یك سوگواری ‌ملی و 5 نكته

یك سوگواری ‌ملی و 5 نكته

 غفور شیخی/ جامعه‌شناس
اول: پایگاه مردمی سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی میان جامعه ایران طوری بود كه او برای ایران و اسلام بدون منفعت‌طلبی‌های شخصی و جناحی تلاش می‌كرد. همین موارد بود كه او را در میان افكار عمومی محبوب و موثر جلوه می‌داد و به همین دلیل است كه فقدان او برای جامعه ایرانی به نوعی ضایعه است.
دوم: پاسداشت خودجوش مردم و خیرین در مواجهه با خبر شهادت سردار سلیمانی را می‌شود به این شکل بررسی کرد. اول این‌كه حجم تسكین و سوگواری و البته تسلیت‌ها متوجه رهبر انقلاب است،‌ چرا كه ایشان در نگاه مردم صاحب عزا محسوب می‌شوند. مورد دوم واكنش مردم را می‌توان به این نكته معطوف دانست كه آنها به نوعی قدردان امنیتی هستند كه در سایه فعالیت و رشادت‌های او شكل گرفته است. این‌ را كه كابوس داعش برای مردم ایران به پایان رسانده است به نوعی می‌توان در واكنش خودجوش مردمی در عزاداری‌ها به چشم دید.
نكته دیگر در این حوزه را می‌شود به ریشه‌دار بودن محبوبیت سردار میان مردم جست‌وجو كرد. این‌كه فعالیت‌های او از دفع كابوس داعش بر سر مردم تا كمك به سیل‌زدگان خوزستانی گسترده بود. همین فعالیت‌های فراجناحی اوست كه محبوبیت او را در میان مردم افزایش داده و باعث سوگواری جمعی و خودجوش آنها
شده است.
سوم: نوع واكنش‌ها به خبر شهادت سردار سلیمانی هم جای تامل دارد. از همان ساعت‌های ابتدایی صبح كه خبر شهادت ایشان در رسانه‌ها منتشر شد می‌شد یك تقسیم بندی درباره این واكنش‌ها صورت داد. حتی در شكلی بین‌المللی هم می‌توان این تقسیم‌بندی را به چشم دید.
متحدان ایران در مجامع بین‌المللی كه چنین رفتاری را محكوم كرده‌اند و معاندانی كه از این اتفاق خشنودند. اما در میان مردمان عادی هم حتی آنها  که صاحب نظرات تند و رادیكالی بودند این شیوه حذفی و ترور را محكوم كرده‌اند. در ایران هم اكثریت واقعی به سوگواری پرداختند. این اكثریت واقعی از جهتی مهم است كه می‌دانیم مردم دیگر تفاوت ریا و خلوص را متوجه شده‌اند و همین فهم و آگاهی بالای آنها در تقسیم‌بندی مورد اشاره باعث شده مردم در سمت درست چنین واقعه‌ای قرار بگیرند. این را می‌‌توان از گستردگی عزاداری‌ها از تبریز و ارومیه تا سیستان و بلوچستان متوجه شد.
چهارم: اما آیا می‌توانیم نظامی از این پاسداشت همگانی متبلور را در سوگواری شهادت ایشان بیابیم؟ در جامعه ایرانی متاسفانه ریا و تظاهر و اشك تمساح به وضوح دیده می‌شود. اما در این ماجرا هیچ ردی از ریا و تظاهر دیده نمی‌شود.
به این مفهوم آنها كه پا پیش گذاشته‌اند سنگینی ماتم را روی دوششان می‌توان حس كرد. اینجا دیگر ردی از سلفی‌های آزاردهنده و تصاویر یادگاری نمی‌بینیم. نكته دیگر مربوط است به سرمایه‌های اجتماعی خاموش یا مسكوت در جامعه، سرمایه‌های خاموشی كه در مواقع حساس بیدار می‌شوند. این ظرفیت‌ها را در زلزله كرمانشاه به عینه دیدیم. حتی خود دولت هم تصور نمی‌كرد از میزان همدردی و كمك‌های مردمی. این افراد نه به دعوت دولتی‌ها جلو می‌آیند و نه دل در گرو تظاهر در مشاركت دارند. در مورد شهادت حاج‌قاسم سلیمانی هم همان ظرفیت‌های اجتماعی خاموش پا پیش گذاشته‌اند، چون به روشنی حس كرده‌اند كه غرور ملی آنها هم خدشه‌دار شده است. اینها همان ظرفیت‌های خاموشی هستند كه اتفاقا از سوی دولت‌ها همواره دیده نمی‌شدند.
پنجم: مورد دیگر حجم بالای همذات‌پنداری مردم است. همذات‌پنداری مردم نشانه این است كه سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی را متعلق به خودشان می‌دانسته‌اند. او نه متعلق به نهادی نظامی و نه متعلق به جناح خاصی. همین است كه مردم حسب حالات روحی و روانی خودشان، برای سوگواری و پاسداشت قدمی برداشته‌اند. این میزان وفاق ملی در موردی خاص در تاریخ انقلاب اسلامی كم سابقه است. شخصا حال و هوای مردمی این روزها برایم تداعی‌گر روزهای انقلاب است.