فریده شجاعی، همسر زنده یاد منصور پورحیدری از خلق و خوی او میگوید :
خوششانس بودم که منصور شوهرم بود
سه سال قبل در چنین روزی خبری رسید که جامعه فوتبالی و فوتبالدوستان و بهخصوص طرفداران و هواداران تیم استقلال را در شوکی بزرگ فرو برد.منصورخان پورحیدری که تیم استقلال را به اوج برده بود، در بیمارستان فوت کرد.او که به سرطان مبتلا بود، روز 14 آبان درگذشت.
حالا دکتر فریده شجاعی، همسر زندهیاد پورحیدری درباره 14 آبان 95 میگوید: خیابان شریعتی پر شده بود از طرفداران فوتبال.فوتبالیستهای زیادی هم آمده بودند از هر تیمی نه فقط استقلالیها.روز سختی بود و غم ما آنقدر بزرگ بود که هیچچیزی نمیتوانست از عظمت این اندوه کم کند اما وقتی با چشم دیدیم که منصورخان چقدر بین مردم عزیز بود و همه به نیکی از او یاد میکردند، کمی آرام شدیم.همسرم مرد بزرگی بود و این را نه تنها من که همه آنهایی که او را میشناسند، میگویند و چه چیزی بهتر از این که بعد از رفتنت نام نیکت بر زبانها باشد و کارنامه کاریات پر از افتخار.آقای پورحیدری زیبا زندگی کرد، آرام بود و بیحاشیه. اخلاق برایش اصل بود و با همین روش تا بود برای فوتبال ایران افتخارآفرین بود.
خانم شجاعی میگوید: دخترم عسل، اول هفته باید به آمریکا برمیگشت برای همین ما روز جمعه به سرمزار آقا منصور رفتیم و مراسمی خانوادگی برایش برگزار کردیم، هزینه مراسم بزرگتر را دادیم به یک خیریه؛ برای همین ما به عنوان خانواده آقای پورحیدری امروز مراسمی نداریم.
یاور همیشه مومن
فریده شجاعی از این که مرحوم منصور پورحیدری همسرش بوده که هم شهرت داشته و هم محبوبیت و هم برای او مانند یک دوست و حامی واقعی بوده، میگوید: راستش را بخواهید به باور خودم، من یکی از آدمهای خوششانس بودم که همسرم، آقا منصور بود.مردی مهربان، آرام و همراه و همدم.
شجاعی درباره آشنایی و ازدواجش با آقای پورحیدری میگوید: 12 ساله بودم که آن سالها در باشگاه تاج فوتبال بازی میکردم و دوره کوتاهی آقای پورحیدری مربیام بود.بعد من به بسکتبال علاقهمند شدم و رشتهام را تغییر دادم و مربی بسکتبال دیگر اجازه نداد، فوتبال بازی کنم. اما آن زمان همه ورزشکاران باشگاه استقلال در هر رشتهای که بودند از کافه باشگاه استفاده میکردند و من گاهی آقای پورحیدری را آنجا میدیدم، او با مربی بسکتبال من هم دوست بود، با همه اینها ما ارتباط خاصی با هم نداشتیم تا این که من 18ساله شدم و دیپلم که گرفتم آقای پورحیدری از منخواستگاری کرد و ما با هم ازدواج کردیم.
از او میپرسم، تفاوت سنیتان چقدر بود؟ و این تفاوت برای شما اهمیتی نداشت ؟
میگوید: آقا منصور 12سال از من بزرگتر بود که به نظرم زیاد نیست.آن سالها این تفاوت سنی معقول بود و من اصلا به آن فکر نمیکردم.آقای پورحیدری بهترین دوست و رفیق و یاورم بود.بعد از ازدواج هم ورزشم را ادامه دادم هم با داشتن دو فرزند، درسم را تا مقطع دکترا ادامه دادم.با آن همه معاشرت و رفت وآمدی که ما داشتیم و کارهای زیادی که در حوزه ورزش داشتیم اما من در کنار آقا منصور آنقدر احساس امنیت و آرامش میکردم که به همه کارهایم میرسیدم و مسلما اگر حمایت و رفتار و اخلاق خوب او نبود، من نمیتوانستم به همه کارهایم در داخل و خارج خانه برسم.
اهل خودنمایی نبود
به شجاعی میگویم همه اهالی ورزش از اخلاق خوب آقای پورحیدری میگویند و این که او هیچوقت از مردم دوری نمیکرد و به اصطلاح خود را تافته جدا بافته نمیدانست.شما که همسرش بودید و سالها در کنار ایشان زندگی کردید مرام و مردمداری او را چگونه دیدید؟
میگوید: بسیار فروتن و خوشاخلاق بود. بدون حاشیه فقط به پیشرفت تیمهایی فکر میکرد که مربیگری آنها را به عهده داشت. نه اهل عکس یادگاری گرفتن بود و نه اهل تبلیغ برای خودش.در همه سالهایی که فوتبالیست بود و مربی و سرمربی تعداد محدودی مصاحبه کرد.گاهی حتی مدالهایش را به دیگران میبخشید از او که میپرسیدی چرا این کار را کردی، میگفت برای اینکه دل فلانی شاد شود.
به همسر زنده یاد پورحیدری میگویم: این روزها مردم از اختلاف طبقاتی زیاد بین عموم مردم و افراد معروف در هر رشته ( ورزشی ، هنری و ...) میگویند، شاید به این دلیل که این افراد عکسهای شخصی و زندگی خصوصی خود را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند و این خودنمایی، مردم را به نوعی آزار میدهد اما انگار این جور رفتارها در آدمهای همنسل همسر شما وجود نداشت...
شجاعی میگوید: الان دوره و زمانه عوض شده.ما نزدیک به 50 سال است که در رشتههای مختلف ورزشی فعال هستیم، کارنامه آقای پورحیدری که مشخص است.منم که دکترای فیزیولوژی ورزشی دارم و سالهای زیادی در فدراسیون بسکتبال فعالیت داشته و دارم و 32سال در دانشگاه آزاد تربیت بدنی تدریس کردم و امسال بازنشسته شدم. دخترم بسکتبالیست است و عضو تیم ملی بسکتبال و گلف.او چند سال قبل کاپ اخلاق دانشجوی ورزشکار را از میلان گرفت و همین باعث شد که آمریکا به او گرین کارت بدهد و او برای تحصیل به آمریکا رفت و بهزودی درسش تمام میشود.اما هر زمان تیم ملی بسکتبال بازی دارد به ایران میآید.با همه ا ینها هرگز هیچ کدام از ما هیچ چیزی را به رخ مردم نکشیدهایم و هیچوقت خودمان را از دیگران برتر ندیدهایم.راستش آنقدر هم پولدار نیستیم که احساس تفاوت زیادی با مردم بکنیم. هنوز هم برخی از طلبهای آقای پورحیدری پرداخت نشده و ما هم اهل جاروجنجال و حاشیهسازی نیستیم.امروزه آدمهایی که بهنام سلبریتی شناخته میشوند زندگی خصوصی و شخصی خود را از طریق شبکههای اجتماعی به نمایش میگذارند، حالا چقدرش درست است و چقدرش نیست را نمیدانم اما با این کار موافق نیستم، هر چند هر کسی هر جور دوست دارد زندگی میکند اما خودنمایی را نه آقا منصور میپسندید و نه ما که اعضای خانواده او هستیم با آن میانهای داریم.
حالا دکتر فریده شجاعی، همسر زندهیاد پورحیدری درباره 14 آبان 95 میگوید: خیابان شریعتی پر شده بود از طرفداران فوتبال.فوتبالیستهای زیادی هم آمده بودند از هر تیمی نه فقط استقلالیها.روز سختی بود و غم ما آنقدر بزرگ بود که هیچچیزی نمیتوانست از عظمت این اندوه کم کند اما وقتی با چشم دیدیم که منصورخان چقدر بین مردم عزیز بود و همه به نیکی از او یاد میکردند، کمی آرام شدیم.همسرم مرد بزرگی بود و این را نه تنها من که همه آنهایی که او را میشناسند، میگویند و چه چیزی بهتر از این که بعد از رفتنت نام نیکت بر زبانها باشد و کارنامه کاریات پر از افتخار.آقای پورحیدری زیبا زندگی کرد، آرام بود و بیحاشیه. اخلاق برایش اصل بود و با همین روش تا بود برای فوتبال ایران افتخارآفرین بود.
خانم شجاعی میگوید: دخترم عسل، اول هفته باید به آمریکا برمیگشت برای همین ما روز جمعه به سرمزار آقا منصور رفتیم و مراسمی خانوادگی برایش برگزار کردیم، هزینه مراسم بزرگتر را دادیم به یک خیریه؛ برای همین ما به عنوان خانواده آقای پورحیدری امروز مراسمی نداریم.
یاور همیشه مومن
فریده شجاعی از این که مرحوم منصور پورحیدری همسرش بوده که هم شهرت داشته و هم محبوبیت و هم برای او مانند یک دوست و حامی واقعی بوده، میگوید: راستش را بخواهید به باور خودم، من یکی از آدمهای خوششانس بودم که همسرم، آقا منصور بود.مردی مهربان، آرام و همراه و همدم.
شجاعی درباره آشنایی و ازدواجش با آقای پورحیدری میگوید: 12 ساله بودم که آن سالها در باشگاه تاج فوتبال بازی میکردم و دوره کوتاهی آقای پورحیدری مربیام بود.بعد من به بسکتبال علاقهمند شدم و رشتهام را تغییر دادم و مربی بسکتبال دیگر اجازه نداد، فوتبال بازی کنم. اما آن زمان همه ورزشکاران باشگاه استقلال در هر رشتهای که بودند از کافه باشگاه استفاده میکردند و من گاهی آقای پورحیدری را آنجا میدیدم، او با مربی بسکتبال من هم دوست بود، با همه اینها ما ارتباط خاصی با هم نداشتیم تا این که من 18ساله شدم و دیپلم که گرفتم آقای پورحیدری از منخواستگاری کرد و ما با هم ازدواج کردیم.
از او میپرسم، تفاوت سنیتان چقدر بود؟ و این تفاوت برای شما اهمیتی نداشت ؟
میگوید: آقا منصور 12سال از من بزرگتر بود که به نظرم زیاد نیست.آن سالها این تفاوت سنی معقول بود و من اصلا به آن فکر نمیکردم.آقای پورحیدری بهترین دوست و رفیق و یاورم بود.بعد از ازدواج هم ورزشم را ادامه دادم هم با داشتن دو فرزند، درسم را تا مقطع دکترا ادامه دادم.با آن همه معاشرت و رفت وآمدی که ما داشتیم و کارهای زیادی که در حوزه ورزش داشتیم اما من در کنار آقا منصور آنقدر احساس امنیت و آرامش میکردم که به همه کارهایم میرسیدم و مسلما اگر حمایت و رفتار و اخلاق خوب او نبود، من نمیتوانستم به همه کارهایم در داخل و خارج خانه برسم.
اهل خودنمایی نبود
به شجاعی میگویم همه اهالی ورزش از اخلاق خوب آقای پورحیدری میگویند و این که او هیچوقت از مردم دوری نمیکرد و به اصطلاح خود را تافته جدا بافته نمیدانست.شما که همسرش بودید و سالها در کنار ایشان زندگی کردید مرام و مردمداری او را چگونه دیدید؟
میگوید: بسیار فروتن و خوشاخلاق بود. بدون حاشیه فقط به پیشرفت تیمهایی فکر میکرد که مربیگری آنها را به عهده داشت. نه اهل عکس یادگاری گرفتن بود و نه اهل تبلیغ برای خودش.در همه سالهایی که فوتبالیست بود و مربی و سرمربی تعداد محدودی مصاحبه کرد.گاهی حتی مدالهایش را به دیگران میبخشید از او که میپرسیدی چرا این کار را کردی، میگفت برای اینکه دل فلانی شاد شود.
به همسر زنده یاد پورحیدری میگویم: این روزها مردم از اختلاف طبقاتی زیاد بین عموم مردم و افراد معروف در هر رشته ( ورزشی ، هنری و ...) میگویند، شاید به این دلیل که این افراد عکسهای شخصی و زندگی خصوصی خود را در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند و این خودنمایی، مردم را به نوعی آزار میدهد اما انگار این جور رفتارها در آدمهای همنسل همسر شما وجود نداشت...
شجاعی میگوید: الان دوره و زمانه عوض شده.ما نزدیک به 50 سال است که در رشتههای مختلف ورزشی فعال هستیم، کارنامه آقای پورحیدری که مشخص است.منم که دکترای فیزیولوژی ورزشی دارم و سالهای زیادی در فدراسیون بسکتبال فعالیت داشته و دارم و 32سال در دانشگاه آزاد تربیت بدنی تدریس کردم و امسال بازنشسته شدم. دخترم بسکتبالیست است و عضو تیم ملی بسکتبال و گلف.او چند سال قبل کاپ اخلاق دانشجوی ورزشکار را از میلان گرفت و همین باعث شد که آمریکا به او گرین کارت بدهد و او برای تحصیل به آمریکا رفت و بهزودی درسش تمام میشود.اما هر زمان تیم ملی بسکتبال بازی دارد به ایران میآید.با همه ا ینها هرگز هیچ کدام از ما هیچ چیزی را به رخ مردم نکشیدهایم و هیچوقت خودمان را از دیگران برتر ندیدهایم.راستش آنقدر هم پولدار نیستیم که احساس تفاوت زیادی با مردم بکنیم. هنوز هم برخی از طلبهای آقای پورحیدری پرداخت نشده و ما هم اهل جاروجنجال و حاشیهسازی نیستیم.امروزه آدمهایی که بهنام سلبریتی شناخته میشوند زندگی خصوصی و شخصی خود را از طریق شبکههای اجتماعی به نمایش میگذارند، حالا چقدرش درست است و چقدرش نیست را نمیدانم اما با این کار موافق نیستم، هر چند هر کسی هر جور دوست دارد زندگی میکند اما خودنمایی را نه آقا منصور میپسندید و نه ما که اعضای خانواده او هستیم با آن میانهای داریم.