داستان مادر دانا، پسر باهوش و مهم‌ترین عضو بدن

داستان مادر دانا، پسر باهوش و مهم‌ترین عضو بدن

امید مهدی‌نژاد طنزنویس

 مادری از پسر هفت‌ساله‌اش پرسید: پسرم، می‌دانی مهم‌ترین عضو بدن كدام است؟ پسر پس از اندكی فكر كردن گفت: گوش. مادر گفت: نه. بسیاری از انسان‌ها ناشنوا هستند اما بدون احساس كمبود به زندگی خود ادامه می‌دهند. وی سپس افزود: بعدها دوباره از تو می‌پرسم. چند سال بعد مادر از پسرش كه ده‌ساله شده بود پرسید: پسرم، اكنون می‌دانی مهم‌ترین عضو بدن كدام است؟ پسر پس از اندكی فكر كردن گفت: چشم. مادر گفت: نه. بسیاری از انسان‌ها نابینا هستند اما به كارهای خود می‌رسند و احساس بدی ندارند. وی سپس افزود: بیشتر فكر كن. بعدها دوباره از تو می‌پرسم. چند سال بعد مادر از پسرش كه 13 ساله شده بود پرسید: پسرم، اكنون چطور؟ پسر پس از اندكی فكر كردن گفت: مغز. مادر گفت: نه. بسیاری از انسان‌ها در زندگی فكر نمی‌كنند و خیال‌شان راحت‌تر است. وی سپس افزود: تو از گذشته باهوش‌تر و فهمیده‌تر شده‌ای، اما باز هم جوابت صحیح نبود. بعدها دوباره از تو می‌پرسم. به این‌ترتیب مادر هر چندسال یك‌بار این سؤال را از پسر می‌پرسید و پسر متناسب با درك و احساس و اوضاع هورمونی خود پاسخی به این پرسش می‌داد. تا آن‌كه چندین سال بعد در یك روز زمستانی پدربزرگ خانواده دار فانی را وداع گفت و خانواده در اندوهی عمیق فرورفت. در حاشیه مراسم هفتم آن‌مرحوم، وقتی پسر در آشپزخانه مشغول ریختن چایی برای مهمانان بود، مادر نزد وی رفت و سرش را روی شانه‌هایش گذاشت و گفت: پسرم، آیا هنوز نفهمیده‌ای مهم‌ترین عضور بدن كدام است؟ پسر گفت: حال این‌ موقع؟ مادر گفت: اگر اكنون به این سؤال جواب بدهی معنای زندگی را فهمیده‌ای. پسر گفت: شانه. مادر پرسید: برای این‌كه سر روی آن قرار دارد؟ پسر گفت: برای این‌كه وقتی عزیزت گرفتار غم و اندوه است سرش را روی آن بگذارد و گریه كند. سپس گفت: خوشا به حال آنان كه شانه‌ای برای گریه كردن دارند و بدا به حال آنان كه از این نعمت بی‌بهره‌اند. مادر گفت: البته مهم‌ترین عضو بدن قلب است كه خون را به سایر اعضا پمپاژ می‌كند. اما از طرز فكر و نگاهت خوشم آمد و دریافتم كه وقت زن گرفتنت رسیده است. آیا مایلی بعد از مراسم با شهین‌خانم درباره دخترش كه تازه فارغ‌التحصیل شده است صحبت كنم؟ پسر گفت: مایلم و بدین‌ترتیب جالب شد.