خادم شریعت و حامی انقلاب

ناگفته‌هایی از سیره سیاسی زنده یاد آیت‌ا... حاج حسین خادمی‌اصفهانی در گفت و شنود با فرزند ایشان

خادم شریعت و حامی انقلاب

روزهایی كه بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر سالروز ارتحال عالم پرآوازه و مجاهد، زنده‌یاد آیت‌ا... حاج‌آقا حسین خادمی‌اصفهانی است. نقش كم بدیل او در مقام پیشگامی نهضت اسلامی در اصفهان و نیز همراهی ایشان با نظام جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب، بر كسی پوشیده نیست. با این همه، به دلیل روحیه خاص ایشان كه هرگز در پی نشاندار كردن خودشان نبود، نسل جوان كمتر از نقش واقعی ایشان آگاهی دارد. مرحوم خادمی در اصفهان نقش رهبری انقلاب را داشت. سال 1342 كه حضرت امام، نهضت خود را آغاز كردند، خادمی همراه ایشان بوده و بعد از دستگیری امام و احتمال اعدام ایشان، تصمیم می‌گیرد همراه با علمای برجسته ایران در تهران جمع شوند و مرجعیت امام را اعلام كنند، چون براساس قانون اساسی، رژیم حق اعدام یك مرجع را نداشت. این گفته‌ها بخشی از خاطرات فرزند ایشان است كه شاید درباره مرحوم خادمی نمی‌دانستیم. از این روی و در تكریم مكانت والای آن بزرگ، با فرزند ارجمندش حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدعلی خادمی به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم.

محمدرضا كائینی

   مرحوم پدر از فضای سیاسی حوزه در روزهای آغاز نهضت امام‌خمینی(ره)، چه می‌گفتند؟
ایشان می‌فرمودند پس از آن‌كه با مساعی علمای بزرگ جلوی اعدام امام گرفته شد، ایشان مدتی در حصر بودند و بعد آزاد شدند. بعد از آن، آقایان علما در قم تشكیل جلسه دادند و در مورد شیوه مبارزاتی امام بحث كردند. عده‌ای می‌گفتند ایشان تند و افراطی حركت می‌كند و ما نمی‌توانیم با ایشان همراهی كنیم! ایشان هم نمی‌توانند مثل ما آرام بگیرند و حركتی نكنند، لذا باید بین حركت ما و ایشان هماهنگی ایجاد شود. قرار شد این مطلب خدمت امام عرضه شود و ظاهرا آقایان علما تصمیم می‌گیرند برای رساندن این پیام به امام، مرحوم ابوی را انتخاب كنند. ایشان می‌فرمودند: من نزد امام رفتم و پیام آقایان را رساندم كه شما قدری تند می‌روید و ما نمی‌توانیم همپای شما حركت كنیم، صلاح این است كه جوری حركت كنید كه ما بتوانیم همراهی‌تان كنیم! مرحوم ابوی می‌فرمودند: «وقتی این پیام را خدمت امام عرض كردم، ایشان فرمودند كه من و شما دیگر عمرمان را كرده‌ایم و فرصتی برای این جور مصلحت‌سنجی‌ها نداریم، من به دیگران كاری ندارم، شما چطور؟ می‌توانید همپای من حركت كنید؟ من هم بی درنگ پاسخ دادم بدیهی است كه اگر شما حركت كنید، من نمی‌توانم كوتاه بیایم!» و حقیقتا هم تا لحظه آخر عمر، بر این پیمان استوار بودند و لحظه‌ای از همراهی با امام كوتاه نیامدند.
   مرحوم آیت‌ا... خادمی و حضرت امام، از چه زمانی با هم آشنا شدند؟
مرحوم ابوی موقعی كه از نجف برمی‌گردند، نماینده مرحوم آیت‌ا... بروجردی در اصفهان می‌شوند. آشنایی نزدیك ایشان با حضرت امام، به بعد از رحلت آیت‌ا... بروجردی برمی‌گردد.
   ماجرای احكام قضایی امید نجف‌آبادی نیز یكی از معضلات اصفهان در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. از واكنش مرحوم خادمی نسبت به اقدامات او چه خاطراتی دارید؟
امید نجف‌‌آبادی با بسط یدی كه در دادگاه انقلاب داشت، فجایع زیادی را مرتكب شد و احكام ظالمانه زیادی را صادر و اجرا كرد. مرحوم ابوی نامه‌ای به امام نوشتند با این مضمون كه «من 60 سال است كه دارم در این شهر زندگی و از اسلام دفاع می‌كنم، حالا امروز یك شیخی پیدا شده كه علنا كمونیست است و من تا زنده باشم نمی‌گذارم او به منویاتش جامه عمل بپوشاند!».
   امید نجف‌آبادی حاكم شرع اصفهان بود. مرحوم خادمی چگونه با این صراحت، حكم به كمونیست بودن او دادند و واكنش سایر علما چه بود؟
بسیاری از احكام و قرائن نشانه انحرافات ریشه‌ای او بود، منتها متأسفانه با توجه به ارتباطی كه با دار و دسته مهدی‌هاشمی و بیت آقای منتظری داشت، مقابله با او كار ساده‌ای نبود. از جمله مواردی كه افكار انحرافی او را اثبات می‌كرد، مصاحبه‌ای بود كه با روزنامه بامداد انجام داد و در آنجا حكم صریح مالكیت خصوصی را كه از ضروریات فقه اسلام است، رد‌كرد و گفت: «از نظر من زمین متعلق به كسی است كه در آن بیل می‌زند!» هرگز به یاد ندارم كه مرحوم ابوی در عمرشان كسی را تكفیر كرده باشند، اما این شیخ را تكفیر كردند كه عاقبتش همانی شد كه شد و دستگاه قضایی اعدامش كرد!
مرحوم آقای توسلی كه در دفتر امام كار می‌كردند، موقعی كه قرار بود اعتبارنامه شیخ در مجلس مطرح شود، گفتند: «وظیفه خود می‌دانستم بیایم و درباره دو موضوع مهم شهادت بدهم. یكی این‌كه امید نجف‌آبادی تنها كسی است كه آقای خادمی او را تكفیر كرده‌اند، دوم این‌كه در روزی كه داشت میراشرافی را محاكمه می‌كرد، امام سه بار به من فرمودند تلفن بزن و بگو محاكمه را تعطیل كند و به قم بیاید! من هم اطاعت امر كردم و زنگ زدم، ولی شیخ اعتنایی به دستور امام نكرد و ماند و آن شخص را اعدام و اموالش را مصادره كرد و بعد به قم رفت!». 
این نوع ظلم‌ها تحت عنوان انقلاب، با حمایت باند مهدی‌هاشمی صورت می‌گرفت. اعدام‌ها و مصادره اموال و بازداشت‌ها و زندان‌های بی‌حساب و كتاب در كنار شكنجه‌های عجیب و غریب افراد تحت عنوان سرمایه‌دار و امثالهم، وضعیت اصفهان را به طرز فاجعه‌باری خطرناك كرده بود و مرحوم ابوی با تمام قدرت در برابر این جریان ضدانسانی و خطرناك ایستاد. به اعتقاد من این فشارهای سنگین بود كه همان اول انقلاب، پدرم را زمینگیر كرد و از پا انداخت.
   میراشرافی كه توسط امید نجف‌آبادی اعدام شد، چه كسی بود و جریان او از چه قرار بود؟ آیا آیت‌ا... خادمی نگاه ویژه‌ای به او داشتند؟
خیر، نگاه پدرم به افراد و گروه‌ها، نگاه جناحی و حمایتگرانه نبود. تنها چیزی كه برای ایشان اهمیت داشت، صدور حكم براساس احكام و موازین اسلامی بود. اسلام درباره تك‌تك مسائل قانون و ضابطه دارد، اما در اصفهان جریانی وجود داشت كه موازین شرعی را قبول نداشت، به همین دلیل از دیوار باغ‌هایی كه درخت میوه داشت، بالا می‌رفتند یا دیوارها را خراب و درخت‌ها را قطع می‌كردند و به حساب خودشان، آنها را به مستضعفین می‌دادند! هرقدر هم كه صاحب باغ اعتراض و شكایت می‌كرد كه این باغ مال من است و سند مالكیت دارم، گوش‌شان به این حرف‌ها بدهكار نبود! این شكایت‌ها را كه پیش مرحوم ابوی می‌آوردند، من احساس می‌كردم كه كمر ایشان زیر بار این رنج‌ها خم می‌شود! این جریان كوچك‌ترین اعتقادی نه به اسلام كه به هیچ‌یك از اصول انسانی نداشت! اموال هر كسی را كه دلش می‌خواست، مصادره و مردم را بی‌محابا دستگیر و حتی اعدام می‌كرد! مرحوم ابوی از افراد دفاع نمی‌كردند، بلكه مدافع احكام اسلام بودند.
   مرحوم پدرتان درباره عملكرد این جریان، با آقای منتظری صحبت نمی‌كردند؟
همین‌قدر یادم هست كه حتی در دوره‌ای هم كه آقای منتظری در اوج قدرت بود، مرحوم ابوی به هیچ‌وجه با ایشان موافق و هیچ نوع اعتبار شرعی را برای رفتارهای ایشان قائل نبودند، چون ایشان می‌دانست در اطراف او چه خبر است و وابستگان و خویشاوندانش دارند چه می‌كنند! پدرم در مجلس خبرگان قانون اساسی رئیس سنی بودند اما بیش از چند جلسه شركت نكردند، چون می‌دانستند كه این مجلس می‌خواهد آقای منتظری را جلو بیندازد!
باند مهدی‌هاشمی و عملكرد فجیع آن، موضوعی نبود كه مرحوم ابوی و مردم اصفهان ندانند. اینها از قبل از پیروزی انقلاب، اعمال ضداسلامی و ضدبشری خود را شروع كرده بودند و همانطور كه اشاره كردم، نمونه‌اش به شهادت رساندن مرحوم آقای شمس‌آبادی بود. بعد از انقلاب هم قتل و غارت‌های متعددی را مرتكب شوند كه مرحوم ابوی با قدرت تمام در برابر آنها ایستادند و دائما هم مورد تهدید آنها بودند! آقای ری‌شهری در كتاب خاطراتش تصریح كرده كه آیت‌ا... خادمی در لیست ترور مهدی‌هاشمی بود!
   از افراد شاخصی كه توسط این گروه ترور شدند، چه كسی را به خاطر دارید؟
مهندس بحرینیان، رئیس كمیته انقلاب اسلامی اصفهان كه اشاره كردم ایشان را با 40 گلوله به شهادت رساندند و همین اوج سبعیت و وحشی‌گری اینها را نشان می‌دهد! دیگری آقای محمدجعفر كازرونی، رئیس كارخانه ریسندگی معروف اصفهان و مردی بسیار نیكوكار و خیر بود. مرحوم ابوی را هم تهدید كردند اگر آمدید و بر جنازه او نماز خواندید، شما را هم می‌كشیم! ماشین مرحوم ابوی در آن دوره ژیان بود. خدمتكار خانه ما، پیرزنی به اسم مروارید خانم بود كه شنیده بود می‌خواهند پدرم را ترور كنند و لذا آمده و جلوی ماشین خوابیده بود كه نگذارد پدرم برود! اما مرحوم ابوی با كمال شهامت رفتند و بر جنازه مرحوم كازرونی نماز خواندند. این گروه افراد زیادی را ترور كردند و مرحوم ابوی كاملا در جریان پرونده آنها بودند و از قبل انقلاب با این جریان مبارزه می‌كردند.
   از دوگانه‌ای كه عده‌ای تحت عنوان خادمی- طاهری در اصفهان به راه انداخته بودند، برایمان بگویید. برخورد مرحوم خادمی با این دوگانه چگونه بود؟
مرحوم ابوی هر بار كه به یاد این قضیه می‌افتادند، آه می‌كشیدند و این فرمایش آقا امیرالمؤمنین(ع) را تكرار می‌كردند: « الدَّهْرُ أَنْزَلَنی ثُمَّ أَنْزَلَنی حتَّی یقالُ مُعاویه وَ علی!» روزگار چنان مرا پایین آورد كه اسم مرا هم‌عرض اسم معاویه قرار دادند! هنگامی كه شرایط خیلی حاد شد، حضرت امام، آقای موسوی‌اردبیلی را كه در آن موقع ریاست شورای قضایی را به‌عهده داشت، به اصفهان فرستادند كه به این موضوع رسیدگی كند. ایشان به خانه ما آمدند و آقای طاهری را هم دعوت كردیم. در آن جلسه مرحوم ابوی گفتند: «عمامه را خود من سر این آقا گذاشته‌ام!» اصلا مرحوم ابوی با آقای طاهری هم‌رتبه و هم‌شأن نبودند. واقعیت این است كه اینها در اول انقلاب، خیلی سوءاستفاده و نسبت به جایگاه ابوی ظلم كردند. پدرم هم چاره‌ای جز تحمل و صبر نداشتند.
   به مصادیقی از این رفتارها اشاره كنید؟
نمونه‌اش انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی بود. مرحوم ابوی نه برای خودشان و نه برای فرزندانشان، دنبال مقام و پول و كلا دنیا نبودند. به همین دلیل فقط هنگامی كه حضرت امام به ایشان تكلیف كردند برای مجلس خبرگان كاندیدا شوند، پذیرفتند. برای خود تبلیغ چندانی هم نكردند. به همین دلیل با این‌كه اول شخصیت روحانی اصفهان بودند، در انتخابات سوم شدند! موقعی كه به ایشان اطلاع‌ دادند كه سوم شده، گفتند: «این كه خوب است، جد ما چهارم شد!» از همین جمله، مظلومیت مرحوم ابوی كاملا معلوم است، در حالی كه جایگاه علمی، اجتماعی و سیاسی ایشان كجا و آنهایی كه اول و دوم شدند كجا؟ حالا كه سال‌ها از آن دوران می‌گذرد و قبر مرحوم ابوی در كنار بارگاه ملكوتی حضرت رضا(ع) مورد احترام همگان است و از آن جریان منحرف نام و نشانی باقی نمانده، حق و باطل جریانات كاملا مشخص است. آفتاب حقیقت هیچ‌گاه برای همیشه پشت ابر نمی‌ماند.
   آیت‌ا... خادمی در سال‌های واپسین عمر، نوعی سكوت و اعتزال اختیار ‌كرده بودند. آیا از اعمال باند مهدی‌هاشمی بود كه دلسرد و ساكت شده بودند؟ 
من هیچ وقت در ایشان، دلسردی یا سكوت محض ندیدم. ایشان همواره، چه قبل و چه بعد از انقلاب، در تمام حركت‌های اصیل اسلامی و انقلابی جلودار بودند. اگر به كتاب اسناد مرحوم ابوی در ساواك كه تحت عنوان «خادم شریعت» منتشر شده، مراجعه كنید، نقش ایشان در اصفهان كاملا مشخص است كه با چه تلاش جانفرسایی، جلوی خونریزی‌ها و كشتارها را می‌گرفتند. یادم هست قبل از انقلاب، ساواك اصفهان گروهی را كه دستگاه تكثیر و حتی اسلحه داشتند، دستگیر كرد و قرار بود همه‌شان اعدام شوند. در پرونده ساواك هست كه مرحوم ابوی رشوه دادند و خون آنها را خریدند! پیش از انقلاب، رژیم شاه در شهرهای مختلف، جمعه و یكشنبه و... خونین راه انداخت! در آن روزها مأموران شاه، دستور تیراندازی داشتند و برای ممانعت از تظاهرات مردم، كاملا آزاد بودند كه آنها را به گلوله ببندند! مرحوم ابوی با درایت و هوشمندی، نگذاشتند چنین فاجعه‌ای در اصفهان رخ بدهد و از این بابت حق بزرگی به گردن مردم اصفهان دارند. ایشان هرگز از میدان مبارزه و حمایت از اصل نظام اسلامی، كناره‌گیری یا سكوت نكردند و پشیمان هم نشدند. ایشان اگر امری را خلاف شرع می‌دیدند، با احدی رودربایستی نداشتند و بلافاصله برخورد می‌كردند. هیچ وقت هم در خانه‌شان را به روی مردم نبستند و همواره آماده رسیدگی به مسائل و مشكلات مردم بودند.     

ارادت و اعتماد؛ خلاصه رابطه امام و آیت‌ا... خادمی 
فرزند آیت‌ا... خادمی معتقد است كه پدرش فدایی امام و ذوب در انقلاب بوده و از ارتباط پدرش و امام‌خمینی(ره) بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران تعریف می‌كند؛ خاطراتی كه خودش شاهد آنها بوده است.
حجت‌الاسلام و المسلمین خادمی می‌گوید: این صحنه‌ای است كه من شخصا شاهد بودم.
یك‌بار پدرم به قم رفتند و در آنجا آیت‌ا... حاج شیخ مرتضی حائری، فرزند آیت‌ا... العظمی حاج شیخ عبدالكریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم كه از علمای برجسته و بنام قم بودند، دست پدرم را بوسیدند. ساعتی بعد مرحوم ابوی در ملاقات با حضرت امام، دست ایشان را بوسیدند! منظورم این است كه تا این حد به امام ارادت و اعتقاد داشتند.
همواره می‌گفتند كه همه همّ و غمّ امام، احیای احكام اسلام و اجرای آنهاست.
بارها از مرحوم ابوی شنیدم كه در جریان نهضت ملی شدن نفت، زمانی كه نهضت پیروز شد و قدرت گرفت، بارها به مرحوم آیت‌ا...‌كاشانی گفتم: زمان آن فرارسیده كه جلوی منكرات گرفته و خصوصا مشروب‌فروشی‌ها تعطیل شوند. مرحوم كاشانی می‌گفتند: باید اول مساله نفت را تمام كنیم و بعد به این امور بپردازیم. بماند كه نه قضیه نفت تمام شد و نه ریشه منكرات از ایران كنده شد.
ابوی می‌گفتند: ولی هدف امام، احیای اسلام و تطبیق احكام اسلامی در ایران بود و به همین دلیل هم پیروزی حاصل شد.
مرحوم پدرم ارادت كامل به امام داشتند و امام هم متقابلا بسیار به ایشان اعتماد و اعتقاد داشتند و همواره توصیه می‌كردند در امور مهمی چون تدوین قانون اساسی، حتما مشاركت داشته باشند. علاقه و اعتقاد مرحوم ابوی نسبت به امام، امری نبود كه با عملكرد چند فرد و چند جریان خدشه‌دار شود. این رابطه بسیار قوی و صمیمانه بود.
به همین دلیل هم وقتی پدرمان از دنیا رفتند، مرحوم امام سه روز عزای عمومی اعلام كردند و شهرهای اصفهان و مشهد تعطیل شدند.