نسخه Pdf

جسدی در دره

جسدی در دره

پیرمرد گله گوسفندان را در پائین دره به حرکت درآورده بود تا قبل از تاریکی هوا آنها را به آغل برساند. ناگهان نگاهش به ماشین پژو 206 که در انتهای دره متوقف  شده بود ، خیره ماند. دیروز که از این مسیر رد می شد اثری از این ماشین نبود. 
گله را رها کرد و به سمت پژو رفت. صندلی های جلوی ماشین سوخته بود و جسد نیمه سوخته ای روی صندلی راننده قرار داشت. خواست با بخشدار تماس بگیرد اما تلفنش آنتن 
نمی داد. به سمت بالای دره حرکت کرد اما بی فایده بود و در آن منطقه تلفن اصلا  آنتن نمی داد. 
گله را با سرعت به جلو حرکت داد تا بتواند زودتر به روستا برسد و موضوع را خبر دهد. وقتی به آغل رسید گوسفندان را جا کرد و به سمت دفتر بخشدار رفت. 
بخشدار هنوز در دفتر بود . موضوع را خبر داد و ساعتی بعد ماموران پلیس همراه تیم بررسی صحنه جرم و کارآگاه میری با راهنمایی مرد چوپان خود را به محل رها شدن خودرو رساندند. 
بررسی اولیه صحنه نشان داد، خودرو از بالای دره از مسیرش منحرف شده و به عمق دره سقوط کرده بود. بعد هم آتش گرفته و سرنشین آن جان باخته بود. پزشک جنایی که به محل رسید با نگاه اول به جسد اعلام کرد، مقتول یک زن است که بین 20 تا 30 سال سن داشته است. حدود شش ساعت هم از مرگش می گذرد. 
افسر کلانتری کن که زودتر از همه به محل رسیده بود به کارآگاه گفت: پیرمرد چوپانی ماشین را پیدا کرده است. دیروز که از این مسیر رد شده ، ماشین را ندیده و به نظر می رسد حادثه بعد از غروب دیروز رخ داده است. در این منطقه که اعلام فقدانی زن یا مرد نداشتیم .به همین خاطر پلاک خودرو را استعلام کردیم و متوجه شدیم متعلق به یک پزشک زنان به نام سیما است. با شوهر سیما تماس گرفتم که اعلام کرد ، همسرش به شمال کشور رفته است. از او خواستم به اینجا بیاید  که در راه است.
سرگرد سپس به بررسی ماشین پرداخت. صندلی های جلو و سقف آتش گرفته بود اما به نظر می رسید شدت آن زیاد نبوده و بعد از چند دقیقه خاموش شده است. جسد هم بیشتر از سوختگی دچار دود گرفتگی شده بود. 
ماموری که بالای دره ایستاده بود ،از طریق بی سیم به سرگرد گفت: مردی به ما مراجعه کرده و مدعی است خودروی پژو متعلق به همسرش است. از طریق تماس پلیس متوجه ماجرا شده و به آنجا آمده است. 
سرگرد از مامور جوان خواست ، آن مرد را به پائین دره انتقال دهد. مرد جوان با دیدن جسد نیمه سوخته دو دستی روی سرش کوبید و بغضش ترکید. 
کارآگاه سعی کرد او را آرام کند و بعد به تحقیق از او پرداخت. 
همسرتان در این مسیر چه کار داشت؟
خودم هم شوکه هستم. امروز حدود ساعت 3 من را در نزدیکی مطبم در میدان آزادی پیاده کرد و راهی آمل شد. دو روز در هفته به مطبش در این شهر می رفت و بیماران را ویزیت می کرد. 
  این جاده که به شمال راهی ندارد؟
خودم هم نمی دانم چرا اینجا است. نیم ساعت بعد از اینکه از هم جدا شدیم ، تلفنی صحبت کردیم و گفت در جاده است. 
رانندگی همسرتان چطور بود؟
خیلی خوب بود. هر هفته شمال می رفت و بر می گشت و یکبار هم نشده بود تصادف کند.
  شما با هم اختلاف داشتید؟
نه رابطه ما خیلی خوب بود . عاشق هم بودیم. 
اجازه بدهید یک موضوع را رک بگویم. همسرتان به قتل رسیده و تمام صحنه سازی ها برای مخفی کردن راز قتل است. شواهد هم نشان می دهد قتل توسط شما رخ داده و همسرتان را به قتل رسانده اید. بهتر است صادق باشید و حقیقت را بگویید .
پزشک جوان که شوکه شده بود ، قیافه حق به جانبی به خود گرفت و گفت: شما اشتباه می کنید و من قاتل همسرم نیستم. شاید حدس شما درباره قتل او درست باشد اما قاتل او من نیستم. 
سرگرد وقتی اصرار تنها مظنون قتل را برای بی گناهی اش دید، دستور بازداشت او را صادر کرد . 


شما خوانندگان عزیز برای ما بنویسید كه سرگرد چطور  متوجه شد زن جوان به قتل رسیده و سقوط خودرو به دره ساختگی است ؟اگر داستان را با دقت بخوانید متوجه می‌شوید. دو دلیل برای افشای راز این پرونده را همراه با نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامك كنید. هر هفته به دو نفر از كسانی كه پاسخ صحیح بدهند، به قید قرعه كارت هدیه 50 هزار تومانی اهدا می‌شود
ضمیمه نوجوانه