گزیدهای از گفتوگوی زنده برنامه «جامجمع» با حاج سعید حدادیان
از عناوین جهان نوکریاش ما را بس
«جامجمع» نام برنامه زنده روزنامه جامجم است که در بستر اینستاگرام پخش میشود و در اولین قسمت آن و روز نیمه شعبان میزبان سعید حدادیان، شاعر و مداح اهل بیت (علیهمالسلام) بود. سعید حدادیان متولد سال ۴۴ است و با اینکه او را بیشتر به عنوان مداح و نوحهخوان میشناسیم، اما وی از سالها قبل دستی در نویسندگی داشته و نقد فیلم را هم به صورت جدی دنبال کرده است. مصطفی امامی، مجری و خبرنگار برنامه جامجمع بود و مصاحبه به مدت یک ساعت و زنده از اینستاگرام روزنامه جامجم پخش شد. در اینجا گزیدهای از مباحث مطرح شده در این گفتوگو را میخوانید.
مجازیست
امروز روز میلاد امام زمان (ارواحنا فداه) است، رهبر معظم انقلاب هم سخنرانی داشتند و نكته خوب و نگاه بدیعی را اشاره كردند كه انتظار در واقع امید است.
انتظار برای ما امیدبخش است و ما پیشبینی این را داریم كه جهان یك آینده خیلی خوبی دارد. روایتی وجود دارد كه میگوید حتی اگر یك روز به آخر دنیا مانده باشد، باز هم همان یك روز منتظر ظهور باشید.
همه ما تعدادی آرزو داریم، آرزوی حاج سعید حدادیان چطور بعد از عمری خوندن میتواند این باشد كه وقتی حضرت ظهور كردند، در مراسم دیدار عمومی ایشان با امت اسلامی بخوانند؟
من سه آرزو دارم، اولی فرج حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) است. دومی شهادت است، نه اینكه عاشق باشم، چون شهادت بهترین نوع انتقال از این دنیا به دنیای آخرت است و الان یادم هست كه نیمه شعبان سال ۶۶ در جبهه، امام جمعه دامغان در تیپ قائم وقتی سخنرانی كرد، گفت كه امروز امام امت فرمودهاند یك دست قرآن و یك دست سلاح، روزی كه حضرت ولیعصر بیایند، هر دو دست سلاح است و آن روزها وقتی ما زیارت عاشورا میخواندیم، میگفتیم كه درست است الان برای مجاهدت اینجا آمدهایم، اما دنبال این هستیم كه در ركاب حضرت ولیعصر باشیم.
یك شعر خوب دارید كه حاج آقا طاهری آن را خوانده است. چطور شعر به این خوبی بوده و شما خودتان نخواندید؟
سبك را ایشان میگفت، شعر را من میگفتم، اشعاری را هم كه به این شكل با هم كار كردیم، خیلی خاص شدهاند. ولی باید بگویم من افتخار میكنم اگر فرصتی پیش بیاید كه برای دوستان دیگر شعر بگویم كه آنها بخوانند. من از ابتدا شعر میگفتم.
شاید خیلیها این موضوع را ندادند یا اصلا نظر سیدالشهداست كه شما به عنوان خواننده مطرح هستید، اما شما تواناییهای دیگری هم دارید، شما مداح هستید، اما سیر مطالعاتی عجیبی هم دارید و این خیلی جذاب است.
الان همه بازیگرها میخواهند، خواننده شوند؛ همه خوانندهها هم میخواهند بازیگر شوند. من سرجای خودم هستم، میخواهم به امام حسین(ع) بچسبم. من سال ۶۲ در برنامه كودك نویسندگی میكردم! زندگی من با نویسندگی میگذشت.
یعنی محل درآمد نویسندگی بود؟
من با پول نویسندگی ازدواج كردم! آن زمان اصلا آقای ایرج طهماسب نمیدانستند كه اتاق روبهرویشان من بودم. پسر ۶۳ كیلویی كه الان ۱۰۰ كیلو شده، من بودم!
میخواهم یك افشاگری هم كنم، خانم نوشابه امیری آن زمان همانجا كار میكرد و بل و سباستین را دوبله میكرد. او من را نمیشناسد، سالهای ۸9 ــ 88 با من تماس گرفت و صحبت كرد كه در حال ضبط صدای من بود. وسط مصاحبه وقتی میخواست جریان را به سمتی كه میخواهد ببرد، گفت كه شما صداتون خوبه! گفتم آره، من قبلا دوبلور بودم. یك آدم عاقل آن مصاحبه را از ابتدا تا انتها ببیند، میگوید چرا اصلا با یك دوبلور مصاحبه میكنند كه حتی اسمش را هم نمیگویند. اما من جایی ماجرا را نگفته بودم و اولین بار است كه این را گفتم كه ما همكار بودیم و یادش نبود.
پس شما كار نویسندگی كودك میكردید؟
مینوشتم و شعر میگفتم، من نمیخواهم جانماز آب بكشم، اما میبینم كه همیشه یا در مساجد هستم، یا در هیاتها یا تكیهها! نگاه میكنم میبینم تقوا ندارم، اصلا آدم نباید در زندگی فكر كند تقوا دارد كه خودش خطرناك است. تحصیلات دانشگاهی و كار و همه به كنار، به من میگفتند تو دانشگاه درس میدهی، اصلا چرا شعر نمیگویی! جواب من این است كه «ولم كنید!» من یك جمله «صلیا... علیك یا اباعبد...» بگویم و دل مردم بلرزد، این زندگی و حیات من است، بقیه حسب است، خداوند استعدادهایی داده كه من باید پاسخگو باشم. اما هیچجا برای من بهتر از خانه امام حسین نیست.
بهرغم فرصتهایی كه در جاهای دیگر داشتید، اما خودتان میخواستید در این فضا فعالیت كنید.
میدانید اخیرا ۴۰ رباعی صلوات گفتهام، من با طنز صلوات گفتهام، با اجتماعی صلوات گفتهام. «گفت از همه ذكرها فراتر، صلوات/ درمان تمام دردها در صلوات/ دانی كه خدا حاجت ما را كی داد/ وقتی شنید از لب مادر صلوات»
شاگردان زیادی داشتید، كسانی كه حیات حرفهای مداحیشان را از شما دارند. از مجید بنیفاطمه تا رضا هلالی، شما رابطه خوبی با جوانها دارید، یادم هست آقای هلالی كه هنوز معروف نشده بود، شما در مسجد دانشگاه به او میكروفن میدادید، این ارتباط با نسل جوان چطور شكل میگیرد؟
دو بحث داریم؛ یكی به دانشگاه برمیگردد. فضای دانشگاه در دهه ۷۰ به شكلی بود كه ما باید بین قشر فرهیخته و تودهها ارتباط برقرار میكردیم. بعضیها میخواستند فقط برای تودهها بخوانند بعضیها هم فقط میخواستند در فضای فرهیختهها بخوانند.
آدمهای زیادی میخواندند، اما فردی مثل آقای هلالی آدمی است كه میتواند چهره باشد. آن زمان كه به دانشگاه میآمد، میخواستم حضور داشته باشد تا بداند همه مردم قشر محلی ما نیستند كه در كنارمان سینه میزنند.
در حقیقت كار جامعهشناسی بوده؟
دقیقا. برای مثال در همین قضیه كرونا هم ما با این روبهرو بودیم و برای برخی جا نیفتاد كه اصلا چرا باید هیات را تعطیل كنیم!
شما جزو اولین هیاتهایی بودید كه برنامهها را تعطیل كردید و هجمههایی هم بهتان وارد شد!
نه خیلی. من اینها را هجمه نمیدانم! من اینها را میپرستم، تعدادی از بچهها كه حرفشان مبنایی درست بود و كیف میكنم كه بعضیها با تحكم میایستند و میگویند در مسجد و حرم نباید بسته شود. ما به این افراد پیشرو نیازمندیم، آنها عشقشان اخلاصشان است. توجیهگری ما برای این افراد كافی نبوده است. حالا من چرا تعطیل كردم؟ من یك آدم دانشگاهی هستم.
همین امروز هم حضرت آقا فرمودند كه باید با مردم صریح صحبت شود تا از همهچیز خبر داشته باشند، اگر از همه چیز باخبر باشند سیزدهبهدر را هم تعطیل میكنند.
مثلا در مورد همین سریال «پایتخت» اگر بچههای آنها را توجه كنید، فضای جامعه را برایشان توضیح دهید، فضای جهان اسلام چطور است و آنها را توجیه كنند كه این تلویزیون هم سرگرمی است، هم آموزش و هم تعلیم و تربیت! در این صورت هم مشكلی پیش نمیآید.
از پایتخت نام بردید، شما پایتخت ۶ را دوست داشتید؟
گاهی در جواب برخی سؤالها باید قاطعانه تقیه كرد.
جواب آره و نه میخواهیم! من میدانم شما مخاطب حرفهای تلویزیون هستید، پایتخت را هم دنبال میكنید.
جواب نه آره است و نه نه! من مخاطب حرفهای تلویزیون هستم، چون هیچوقت سراغ ماهواره نمیروم و با خانواده به تماشای برنامهها مینشینیم و همسرم هم خیلی پیگیر است. خانم من به سریالها علاقه زیادی دارد و بچهها هم بالطبع همراهی میكنند. اما میدانستید من كارم نقد محتوای فیلم بوده و دوره آن را دیدهام.
یك خاطره از شما در زمان پخش ستایش وجود دارد كه به تلویزیون برای پخش سریال زنگ زده بودید، ماجرای آن چه بود؟
خانواده پیگیر سریالها هستند، من هم میبینم و دنبال میكنم، یكبار هرچه منتظر ماندیم، سریال ستایش شروع نشد، من به یكی از دوستان زنگ زدم و پرسیدم كه اگر پخش نمیكنند، من هم بخوابم!
به چه كسی زنگ زدید؟
من با همه روسای تلویزیون دوره گذشته آشنا هستم.
برگردیم به سریال پایتخت، در نهایت آن را دوست داشتید یا نه؟
پایتخت یك مجموعه است، در حالیكه بعضی از دوبلورهای ما یك جمله «استغفرا...» را نمیتوانند بگویند یا بازیگرها «بسما...» را كامل ادا نمیكنند، یك حمد و سوره محسن تنابنده خواند كه در این ۴۰ ساله كمتر دیدم بازیگری حمد و سوره را از نظر تجوید شرعی درست بخواند. اصلا من به این سریال به خاطر نماز خواندن علاقهمند شدم. جایی كه خیلی بدون ریا و خیلی طبیعی به نماز خواندن پدرش كمك میكرد. این سریال روی دوشش گنبد و مناره مسجد را از شمال تا جنوب كشور برده و به همین دلیل هم باید مراقب باشد. مگر نمیگویند مردمی هستیم؟ قبول كنیم كه از ۸۰ میلیون ۱۰ میلیون مذهبی صرف هستند، این افراد نمیپسندند كه بازیگر فوتبالیست حتی اگر فوتبالیست رقاص باشد، در تلویزیون و پشت ماشین برقصد. من محسن تنابنده را دوست دارم، ولی هرجوری نگاه كردم این بخش را نتوانستم درك كنم.
به مجموعه پایتخت ۶ نمره قبولی میدهید؟
از نظر بازیگری همهشان ۲۰ هستند، از لحاظ قصه جای كار دارد، چون من اصلا دوست نداشتم كه قهرمانهای پایتخت وارد مقوله مواد مخدر شوند، آن هم به این گستردگی. از طرفی سریال شاهدیالوگهای زیادی دارد.
دورهمی را دنبال میكنید؟
خیلی نقد به دورهمی دارم، اما باور كنید كه به آقای مدیری زنگ زدم و تشكر كردم و گفتم بالاخره سرگرمی در بحران موضوعیت دارد و شما هم خسته میشوید. در رسانه جمهوری اسلامی ایران كار میكنند و در فضایی كه دنیا میگوید مردم ایران شاد نیستند، حضور دارند و فعالیت میكنند. حتی اگر نقدی داشته باشیم، تلویزیون خودمان است، محسن تنابنده خودمان است، رامبد جوان خودمان است، محدرضا گلزار خودمان است.
سر برنامه «برنده باش» هم رفته بودید؟
زنگ زدم به آقای گلزار و گفتم كه زنگ زدم تشكر كنم. به خودش هم گفتم كه برنامه را نمیدیدم، اما خانوادهام گفتند كه در این برنامه به شهدا و جانبازان و مدافعان حرم احترام میگذارند. گلزار خیلی خوشحال شد و بعدا هم تماس گرفت و گفت پیش ما بیایید و من هم سری به برنامه زدم.
یك سؤال شخصی بپرسم، شما خیلی ناگهانی لاغر شدید!
ناگهانی نبوده، رژیم سخت داشتم و به مدت چهار ماه شب و روز گرسنگی میكشیدم!
احتمالا خودتان نمیدانید اما شما در باشگاهی تمرین میكنید كه من هم همانجا تمرین میكنم و دیدهام كه شما به چه دقت و وسواسی تمرینهای ورزشی را انجام میدهید! دیگران شما را شكل دیگری میشناسند، باید بعضی حرفها را زد كه بشناسند.
چرا همه شكل دیگری از آدم را فكر میكنند؟ این جو را چه كسی ساخت؟ رسانه! رسانهها هیولایی از آدمها میسازند كه آدم تعجب میكند. به هر حال بعد از سال 88 فضای رسانه غرب تغییر كرد. مثلا یك آقای مداحی ترانه یك خانم خارج از ایران را خوانده بود، ترانه را در جایی خوانده بود كه روی آن هم نشسته بود، این مداح از من ۲۰ سال كوچكتر است و این روزهای كرونایی لباس پوشیده و برای كمك رفته است.
آقای حدادیان خودتان اشاره كردید به این موضوع، همان ویدئو مداح كه منتشر شد، همهجا با تصویر و نام شما میچرخید، چطور ثابت كردید كه شما نیستید؟
ثابت نكردم، چند بار مصاحبه كردم و در تلویزیون گفتم، اما تغییری ایجاد نشد، دیگر وقتی پخش شده بود، كاری برایش نمیشد انجام داد.
شما سر ماجرای حرفی كه در ارتباط با آقای احمدینژاد و رحیم مشایی زده بودید، به دادگاه هم رفتید؟ چه شد كه آن حرف را زدید؟
آن صحبتها در یك جلسه خصوصی اول ماه رمضان زده شده بود و دوستانشان آنجا حضور داشتند. من اصلا رضایت نداشتم كه این فایل پخش شود و هشت ماه بعد و به شكل كاملا سازماندهیشده و ناجوانمردانهای هم منتشر شد. آنها دنبال زندانی كردن نبودند، فقط میخواستند حكم بگیرند.
حكمی هم صادر شد، حكم مالی اندكی بود.
حكمی كه در رسانهها منتشر شد، غلط بود. حكم در بخش مالی مبالغ بیشتری را شامل میشد، همچنین زندان مطابق با آن داشت كه چون زیر سه ماه بود به رقم مالی تبدیل میشد.
هیچوقت نرفتید رضایت بگیرید؟ یا حتی تماس بگیرید؟
اصلا نخواستم.
ماجرا را تعریف نمیكنید كه در تاریخ بماند؟ چون پروندهاش هم بسته شده.
نه اصلا، پرونده هم بسته نشده، به هر حال آقای احمدینژاد زحمتهایی كشیده برای كشور، اشكالات را گفتم اما زحماتی كشیده كه نظیر نداشته است.
پس همچنان روی حمایت از او پافشاری دارید؟
بله، در دور اول كه تاكید دارم. در ابتدای دور دوم هم همینطور، اما در ادامه ایشان تغییر موضع دادند.
حاجآقا مصاحبه را با صحبت از حضرت ولیعصر(عج) در روز میلاد ایشان به پایان ببریم.
قبل از آن بگویم آمریكا كه خودش را ابرقدرت میداند، این قضیه كرونا هم پیش آمده، اگر كار خودشان است كه واویلا! دامن خودشان را هم گرفته.
در همین كرونا كه از آن میگویید، جای حاجقاسم خالی است.
قضیه كرونا كاملا جهانی است و اولین مسالهای است كه همه دنیا دنبال منجی هستند. پس كسی هست كه باید آن را نجات بدهد. شیعه اثنی عشری دنبال خودش نیست، دنبال نجات جهان بشریت است.
اما درباره حاجقاسم عزیز باید بگویم كه یاران ایشان هستند. خود حاج قاسم چند سال است كه شناخته شده، ما برایش همایش گرفتیم كه تقدیر كنیم، با قدرت آمد كه تعطیل كند. حاج قاسم ستاره است و اگر اسطورههای ایدهآلیستی را نگاه كنیم، در واقعیت به همان قصه حاج قاسم میرسیم. حاج قاسم باید نماد و دستمایه برای ادبیات نمایشی و هنر كشور ما باشد. اما مثلا كارگردان همان میزان دریافت خودش از فرد را میسازد.
قدردان حاتمیکیاها نیستیم
حدادیان با اشاره به اینکه باید زندگی حاجقاسم و شهدا در آثار سینمایی ما بازتاب داشته باشد، تاکید کرد که این خارجیها اگر یكدهم حاتمیكیا را داشتند، او را روی چشمشان میگذاشتند، اما ما اینجا حاتمیكیا را مسلسلوار میزنیم و قدر او را نمیدانیم. ما قدردان نیستیم، یك نفر مانند حاتمیكیا هست كه با تعهد كار میكند.
باید بگوییم آقایان هنرمند این همه خانواده شهید مدافع حرم داریم، انگیزههای آنها برای شما قابل تامل نیست؟ نباید بررسی شوند؟
انتظار برای ما امیدبخش است و ما پیشبینی این را داریم كه جهان یك آینده خیلی خوبی دارد. روایتی وجود دارد كه میگوید حتی اگر یك روز به آخر دنیا مانده باشد، باز هم همان یك روز منتظر ظهور باشید.
همه ما تعدادی آرزو داریم، آرزوی حاج سعید حدادیان چطور بعد از عمری خوندن میتواند این باشد كه وقتی حضرت ظهور كردند، در مراسم دیدار عمومی ایشان با امت اسلامی بخوانند؟
من سه آرزو دارم، اولی فرج حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه) است. دومی شهادت است، نه اینكه عاشق باشم، چون شهادت بهترین نوع انتقال از این دنیا به دنیای آخرت است و الان یادم هست كه نیمه شعبان سال ۶۶ در جبهه، امام جمعه دامغان در تیپ قائم وقتی سخنرانی كرد، گفت كه امروز امام امت فرمودهاند یك دست قرآن و یك دست سلاح، روزی كه حضرت ولیعصر بیایند، هر دو دست سلاح است و آن روزها وقتی ما زیارت عاشورا میخواندیم، میگفتیم كه درست است الان برای مجاهدت اینجا آمدهایم، اما دنبال این هستیم كه در ركاب حضرت ولیعصر باشیم.
یك شعر خوب دارید كه حاج آقا طاهری آن را خوانده است. چطور شعر به این خوبی بوده و شما خودتان نخواندید؟
سبك را ایشان میگفت، شعر را من میگفتم، اشعاری را هم كه به این شكل با هم كار كردیم، خیلی خاص شدهاند. ولی باید بگویم من افتخار میكنم اگر فرصتی پیش بیاید كه برای دوستان دیگر شعر بگویم كه آنها بخوانند. من از ابتدا شعر میگفتم.
شاید خیلیها این موضوع را ندادند یا اصلا نظر سیدالشهداست كه شما به عنوان خواننده مطرح هستید، اما شما تواناییهای دیگری هم دارید، شما مداح هستید، اما سیر مطالعاتی عجیبی هم دارید و این خیلی جذاب است.
الان همه بازیگرها میخواهند، خواننده شوند؛ همه خوانندهها هم میخواهند بازیگر شوند. من سرجای خودم هستم، میخواهم به امام حسین(ع) بچسبم. من سال ۶۲ در برنامه كودك نویسندگی میكردم! زندگی من با نویسندگی میگذشت.
یعنی محل درآمد نویسندگی بود؟
من با پول نویسندگی ازدواج كردم! آن زمان اصلا آقای ایرج طهماسب نمیدانستند كه اتاق روبهرویشان من بودم. پسر ۶۳ كیلویی كه الان ۱۰۰ كیلو شده، من بودم!
میخواهم یك افشاگری هم كنم، خانم نوشابه امیری آن زمان همانجا كار میكرد و بل و سباستین را دوبله میكرد. او من را نمیشناسد، سالهای ۸9 ــ 88 با من تماس گرفت و صحبت كرد كه در حال ضبط صدای من بود. وسط مصاحبه وقتی میخواست جریان را به سمتی كه میخواهد ببرد، گفت كه شما صداتون خوبه! گفتم آره، من قبلا دوبلور بودم. یك آدم عاقل آن مصاحبه را از ابتدا تا انتها ببیند، میگوید چرا اصلا با یك دوبلور مصاحبه میكنند كه حتی اسمش را هم نمیگویند. اما من جایی ماجرا را نگفته بودم و اولین بار است كه این را گفتم كه ما همكار بودیم و یادش نبود.
پس شما كار نویسندگی كودك میكردید؟
مینوشتم و شعر میگفتم، من نمیخواهم جانماز آب بكشم، اما میبینم كه همیشه یا در مساجد هستم، یا در هیاتها یا تكیهها! نگاه میكنم میبینم تقوا ندارم، اصلا آدم نباید در زندگی فكر كند تقوا دارد كه خودش خطرناك است. تحصیلات دانشگاهی و كار و همه به كنار، به من میگفتند تو دانشگاه درس میدهی، اصلا چرا شعر نمیگویی! جواب من این است كه «ولم كنید!» من یك جمله «صلیا... علیك یا اباعبد...» بگویم و دل مردم بلرزد، این زندگی و حیات من است، بقیه حسب است، خداوند استعدادهایی داده كه من باید پاسخگو باشم. اما هیچجا برای من بهتر از خانه امام حسین نیست.
بهرغم فرصتهایی كه در جاهای دیگر داشتید، اما خودتان میخواستید در این فضا فعالیت كنید.
میدانید اخیرا ۴۰ رباعی صلوات گفتهام، من با طنز صلوات گفتهام، با اجتماعی صلوات گفتهام. «گفت از همه ذكرها فراتر، صلوات/ درمان تمام دردها در صلوات/ دانی كه خدا حاجت ما را كی داد/ وقتی شنید از لب مادر صلوات»
شاگردان زیادی داشتید، كسانی كه حیات حرفهای مداحیشان را از شما دارند. از مجید بنیفاطمه تا رضا هلالی، شما رابطه خوبی با جوانها دارید، یادم هست آقای هلالی كه هنوز معروف نشده بود، شما در مسجد دانشگاه به او میكروفن میدادید، این ارتباط با نسل جوان چطور شكل میگیرد؟
دو بحث داریم؛ یكی به دانشگاه برمیگردد. فضای دانشگاه در دهه ۷۰ به شكلی بود كه ما باید بین قشر فرهیخته و تودهها ارتباط برقرار میكردیم. بعضیها میخواستند فقط برای تودهها بخوانند بعضیها هم فقط میخواستند در فضای فرهیختهها بخوانند.
آدمهای زیادی میخواندند، اما فردی مثل آقای هلالی آدمی است كه میتواند چهره باشد. آن زمان كه به دانشگاه میآمد، میخواستم حضور داشته باشد تا بداند همه مردم قشر محلی ما نیستند كه در كنارمان سینه میزنند.
در حقیقت كار جامعهشناسی بوده؟
دقیقا. برای مثال در همین قضیه كرونا هم ما با این روبهرو بودیم و برای برخی جا نیفتاد كه اصلا چرا باید هیات را تعطیل كنیم!
شما جزو اولین هیاتهایی بودید كه برنامهها را تعطیل كردید و هجمههایی هم بهتان وارد شد!
نه خیلی. من اینها را هجمه نمیدانم! من اینها را میپرستم، تعدادی از بچهها كه حرفشان مبنایی درست بود و كیف میكنم كه بعضیها با تحكم میایستند و میگویند در مسجد و حرم نباید بسته شود. ما به این افراد پیشرو نیازمندیم، آنها عشقشان اخلاصشان است. توجیهگری ما برای این افراد كافی نبوده است. حالا من چرا تعطیل كردم؟ من یك آدم دانشگاهی هستم.
همین امروز هم حضرت آقا فرمودند كه باید با مردم صریح صحبت شود تا از همهچیز خبر داشته باشند، اگر از همه چیز باخبر باشند سیزدهبهدر را هم تعطیل میكنند.
مثلا در مورد همین سریال «پایتخت» اگر بچههای آنها را توجه كنید، فضای جامعه را برایشان توضیح دهید، فضای جهان اسلام چطور است و آنها را توجیه كنند كه این تلویزیون هم سرگرمی است، هم آموزش و هم تعلیم و تربیت! در این صورت هم مشكلی پیش نمیآید.
از پایتخت نام بردید، شما پایتخت ۶ را دوست داشتید؟
گاهی در جواب برخی سؤالها باید قاطعانه تقیه كرد.
جواب آره و نه میخواهیم! من میدانم شما مخاطب حرفهای تلویزیون هستید، پایتخت را هم دنبال میكنید.
جواب نه آره است و نه نه! من مخاطب حرفهای تلویزیون هستم، چون هیچوقت سراغ ماهواره نمیروم و با خانواده به تماشای برنامهها مینشینیم و همسرم هم خیلی پیگیر است. خانم من به سریالها علاقه زیادی دارد و بچهها هم بالطبع همراهی میكنند. اما میدانستید من كارم نقد محتوای فیلم بوده و دوره آن را دیدهام.
یك خاطره از شما در زمان پخش ستایش وجود دارد كه به تلویزیون برای پخش سریال زنگ زده بودید، ماجرای آن چه بود؟
خانواده پیگیر سریالها هستند، من هم میبینم و دنبال میكنم، یكبار هرچه منتظر ماندیم، سریال ستایش شروع نشد، من به یكی از دوستان زنگ زدم و پرسیدم كه اگر پخش نمیكنند، من هم بخوابم!
به چه كسی زنگ زدید؟
من با همه روسای تلویزیون دوره گذشته آشنا هستم.
برگردیم به سریال پایتخت، در نهایت آن را دوست داشتید یا نه؟
پایتخت یك مجموعه است، در حالیكه بعضی از دوبلورهای ما یك جمله «استغفرا...» را نمیتوانند بگویند یا بازیگرها «بسما...» را كامل ادا نمیكنند، یك حمد و سوره محسن تنابنده خواند كه در این ۴۰ ساله كمتر دیدم بازیگری حمد و سوره را از نظر تجوید شرعی درست بخواند. اصلا من به این سریال به خاطر نماز خواندن علاقهمند شدم. جایی كه خیلی بدون ریا و خیلی طبیعی به نماز خواندن پدرش كمك میكرد. این سریال روی دوشش گنبد و مناره مسجد را از شمال تا جنوب كشور برده و به همین دلیل هم باید مراقب باشد. مگر نمیگویند مردمی هستیم؟ قبول كنیم كه از ۸۰ میلیون ۱۰ میلیون مذهبی صرف هستند، این افراد نمیپسندند كه بازیگر فوتبالیست حتی اگر فوتبالیست رقاص باشد، در تلویزیون و پشت ماشین برقصد. من محسن تنابنده را دوست دارم، ولی هرجوری نگاه كردم این بخش را نتوانستم درك كنم.
به مجموعه پایتخت ۶ نمره قبولی میدهید؟
از نظر بازیگری همهشان ۲۰ هستند، از لحاظ قصه جای كار دارد، چون من اصلا دوست نداشتم كه قهرمانهای پایتخت وارد مقوله مواد مخدر شوند، آن هم به این گستردگی. از طرفی سریال شاهدیالوگهای زیادی دارد.
دورهمی را دنبال میكنید؟
خیلی نقد به دورهمی دارم، اما باور كنید كه به آقای مدیری زنگ زدم و تشكر كردم و گفتم بالاخره سرگرمی در بحران موضوعیت دارد و شما هم خسته میشوید. در رسانه جمهوری اسلامی ایران كار میكنند و در فضایی كه دنیا میگوید مردم ایران شاد نیستند، حضور دارند و فعالیت میكنند. حتی اگر نقدی داشته باشیم، تلویزیون خودمان است، محسن تنابنده خودمان است، رامبد جوان خودمان است، محدرضا گلزار خودمان است.
سر برنامه «برنده باش» هم رفته بودید؟
زنگ زدم به آقای گلزار و گفتم كه زنگ زدم تشكر كنم. به خودش هم گفتم كه برنامه را نمیدیدم، اما خانوادهام گفتند كه در این برنامه به شهدا و جانبازان و مدافعان حرم احترام میگذارند. گلزار خیلی خوشحال شد و بعدا هم تماس گرفت و گفت پیش ما بیایید و من هم سری به برنامه زدم.
یك سؤال شخصی بپرسم، شما خیلی ناگهانی لاغر شدید!
ناگهانی نبوده، رژیم سخت داشتم و به مدت چهار ماه شب و روز گرسنگی میكشیدم!
احتمالا خودتان نمیدانید اما شما در باشگاهی تمرین میكنید كه من هم همانجا تمرین میكنم و دیدهام كه شما به چه دقت و وسواسی تمرینهای ورزشی را انجام میدهید! دیگران شما را شكل دیگری میشناسند، باید بعضی حرفها را زد كه بشناسند.
چرا همه شكل دیگری از آدم را فكر میكنند؟ این جو را چه كسی ساخت؟ رسانه! رسانهها هیولایی از آدمها میسازند كه آدم تعجب میكند. به هر حال بعد از سال 88 فضای رسانه غرب تغییر كرد. مثلا یك آقای مداحی ترانه یك خانم خارج از ایران را خوانده بود، ترانه را در جایی خوانده بود كه روی آن هم نشسته بود، این مداح از من ۲۰ سال كوچكتر است و این روزهای كرونایی لباس پوشیده و برای كمك رفته است.
آقای حدادیان خودتان اشاره كردید به این موضوع، همان ویدئو مداح كه منتشر شد، همهجا با تصویر و نام شما میچرخید، چطور ثابت كردید كه شما نیستید؟
ثابت نكردم، چند بار مصاحبه كردم و در تلویزیون گفتم، اما تغییری ایجاد نشد، دیگر وقتی پخش شده بود، كاری برایش نمیشد انجام داد.
شما سر ماجرای حرفی كه در ارتباط با آقای احمدینژاد و رحیم مشایی زده بودید، به دادگاه هم رفتید؟ چه شد كه آن حرف را زدید؟
آن صحبتها در یك جلسه خصوصی اول ماه رمضان زده شده بود و دوستانشان آنجا حضور داشتند. من اصلا رضایت نداشتم كه این فایل پخش شود و هشت ماه بعد و به شكل كاملا سازماندهیشده و ناجوانمردانهای هم منتشر شد. آنها دنبال زندانی كردن نبودند، فقط میخواستند حكم بگیرند.
حكمی هم صادر شد، حكم مالی اندكی بود.
حكمی كه در رسانهها منتشر شد، غلط بود. حكم در بخش مالی مبالغ بیشتری را شامل میشد، همچنین زندان مطابق با آن داشت كه چون زیر سه ماه بود به رقم مالی تبدیل میشد.
هیچوقت نرفتید رضایت بگیرید؟ یا حتی تماس بگیرید؟
اصلا نخواستم.
ماجرا را تعریف نمیكنید كه در تاریخ بماند؟ چون پروندهاش هم بسته شده.
نه اصلا، پرونده هم بسته نشده، به هر حال آقای احمدینژاد زحمتهایی كشیده برای كشور، اشكالات را گفتم اما زحماتی كشیده كه نظیر نداشته است.
پس همچنان روی حمایت از او پافشاری دارید؟
بله، در دور اول كه تاكید دارم. در ابتدای دور دوم هم همینطور، اما در ادامه ایشان تغییر موضع دادند.
حاجآقا مصاحبه را با صحبت از حضرت ولیعصر(عج) در روز میلاد ایشان به پایان ببریم.
قبل از آن بگویم آمریكا كه خودش را ابرقدرت میداند، این قضیه كرونا هم پیش آمده، اگر كار خودشان است كه واویلا! دامن خودشان را هم گرفته.
در همین كرونا كه از آن میگویید، جای حاجقاسم خالی است.
قضیه كرونا كاملا جهانی است و اولین مسالهای است كه همه دنیا دنبال منجی هستند. پس كسی هست كه باید آن را نجات بدهد. شیعه اثنی عشری دنبال خودش نیست، دنبال نجات جهان بشریت است.
اما درباره حاجقاسم عزیز باید بگویم كه یاران ایشان هستند. خود حاج قاسم چند سال است كه شناخته شده، ما برایش همایش گرفتیم كه تقدیر كنیم، با قدرت آمد كه تعطیل كند. حاج قاسم ستاره است و اگر اسطورههای ایدهآلیستی را نگاه كنیم، در واقعیت به همان قصه حاج قاسم میرسیم. حاج قاسم باید نماد و دستمایه برای ادبیات نمایشی و هنر كشور ما باشد. اما مثلا كارگردان همان میزان دریافت خودش از فرد را میسازد.
قدردان حاتمیکیاها نیستیم
حدادیان با اشاره به اینکه باید زندگی حاجقاسم و شهدا در آثار سینمایی ما بازتاب داشته باشد، تاکید کرد که این خارجیها اگر یكدهم حاتمیكیا را داشتند، او را روی چشمشان میگذاشتند، اما ما اینجا حاتمیكیا را مسلسلوار میزنیم و قدر او را نمیدانیم. ما قدردان نیستیم، یك نفر مانند حاتمیكیا هست كه با تعهد كار میكند.
باید بگوییم آقایان هنرمند این همه خانواده شهید مدافع حرم داریم، انگیزههای آنها برای شما قابل تامل نیست؟ نباید بررسی شوند؟