نسخه Pdf

تصمیم احمقانه!

تصمیم احمقانه!

خوب نیست آدم از خودش خیلی تعریف كند. این بخش را از زبان دوستم «استیو بالمر» بخوانید.
من با خودم گفتم: «احمقانه است! من درسم را در دانشگاه رها كرده‌ام و آمده‌ام در یك شركت با ۳۰ كارمند، دفتردار شده‌ام». والدینم به دانشگاه نرفته بودند. پدرم حتی دبیرستان را به پایان نرسانده بود. رها كردن تحصیلات من، از دید آنها كار احمقانه‌ای بود. با «بیل» حرف زدم و او برای تغییر نظرم گفت: «تو این كار را نخواهی كرد... تو این كار را نخواهی كرد... تو این كار را نخواهی كرد... ما می‌خواهیم در هر خانه یك رایانه بگذاریم. این اصلا كار درستی نیست كه تجارت را رها كنی و به دانشگاه برگردی.» شاید بارها او این آرزوها را تكرار كرده بود، اما این بار لحن حرفش جوری بود كه مرا برای ماندن متقاعد كرد. راستی «بیل گیتس» دیگر بزرگ‌ترین سهامدار مایكروسافت نیست و سال هاست كه سهام خود را در این شركت به فروش رسانده. از سال 2014 میلادی، من رسما بزرگ‌ترین سهامدار این شركت شده‌ام. خوب شد به حرف‌های او گوش دادم؛ نه؟!