گفتوگو با جوان خلاقی كه رنگی دیگر به كارتپستالهای ایرانی زده است
به دنیای لیلیپوتها خوش آمدید
اسناد تاریخی نشان میدهند مصریها و چینیها اولین كسانی بودند كه از كارتپستال استفاده كرده و فهمیدند میشود آرزوی خوشبختی و شادی را برای دیگران خلاصه كرد و نوشت و دستشان داد تا ماندگار شود. همین حالا هم خیلی از ما برای تبریك نوروز و تولد و هزاران بهانه ریز و درشت دیگر برای هم پیام میفرستیم، اما امروز دیگر كارتهای تبریك از آن سر و شكل ساده سالهای پیش فاصله زیادی گرفته و به نوعی مدرنتر شده است. نیلوفر صمدیان چند سالی است كارتپستالهای خاص خودش را میسازد و از این طریق كسب درآمد میكند، كارتهایی كه نمونهاش را احتمالا جای دیگری نمیتوانید پیدا كنید، چرا كه از روی خصوصیات شما یا كسی كه قرار است دریافتكننده این كارت باشد ساخته میشود. با این جوان 28 ساله خلاق درباره شغلش صحبت كردهایم.
الهام فیروزبخت / روزنامه نگار
ساختن و ابداع كردن از بچگی با من بوده است. ساختن كارتپستال را هم از همان دوران كودكی شروع كردم. حتی با كاغذهای باطله هم شده چیز كوچكی درست میكردم. پدرم در این راه بسیار همراه و آموزگار خوبی برای من بود. خوب یادم هست دوران دبستان، هر كاردستیای كه قرار بود سر كلاس ببرم، پدرم با خلاقیت خاصی این كاردستیها را برای من آماده میكرد، او برای هر كاردستی یك ایده خاص داشت. من همین حالا هم برای طراحی خیلی از كارتپستالها از او كمك میگیرم. شاید برایتان جالب باشد كه پدرم با این روحیه لطیف یك نظامی است، یعنی هیچ آموزشی برای كارهای دستی ندیده است. همین روحیه لطیف پدر باعث شد من هم به كارهای هنری علاقه پیدا كنم، بهخصوص كار با كاغذ و قیچی و چسب. بچهتر كه بودم بیشتر جعبه و ساك درست میكردم و آنها را به دوستان یا به مادرم هدیه میدادم. زمانی كه به صورت جدی این كار را شروع و به آن به عنوان یك شغل نگاه كردم چهار سال پیش بود. اگر بخواهم دقیقتر بگویم پنج سال پیش شاید با چیزی حدود ده هزار تومان كارم را
به طور رسمی آغاز كردم.
یك ایده جدید
من برای ساخت كارتپستالها كلاس آموزشی نرفتم، تنها كلاس آموزشی پدرم بود كه كار برجستهسازی را از ایشان یاد گرفتم. ایده این كار مختص خودم است. ابتدای كار نمونه داخلی مشابه نداشتم. درست یك سال بعد از اینكه من در فضای مجازی صفحهای ایجاد كردم و كارها به نمایش درآمد رقیبان هم كارشان را شروع كردند. خیلیها از روی كارم كپی كردند. اوایل چون دسترسی به نمونههای خارجی آنقدر زیاد نبود، نمونههای دیگر كپی از روی ایدههای من بود. با وجود همه مشكلات، داشتن رقیب، خوب است زیرا باعث میشود بدون ایده جدید روزم شب نشود.
بیماری كه باعث پیشرفتم شد
چند سال پیش دچار بیماری شلی عضلات و رسما خانهنشین شدم. فعالیتهای شدید بدنی هم اصلا برای شرایط جسمانیام خوب نبود، اما در همان مدتی كه خانه بودم بیشتر روی كارتپستالها كار كردم و بیشترین پیشرفتم مربوط به
این دوران است.
من به بیماریام به عنوان یك مانع نگاه نكردم، در واقع
این بیماری سكوی پرش من شد. از طرفی خانوادهام نگرانی زیادی در مورد انجام این كار داشته و دارند، چرا كه طراحی و ساخت كارتها تمام نیرو و انرژی من را میگیرد. برای من كه بدن ضعیفی دارم، استفاده بیش از حد از توان جسمانیام بسیار مضر است، اما من عاشق كارم هستم و سختیهایش را به جان میخرم. تنها مشكلی كه در كارم با آن مواجهام قیمت بالای مواد اولیه است. مواد اولیهای كه ایرانی نیستند و برای من كه دوست دارم كارتپستالهای تماما ایرانی بسازم این موضوع خیلی خوشایند نیست.
چرا فروش اینترنتی؟
وقتی كارم را شروع كردم، فروش اینترنتی خیلی رونق نداشت.
به همین خاطر سعی كردم با فروشگاههایی كه كارشان فروش آثار هنری و كارهای دستی است همكاری كنم و فروش محصولاتم را به آنها بسپارم، اما برخورد خوبی با من نشد. متاسفانه كارآفرینان نوپا یا هنرمندان كمتر شناخته شده از طرف این فروشگاهها حمایت زیادی نمیشوند، در صورتی كه كارآفرینانی كه تازه وارد بازار كار شدهاند انتظارات بالایی ندارند، قیمتهای بالایی هم ارائه نمیكنند، خیلی راحت با فروشندهها كنار میآیند و حتی در بعضی موارد حاضرند محصولات را به صورت امانی در اختیار آنها قرار دهند. همین عدم حمایت باعث شد به فكر فروش اینترنتی بیفتم و خدا را شكر میكنم كه این اتفاق بسیار خوشایند بود و باعث شد بیشتر شناخته شوم و محصولاتم بیشتر بین مردم جا بیفتد.
تمام تلاشهایی كه كردم
همان ابتدا، كار تبلیغات محصولاتم را چند بار به صفحههای مجازی سپردم، اما چون هزینه تبلیغات سنگین بود این برایم صرف اقتصادی نداشت. به همین دلیل شروع كردم به تبلیغات نفر به نفر و دوست به دوست. بعدتر دو بار مسابقه كارتپستال برگزار كردم تا بتوانم استعدادهای اطراف خودم را بشناسم و همكاری با آنها را آغاز كنم، اما متاسفانه سه نفری كه برگزیدگان این مسابقه بودند در شهرهای دیگری زندگی میكردند. مسلما چنین همكاری بین چند نفر كه در یك شهر زندگی میكنند كار سختی است، چه برسد به اینکه كیلومترها از هم دور باشند. شاید برای خیلی از كارها این نوع همكاری خوب باشد اما برای ساخت كار دستی كه مشتریانی حساس و مشكلپسند دارد تقریبا غیرممكن است.
طعم شیرین اولین همكاری
همیشه دوست داشتم یك گروه برای تهیه و ساخت محصولات و یك كارگاه كوچك هنری داشته باشم. عقیده داشتم كار گروهی همیشه به نتیجه بهتری میرسد، از طرفی هم وقتی مشتری بداند من جای ثابتی برای ارائه محصولاتم دارم بیشتر و راحتتر ارتباط برقرار میكند. كمكم مشتریان از طریق صفحهای كه در شبكههای اجتماعی داشتم زیاد و زیادتر شدند و كارهای دستسازم طرفداران زیادی پیدا كرد. درخواستها زیاد شده بود و من دست تنها بودم. ساخت هر كارت ساعتها طول میكشید و من نمیتوانستم سفارشها را بهموقع به دست مشتریها برسانم. این بود كه به فكر دعوت از
یك همكار افتادم. در اینستاگرام نقاشیهای پریا اصغری را دیده بودم و دوستشان داشتم. به نظرم آمد همكاریاش با لیلیپوت میتواند كمك كننده باشد. به ایشان پیشنهاد همكاری دادم و بالاخره اولین كار مشتركمان را ساختیم و اتفاقا خیلی هم زیبا و پرطرفدار شد. حالا با گذشت سالها همكاری، ایشان به بهترین دوست و همكارم تبدیل شده است.
بزرگ شدن خانواده لیلیپوت
حالا هشت سال از اولین باری كه ایده ساخت كارتپستالها به ذهنم رسید، میگذرد. خانواده لیلیپوت هر روز بزرگ و بزرگتر شده و
هر روز اتفاق جدیدی برایمان افتاده است. سوگند سیدجو از بندرانزلی و مریم فراهانی از قم به همكارانمان اضافه شدهاند و هر كدام با ایدهها و سبكهای نقاشی جدید جانی تازه به كارتپستالها بخشیدهاند. علاوه بر این چند وقتی است كه توانستهام همكاریام را با دوستی در شهر اراك كه اتفاقا نقاش قابلی هم هست آغاز كنم. شیوه همكاریمان هم به این صورت است كه من تناژ رنگ، نوع نقاشی و رنگآمیزی را برایش توضیح میدهم و ایشان نقاشی را برایم از طریق پست ارسال میكند و من این نقاشیها را به صورت كارتپستال درمیآورم. همین كه توانستم برای یك نفر شغلی هرچند كم و كوچك ایجاد كنم خوشحالم میكند. كار طراحی روی كارتها كمی پیچیدهتر شده و مشتریانمان میتوانند با دادن عكس فرد دلخواهشان، كارتپستالها را با نقاشی همان فرد دریافت كنند. امروز دست ساختههای ما مشتریان زیادی در داخل و خارج از ایران دارند و باعث میشود ما هر روز بیش از پیش به كارمان افتخار كنیم.
آرزویی كه به حقیقت پیوست
سال 96 تصمیم گرفتم كارگاه آموزشیام را راهاندازی كنم. از همان سال كلاس آموزش حضوری برای علاقهمندان گذاشتم و در كنار آن، آموزش مجازی از طریق فروش دی وی دیهای آموزشی را هم شروع كردم. خوشحالم كه توانستهام در این چندسال هنرجوهایم را به هنرمندانی تبدیل كنم كه هر كدام حالا برای خودشان از این طریق كسب درآمد میكنند. البته متاسفانه كمبود مواد اولیه و تورم و بالا رفتن هر روزه قیمت وسایل مورد نیاز برای ساخت كارتپستالها تاثیرات منفی روی كارمان گذاشته ولی تیم ما همچنان سعی میكند محصولات را با همان كیفیت قبلی به دست مشتری برساند. آرزوی بعدی من این است
یك كارگاه بزرگ با تعداد زیادی هنرمند پرانرژی داشته باشیم و بتوانیم به نقطهای برسیم كه اگر كسی خواست برای كسی كارتپستال بفرستد، اولین محصولی كه به ذهنش میرسد کارهای ما باشد.