قسمت آن پخش شد. آن سریال آسیبهای اجتماعی را نشان میداد و شاید باید الان ساخته میشد كه فضا بازتر است. مردم موضوعات بكر را دوست دارند و میخواهند غیر از اینكه سرگرم میشوند كار جدید هم ببینند.