يك روايت در 4 پرده

يك روايت در 4 پرده

حامد عسکری شاعر و نویسنده

    یک : اون روز پای پیرکُنار پیداش کرد، پیدا که یعنی سیل‌بند شکسته بود، آب غلتیده بود تو‌ گندما، زحمت سال رو شسته بود، آب از نفس افتاده بود، با قدرت نشسته بودیم زیر همون پیرکنار، چایی هم برده‌بودم، یادمه نشسته بودیم به چای، اول گمون بردیم سنگه، قدرت گل چکمه‌شو مالید به پوزه سنگ، سنگ یله کرد خاک رو چاک داد پدیدار شد، من گفتم چه قشنگه قدرت، قدرت ورش داشت گلش رو شست  و گفت تو گندمی خودمون دیدیمش بذار پر چادرت وردار ببرش. بعدشم ماچم کرد. خدارحمی سیف‌ا... پشت کهورا بود ندید.عجایب بود، پوزه کُک‌مار داشت، با دست‌و پا، روی سرش انگار گاو‌ کارخرابی کرده بود. دوتا سینه چروک و پلاسیده هم داشت، از یکیش یه بچه گربه انگار شیر می‌خورد، حالا من میگم هشکی باور نمی‌کنه تا همون روزی که قدرت از شهر آدم آورد و فروختش و بعدش با پولش نیسان خرید آبی. قرآن در مابین شبا تو‌ خونه که بود، شبا که تنها بودم، خرناسه می‌کشید، از سينه‌اش چرک و‌خون میومد، اتاق داغ می‌شد، زبونش دوتیغه داشت بیرون میومد، چندبار می‌خواستم بلندش کنم بندازمش تو چاه خلا  جونش داغ بود، مثه پشت تاوه‌ کنیزو. دوبار زبون خیسش خورد به دستم دلم مالش داد، من میگم نعش توله جنی شیطونی مدوزمایی آلی چیزی بوده تو بگو نه.
دو: احتراما طبق گزارش‌های واصله یک دستگاه خودروی نیسان آبی شماره مخدوش در محور شادار- میانکوه به علت نامعلومی دچار حریق گشته و راننده قدرت روزخاتونی در خودرو‌ گرفتار و‌کاملا سوخته است. علت حریق در دست بررسی است.
سه: از اداره آگاهی به مرکز ، طبق اعلام ماموران خدوم این اداره چهارنفر  از قاچاقچیان اشیای عتیقه که قصد خارج کردن مجسمه‌ای مربوط به تمدن باستانی بمرود را داشته‌اند در مرزهای غربی کشور میان برف و بوران طی یک عملیات دقیق شناسایی و دستگیر شده‌اند و به جهت بازجویی‌های تکمیلی به این اداره منتقل گردیده‌اند ، دست و پای قاچاقچیان زخم‌ها و سوختگی های عجیبی دارد که علل آن در دست بررسی است.
چهار:میگم قربونت بشم چرا این‌قدر قرص به من میدی وا... من دیوونه نشدم. کار و زندگی دارم، فصل گندم باید برم،  قدرت میره سر زمین کی چاییش بده؟ میگم دختر تو کاری غیر قرص انداختن تو‌حلق منم بلدی؟ مثلا بلدی زنگ بزنی به قدرت سرسراغ کنی بگی بیا دلم تنگته؟بلدی؟