دوگانه خادمی-‌هاشمی

دوگانه خادمی-‌هاشمی

 
یكی از معضلات مهم شهر اصفهان در سال‌های انقلاب كه آیت‌ا... خادمی مستقیما با آن درگیر بوده، مواجهه با باند مهدی‌هاشمی و اقدامات آنان بود.
فرزند آیت‌ا... خادمی در این باره می‌گوید: مرحوم ابوی هیچ وقت عملكرد آقای منتظری و بیت او را قبول نداشتند و همواره می‌دانستند كه چه جریان خطرناكی خود را زیر پوشش این بیت پنهان كرده است! 
در قضیه شهید جاوید كه همزمان با جشن‌های 2500 ساله رژیم به راه افتاد، ایشان معتقد بودند كه این یك جریان عمدی برای ایجاد اختلاف بین انقلابیون و مذهبیون بود!
متأسفانه عده‌ای از آقایان از كتاب شهید جاوید حمایت كردند، از جمله آقای منتظری و اطرافیان ایشان. آقای منتظری حتی تقریظی هم بر این كتاب نوشت. 
تمام هدف ساواك این بود كه در غوغایی كه بر سر این كتاب به راه انداخت، كار خودش را پیش ببرد و جشن‌های پرهزینه 2500 ساله را بی‌دردسر برگزار كند! 
آقای منتظری هم با حمایت‌های نابجای خود از مهدی‌هاشمی، زمینه را فراهم كرد كه او دست به جنایت بزرگی بزند و مثلا مرحوم آقای شمس‌آبادی را به طرز فجیعی به شهادت برساند. 
مدتی بعد مرتكبین این جنایت دستگیر و زندانی شده و به سه بار اعدام محكوم شدند، اما بعد از انقلاب كه زندانیان سیاسی آزاد شدند، مهدی‌هاشمی هم كه در واقع عامل اصلی این جنایت بود، با استقبال گروهی از اطرافیان امام‌جمعه پس از انقلابِ اصفهان، از زندان بیرون آمد و با عنوان برادر مجاهد مورد استقبال قرار گرفت! 
با برادر مجاهد شدن مهدی‌هاشمی، او و اطرافیانش نسبت به كسانی كه به استقبالشان آمدند، احساس مسؤولیت پیدا كردند و همه اینها با هم پیوند یافتند و مصائب بعد از پیروزی انقلاب را رقم زدند! 
حوادث دردناك آن دوره، به تفصیل در روزنامه‌های آن زمان آمده است. آن تحصن‌ها، ظلم‌ها، كشتارها و فجایعی كه هركدام، مثل یك زخم بر پیكر انقلاب خورد!
فرزند آیت‌ا... خادمی برخوردی كه با آیت‌ا... مهدوی كنی، رئیس وقت كمیته انقلاب شد را از دیگر اتفاقات مرتبط با مهدی‌هاشمی در آن سال‌ها می‌داند و توضیح می‌دهد: دار و دسته مهدی‌هاشمی كه به قول خودشان صد و چند گروه انقلابی بودند، در استانداری اصفهان تحصن كردند و متأسفانه استاندار وقت هم از آنها حمایت كرد! 
ابتدا مرحوم امام، شهید باهنر و آقای یزدی را برای ختم غائله به اصفهان فرستادند كه اثری نداشت! بعد خود آقای مهدوی‌كنی آمدند كه كسانی كه در استانداری جمع شده بودند، ایشان را هو كردند و بلوا به راه انداختند! 
بعد هم تهدید كردند كه اگر به خواسته‌های ما پاسخ مثبت ندهید، چنین و چنان خواهیم كرد و خلاصه هر چه دیدید از چشم خودتان دیدید!
حاصل این آشوب و بلواها هم این بود كه مهندس بحرینیان رئیس كمیته اصفهان را با 40 گلوله به شهادت رساندند و به قتل‌ها و غارت‌های زیادی دست زدند و در قهدریجان اصفهان نیز افرادی را كشتند و به چاه انداختند! 
حجم سنگین این فجایع، حقیقتا كمر پدرم را شكست و ایشان را بیمار كرد! ایشان با این‌كه دائما از سوی اعضای این گروه فاسد تهدید می‌شدند، با قدرت تمام در مقابلشان ایستادند و مقاومت كردند و جلوی مفاسدشان را گرفتند. 
ایشان حتی به عنوان اعتراض به این جریان، مدتی از اصفهان به قم رفتند و تقریبا همه مساجد اصفهان، به طرفداری از ایشان بسته شدند!