سلفی با چوبه دار
شكار سریالی زنان
در این ستون، زندگی قاتلان معروف ایران که سرنوشتی جز چوبه دار نداشتند، به نوعی از زبان خود و بر اساس اعترافات شان در دادگاه مرور می شود.
این هفته سراغ مرد جنایتكاری رفتیم كه به خاطر آزار و اذیت دختران و زنان به اعدام محكوم شد.
اسمم میثم است و 35 سال دارم. به خاطر آزار و اذیت دختران و زنان به اعدام محكوم شدم كه سحرگاه یك روز پاییزی در ملأ عام در كرمانشاه به دار مجازات آویخته شدم و پرونده زندگیام برای همیشه بسته شد. همه چیز از یك وسوسه شیطانی آغاز شد. یك روز كه دختر جوانی را به عنوان مسافر سوار خودرو كرده بودم، وسوسه آزار و اذیت او سراغم آمد و ناگهان تغییر مسیر داده و به سمت خارج شهر رفتم. دختر بیچاره قصد پیاده شدن از ماشین را داشت كه تهدیدش كردم. وقتی پی به نیت شیطانی من برد، شروع به التماس كرد و خواست با برداشتن وسایلش، او را رها كنم. اما من دنبال وسایلش نبودم و به زور او را مورد آزار و اذیت قرار دادم.
بعد از این ماجرا تصمیم گرفتم به این كار ادامه دهم. در خیابانهای شهر پرسه میزدم و با شكار زنان و دختران جوان آنها را به مناطق خلوت برده و با تهدید و كتك مورد آزار و اذیت قرار میدادم. آنها التماس میكردند رهایشان كنم و من آن موقع انگار كر شده بودم و صدای التماسشان را نمیشنیدم. فقط به خواسته شیطانی خودم فكر میكردم و بعد از آزار و اذیت زنان، آنها را رها كرده و سراغ شكار بعدی خود میرفتم. فكر نمیكردم طعمههایم از من شكایت كنند، اما با شكایت آنها تحقیقات پلیس آغاز شد و یك روز كه دنبال شكار جدیدی بودم، دستگیر شدم.
وقتی راز جنایتهای سیاه خود را فاش شده دیدم، مجبور شدم لب به اعتراف باز كنم و به آزار و اذیت 11 زن اقرار كردم.
در دادگاه محاكمه شدم و قضات رای به اعدام من در ملأ عام دادند. به این رای اعتراض كردم اما فایدهای نداشت و قضات دیوان عالی كشور هم این رای را تائید كردند. سرانجام سحرگاه یك روز سرد آذر 1390 به دار مجازات آویخته شدم.