کافهدار فصلی
مرد از دار دنیا یک وانت دارد و یک خانه نقلی که پایش را روی قالیاش دراز کند. پیشتر با وانتش بار جا به جا میکرد و زندگی را میچرخاند، اما بعد که کار و بار حمل و نقل خوابید، زد توی کار کافه سیار. پشت وانتش را آب و جارو و تزئین کرد و افتاد دنبال یاد گرفتن اصول دم کردن قهوه و سرو کردن کیک. وانتش را گذاشت کنار بقیه وانتها و کافههای سیار پارک آویدر سنندج و راسته پارک شد ممر رزق و روزی خانواده. حالا مثل کشاورزان فصلی، بهار تا آخر پاییز را کار میکند و زمستان که برف پارک را میپوشاند و وانتش به خواب زمستانی میرود، خانه نشین میشود.