طلاب، صداهای تازه داستان‌نویسی‌اند

رفته‌ایم سراغ مهدی كرد فیروزجایی، طلبه رمان نویسی كه «ملداش» اولین رمان فقهی را نوشته است

طلاب، صداهای تازه داستان‌نویسی‌اند

«این لباس‌ها باید آدم رو اهلی كنه، خوبه آدم اهلی بشه». این كلمات آخرین عباراتی است كه در فیلم سینمایی ماندگار «مارمولك» ساخته كمال تبریزی شنیده می‌شد، شخصیت فیلم از این می‌گفت كه لباس روحانیت اهلی اش و او را به آدمی دیگر تبدیل كرده است. آنها هم كه این لباس‌ها را بر تن كرده‌اند، در تلاش بوده و هستند برای همین اهلی شدن و اهلی كردن. راه‌های مختلفی را هم آزموده‌اند، از سخنرانی تا مطالعه، پژوهش و تبلیغ، حالا هم رفته اند سراغ ابزارهای مدرن‌تری برای مواجهه با انسان عصر مدرن. انسانی كه در جهانی متفاوت از گذشته زندگی می‌كند اما هنوز به زندگی دین مدارانه محتاج است و باید بتواند نیازهای فكری و مذهبی خود را به زبان امروز بشنود و بخواند. حالا روحانی‌های بسیار در عرصه‌های سینما، تئاتر، ادبیات و .... در حال فعالیت هستند. در این میان طلبه‌های رمان نویس هم توانسته اند در بازار كتاب جایی برای خود باز كرده و برخی جوایز ادبی را هم از آن خود كنند. اتفاقی كه نشان می‌دهد آنها به درستی دریافته اند با انسان امروز باید به شیوه‌های دیگری هم سخن گفت و تنها به تبلیغ حضوری و سخنرانی قناعت نكرد. این روزها مهدی كرد فیروزجایی، رمان تازه‌ای را روانه بازار كتاب كرده كه آن را نخستین رمان فقهی می‌دانند. فیروزجایی یك دهه است كه می‌نویسد و «گرگ‌های تیمور قلعه»، «افعی كشی» و «دارم می‌رسم جان‌جان» بخشی از آثار این طلبه نویسنده هستند، دیگر رمان او با نام «رسیدن در میانسی» برنده جایزه داستان انقلاب هم شده است. با او درباره «ملداش» حرف زدیم تا ببینیم ماجرای نگارش نخستین رمان فقهی چیست و چه داستانی دارد. همچنین برایمان از این بگوید كه نسل طلبه‌های رمان نویس به دنبال چه هستند و در چه مسیری پیش می‌روند. آیا آنها تلاش می‌كنند با كلمه‌هایی كه در قالب داستان‌ها نوشته می‌شوند راه‌های تازه‌ای را برای اهلی كردن آدم‌ها كشف كنند؟

 ورود صداهای تازه به داستان نویسی
تعداد روحانیون و طلبه‌های رمان نویس روندی رو به رشد دارد. اما چه اتفاقی می‌افتد كه یك طلبه تصمیم می‌گیرد به‌عنوان نویسنده رمان و داستان فعالیت كند؟ این سوالی است كه با فیروزجایی مطرح كردیم و او هم سعی كرد مختصر و مفید اصل مطلب را در این باره بگوید. این نویسنده می‌گوید: روحانی‌ها هم قشری از جامعه هستند و مثل همه زندگی می‌كنند، اما به لحاظی هم متمایز از دیگرانند، چون به لحاظ شغلی و تبلیغی وظایفی بر گردن دارند كه كارشان را دشوار می‌كند.
او ادامه می‌دهد: به‌خاطر وظایف هم طبعا باید اهل فكر و مطالعه باشند و به همین دلیل عمری با كتاب سر و كار دارند. چون این مطالعه رسالتی را در خود دارد و باید روحانیون بتوانند یافته‌های خود را به جامعه انتقال دهند. این انتقال در اصطلاح عامیانه‌اش در تبلیغ و همچنین منبر صورت می‌گرفت، اما حالا و در دنیای جدید باید با ابزارهای مدرن هم به جامعه ارائه و منتقل شود.
فیروزجایی می‌گوید انواع هنرها امروزه ابزارهایی هستند كه می‌توان از طریق آنها پیام را به جامعه منتقل كرد، اما ادبیات داستانی و به معنای دقیق تر روایت بهترین ابزار برای حرف زدن با جامعه است، به همین دلیل طلبه‌ها و روحانیون در حال حركت به سمت داستان نویسی و انتقال اندیشه خود در این قالب به جامعه هستند.
او اظهار می‌كند: طلبه نسل امروز تشخیص داد باید راه تازه‌ای پیدا كند، وارد عرصه داستان نویسی شد و می‌بینیم كارهای خوبی هم نوشته شده است. این روند ادامه پیدا كرده و صداهای تازه‌ای را به ادبیات داستان كشور اضافه خواهد كرد.
آیا فقه می‌تواند به رمان بیاید؟ فیروزجایی تاكید می‌كند باید چنین اتفاقی رخ دهد و اظهار می‌كند: هر ابزاری كه بتواند ما را در انتقال دین و مذهب به جامعه یاری برساند، حتما باید مورد استقبال و استفاده ما قرار بگیرد.
 یاد گرفتن به شیوه طلاب
طلبه‌ها برای داستان نوشتن و یاد گرفتن اصول درست نویسندگی به كلاس‌های بسیاری رفته‌اند، آن‌قدركه بشود گفت به‌قول معروف با گاردی باز و تنها اندیشیدن به آموزش شكل درست كار جمع‌های مختلفی را فارغ از این‌كه با آنها همسو و همفكر بوده یا نه را آزموده‌اند. وقتی فیروزجایی این عبارات را از زبان ما می‌شنود، اظهار می‌كند:وقتی رمان «رسیدن در میانسی» را كه برای گروه سنی نوجوان است، می‌خواستم بنویسم بیش از 60 رمان نوجوان خواندم، از ترجمه گرفته تا تالیف همه را فارغ از این‌كه نسبت فكری با من دارند یا ندارند. چون باید اصول اولیه كار و استانداردهای نوشتن را درك و بعد فكر و اندیشه خودم را در قالب آن ارائه می‌كردم.
او همچنین می‌افزاید: طلبه‌ها در همه زمینه‌ها مشغول فعالیت هستند و سعی می‌كنند از آموزش‌های ایران تا خارج از كشور همه چیز را یاد بگیرند و لباس تازه‌ای بر آن بپوشانند. نه تنها در حوزه رمان بلكه در فلسفه و سایر علوم هم اوضاع به همین شكل است.
فیروزجایی البته انتقادی هم دارد و می‌گوید در رشته‌های علوم انسانی نگاه‌های تنگ نظرانه‌ای وجود دارد كه نمی‌خواهد فعالیت و تلاش طلبه‌ها را ببیند. او با تاكید بر این‌كه معتقد است فضای روشنفكری نمی‌خواهد صداهای تازه را در علوم مختلف بشنود،بیان می‌كند: طلبه‌ها درس می‌خوانند، می‌نویسند و یاد می‌گیرند تا بتوانند حرف‌های تازه‌ای داشته باشند، اما جریان‌های روشنفكری این موضوع را نادیده می‌گیرد، اما با این حال طلاب از مسیر خود باز نمی‌گردند.
 نوشتن لباسم را عوض نمی‌كند
نوشتن می‌تواند آدم‌ها را عوض كند، درست مثل خواندن. هر دو هم می‌توانند تغییراتی مثبت یا منفی در فرد ایجاد كنند. این‌كه نوشتن در فیروزجایی چه تغییراتی ایجاد كرده است، نكته مهمی است كه خواستیم درباره اش توضیح بدهد. او می‌گوید: برای پاسخ دادن به این سوال یك مثال می‌زنم. در رمان ملداش می‌خواهم شخصیت روحانی ای را خلق كنم كه با همسرش بسیار مهربان است و به او عشق می‌ورزد. تمام تلاشم را به كار می‌گیرم تا خودم در زندگی این ویژگی را داشته باشم و بتوانم به شخصیت آرمانی ای كه می‌خواهم خلق كنم، نزدیك شوم. لااقل تلاشم را می‌كنم تا بتوانم مثل او زندگی كنم.
او اظهار می‌كند: نوشتن چنین تغییراتی در من ایجاد كرده است، اما این‌كه فكر كنید لباسم را عوض كند یا مسیر اندیشه را، خیر. من با نوشتن تلاش می‌كنم برای تكامل مسیر اندیشه ام، نه تغییر شخصیتم.


اولین رمان فقهی درباره چیست؟
اگر همه داستان را بگوییم كه نمی‌شود! اما می‌توانیم به كلیات آن اشاره كنیم و برایتان بگوییم كلیت این رمان چگونه پیش می‌رود. ملداش دربردارنده هفت موقعیت فقهی است. نویسنده در آن شخصیت اصلی اش را كه یك روحانی است راهی روستایی می‌كند تا در امر تبلیغ كه یكی از كارهای معمول طلاب است، حضور پیدا كند. روحانی داستان همسرش را كه بیمار بوده و به گفته پزشكان نیاز به استراحت دارد همراه خود می‌برد، اما یكی از نكات فقهی را در مسأله فراموش كرده و به یكی از اهالی روستا نمی‌گوید. همین موضوع هم دین بزرگی بر گردن او می‌گذارد و مسائلی را برایش ایجاد می‌كند. آن‌طور كه نویسنده می‌گوید رمان هرگز به مستقیم‌گویی و شعارزدگی نمی‌رسد و در زیرلایه‌های خود، پیام‌هایی كه باید را به مخاطب منتقل می‌كند.