شعرهای ضیایی برای دوچرخه روسی

شعرهای ضیایی برای دوچرخه روسی


ایرج ضیایی را در دهه50 و با انتشار شعرهایش در مجله تماشا شناختیم؛ همان مجله‌ای که چند موج شعری را در شعر معاصر فارسی به راه انداخت و نشان داد که نشریات چقدر می‌توانند در این باره تاثیرگذار باشند. حالا ضیایی با هنرآنلاین به گفت‌وگو نشسته و در خلال این گفت‌وگو از انتشار برخی از آثارش خبر داده است.
این شاعر پیشکسوت، با این توضیح که کتاب «جنون دارد این دوچرخه» را در انتشارات سیب سرخ در دست چاپ دارد، گفت: این مجموعه حاوی ده شعر بلند چاپ شده و نشده است.  او با بیان این‌که قدیمی‌ترین شعر کتاب «شب‌های شمالی من» نام دارد، تصریح کرد: این اثر حدودا متعلق به سال 1350 است از کتاب «شمالی‌ها» که چاپ نشد و تنها چند شعرش باقی ماند. شعر «باید از دنیا پیاده شوم» که در این اثر ارائه شده نیز به سال 1353 برمی‌گردد که همین سال در مجله «تماشا» تحت‌نظر منوچهر آتشی نشر یافت.
ضیایی با این توضیح که شعر «مارلیک» نیز سال 1362 با زبانی متفاوت سروده شده و به اساطیر و ادبیات بومی این منطقه اشاره دارد، افزود: شعر «جنون دارد این دوچرخه» که عنوان کتاب از آن برگرفته شده را سال 1396 سرودم. این شعر یکی از پرنشانه‌ترین شعرهای بلند من به‌ لحاظ نشانه‌شناسی است.
او ادامه داد: یک دوچرخه روسی داشتیم که متعلق به پدرم بود. من نوجوانی‌ام را با این دوچرخه در تالش سپری کردم. پدرم مرا با آن می‌گرداند. به مرور که خودم توانایی به‌دست آوردم، دوچرخه را بعدازظهر‌ها وقتی پدر خواب بود، برمی‌داشتم و در حیاط خانه تمرین می‌کردم.
شب‌های تابستان تالش نیز خلوت بود و با دوچرخه در خیابان بالا و پایین می‌رفتم. همیشه آرزویم بود در بزرگسالی، در رویاها، در خواب‌هایم، در شعرهایم و به هر شکلی سوار این دوچرخه شوم و آسیا را با آن دور بزنم.
خاطراتم از پدرم نیز در شعر «جنون دارد این دوچرخه» حضور دارد اما همچنان احساس می‌کنم ناتمام مانده است.
 در 12 سالگی‌ام این دوچرخه فروخته شد و آرزوهایم در همین زمان ناتمام ماند ولی در من زنده ماند تا سال 97-96 که این شعر ظاهر شد.