جشن تولد «رونی»

نگاهی به رمان «رونی یک پیانو قورت داده»

جشن تولد «رونی»



اگر بخواهیم شخصیت‌های داستانی دختر و نوجوانی را برشماریم که از محبوبیت و ماندگاری برخوردارند به نام‌هایی چون کوزت، هایدی، آن شرلی، رامونا، جودی آبوت، جودی دمدمی و ده‌ها مورد دیگر می‌رسیم؛ آدم‌هایی که تکه‌ای از خاطرات خوب ما را تشکیل داده و بخشی از نوستالژی ما شده‌اند. دلیل این اتفاق چیست؟ مدت‌ها با خود می‌اندیشیدم ما در آثار داستانی فارسی چندتایی نوجوان داریم که همگی پسرند؛ اما شخصیت نوجوان دختر به‌یادماندنی رمان‌های ما کیست؟
چندی پیش با رمانی آشنا شدم که بارقه امید را در من روشن کرد، اما عجله نکردم. سراغ کسانی رفتم که رمان را مطالعه کرده بودند، نوجوان و بزرگسال، دختر و پسر، مرد و زن. مشاهده کردم که قریب به اتفاق‌شان علاوه‌بر قصه و ماجراهای رمان، درگیر قهرمان داستان شده‌اند. مدام دارند از او سخن می‌گویند؛ از دختری به نام «رونی».
گرچه زود است، اما می‌توانم نوید بدهم که رمان نوجوان «رونی یک پیانو قورت داده» نوشته تیمور آقامحمدی از آن جنس رمان‌هایی است که من دنبالش بودم؛ از آن داستان‌هایی که آمده‌اند تا شخصیتی را در درون ما جا بگذارند و بروند.
رونی دختری است 14ساله، شبیه اکثر کسانی که ما فکر می‌کنیم می‌شناسیم اما آنها همیشه چیزهایی دارند که ما را شگفت‌زده می‌کند. رونی برمی‌خیزد به دل زندگی می‌زند و ما را حیرت‌زده می‌کند. رونی به قول خودش «ترکیبی است از یک گوزن وحشی خشمگین و یک اسب رام مزرعه» و نه‌تنها علایق و سلایقش جدید است بلکه خود خود اکنون است. ویژگی‌های خاص رفتاری، جهان‌نگری واقعاً منحصربه‌فرد و بدون واسطه (که مخاطب را به وجد می‌آورد)، دخترانگی امروزین، چگونگی برخورد با ماجراها و آدم‌ها، تلاش برای تغییر و دیگر خصوصیات ریز، از او شخصیتی ساخته که به گمانم حالاحالاها از یاد نخواهد رفت.
یقین دارم اگر نویسنده جلدهای بعدی این رمان را هم بنویسد، بی‌شک ما نه یک شخصیت خاطره‌انگیز از یک رمان بلکه با یک «برند داستانی» مواجه خواهیم شد. آن‌وقت رونی می‌شود تابلویی امروزی از دختر ایرانی و حتماً نوجوان ایرانی (فارغ از جنسیت) که به‌سادگی غبار فراموشی نخواهد گرفت.
با ظرفیتی که من در این دختر می‌بینم، می‌توانم بگویم: بله، دختری در ادبیات داستانی ما سربرآورده که می‌تواند بخشی از حافظه داستانی ما باشد. به همین خاطر من بیش از آن‌که از چاپ رمان «رونی یک پیانو قورت داده» خوشحال باشم، از تولد یک شخصیت داستانی ماندگار خرسندم.