شـاعر کـوزه‌‌ها

امروز روز بزرگداشت خیام است و یکی از برجسته‌ترین نمادها در شعر او، کوزه است

شـاعر کـوزه‌‌ها

28 اردیبهشت ، روز بزرگداشت خیام نیشابوری است. شاعری كه در كنار فردوسی، حافظ، مولوی و سعدی از او به عنوان یكی از پنج شاعر برتر تاریخ ادبیات فارسی یاد می‌كنند. شعر خیام از ویژگی نمادپردازانه و رمزگونه‌ای برخوردار است كه در آن هر یك از عناصر و المان‌ها بیانگر مفهومی هستند و در پس هر نمادپردازی، تلفیقی از احساسات، قوه تخیل و تجربه و تصویر دیده می‌شود. در رباعیات خیام، نوعی زبان رمزی یا نمادین وجود دارد كه یكی از پركاربردترین این نمادها، كوزه است. این بسامد مضمون‌پردازی در شعرهای خیام به حدی بالاست كه تعدادی از رباعیات خیام را امروزه به نام «كوزه‌نامه» می‌شناسیم و عبارتند از رباعیاتی كه خیام در آنها از مفهوم كوزه و تصاویر و تخیلات حول آن برای خلق مفاهیم استفاده كرده‌است. در این گزارش به بررسی نماد كوزه در شعر خیام نیشابوری می‌پردازیم و حضور پررنگ كوزه در شعر او را از بعد تاریخی، اجتماعی و ادبی مورد بررسی قرار خواهیم داد.

کوزه‌گری ادبی
کوزه‌نامه بنابر نسخه فروغی و غنی شامل 10 رباعی، بنابر نسخه صادق هدایت شامل 8 رباعی و بنابر نسخه دشتی شامل 7 رباعی از خیام است که در آنها پیام اصلی و مضمون محوری شاعر حول‌محور کوزه اتفاق می‌افتد. البته کاربرد نماد کوزه در رباعیات خیام پدیده نوظهوری نیست و در شعر قبل از خیام نیز از این موتیف برای بیان مسأله مرگ و زندگی استفاده شده‌است. اما به تعبیر دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب رستاخیز کلمات، تفاوت خیام با دیگر شاعران پیش از خود، که از این موتیف بهره جسته‌اند، آن است که او نخستین شاعری‌است که از این موتیف بهره‌های گوناگونی برده‌است.  خیام در رباعیات خود می‌کوشد با استفاده از نماد کوزه، مفهوم مرگ و گذرا بودن عمر را به مخاطب منتقل کند. چنان که در رباعی مشهور خود، کوزه را انسانی می‌داند که پیش از این در بند نگاری بوده و روزی عمرش به پایان رسیده و خاک شده و حالا به شکل کوزه در آمده است:
این كوزه چو من عاشق زاری بوده است
در بند سر زلف نگاری بوده‌ست
این دسته كه بر گردن او می‌بینی
دستی‌ست كه برگردن یاری بوده‌ست
و در جایی دیگر به این اشاره می‌كند كه «دسته و سر» كوزه‌ای كه امروز در كارگاه كوزه‌گری ساخته می‌شود، از كلاه پادشاه و دست گدایی است كه پیش از این می‌زیسته و خاك شده است:
در كارگه كوزه‌گری كردم رای
در پایه چرخ دیدم استاد بپای
می‌كرد دلیر كوزه را دسته و سر
از كله پادشاه و از دست گدای



نیشابور؛ شهر کوزه‌ها
جهان شعری هیچ شاعری از محیط پیرامون او و موقعیت زمانی و مکانی‌اش تهی نیست. از میان حفریات انجام شده در نیشابور ظرف‌های سفالینی مربوط به سده چهارم و پنجم به دست آمده که این ظروف ویژگی‌های صنعتی و زیبایی مخصوصی دارند. با توجه به زیبایی و ظریفکاری‌های موجود در این ظروف می‌توان چنین استنباط کرد که کوزه‌های سفال‌سازی نیشابور از بهترین مراکز سفال‌سازی ایران بوده است.  دکتر محمد علی اسلامی ندوشن در مقاله‌ای با عنوان «نیشابور و خیام» که در شماره 79 مجله یغما منتشر شده است در این خصوص می‌گوید: « وجود تعداد زیادی کارگاه کوزه‌گری در شهر خیام بر سر هر کوی و گذر و نیز به کار بردن ظروف سفالین و کاشی به تعداد فراوان در همه خانه‌ها، خیام را پیوسته با مظهری از اضمحلال بدن و استحاله جسم
روبه‌رو می‌کرده است».
بنابراین در اینجا با شاعری روبه‌رو هستیم که هر روز از مسیری می‌گذشته که در آن بوی خاک و صدای ادوات کوزه‌گری قابل لمس بوده و شاعر قصه ما احتمالا روزی گذارش به حجره‌ای می‌افتد که از کوزه‌گر خالی مانده و کوزه‌های زیبا و مرتب او را بر قفسه‌های حجره
حی و حاضر  دیده که چنین  سروده است:
در كارگه كوزه‌گری رفتم دوش
دیدم دو هزار كوزه گویا و خموش
ناگاه یكی كوزه برآورد خروش
كو كوزه‌گر و كوزه‌خر و كوزه فروش


کوزه‌های اسطوره‌ای
 در تاریخ : در گذشته بعضی اقوام ایرانی زمین را مادر موجودات می‌دانستند و بر این باور بودند که انسانی که از خاک (مادر) پدید آمده است بعد از مرگ باید دوباره به خاک بازگردانده شود. ایشان اجساد را
به جز دفن کردن در خاک، که شیوه معمول بوده است، به صورت جنین در خمره‌هایی سفالین دفن می‌کردند. از این منظر در هزاره چهارم میلادی، خمره را نمادی از بازگشت به اصل می‌دانسته‌اند.
در فرهنگ نمادها تصویری که از کوزه وجود دارد، از طریق همذات‌پنداری آن با مفهوم بازگشت به خود و دوباره متولد شدن و صورت غیرانتزاعی آن رحم مادر است. حتی در تاریخ آمده است که گذشتگان اجساد را به شکل جنین در خمره‌های سفالین دفن می‌کردند. این‌گونه به نظر می‌رسد که خیام در سرایش رباعیاتی با موضوع کوزه، نیم‌نگاهی نیز به مفهوم کوزه در اساطیر داشته است:
دی كوزه‌گری بدیدم اندر بازار
بر پاره گلی لگد همی زد بسیار
و آن گل به زبان حال با او می‌گفت
من همچو تو بوده‌ام مرا نیكودار
 در تعبیر خواب: خیام كوزه را نمادی از انسان می‌داند. البته این نگاه انسانی به كوزه ریشه‌های اسطوره‌ای دیگری نیز دارد. برای مثال در علم تعبیرخواب، شكستن كوزه در خواب نمادی است از مرگ انسان. امام صادق علیه‌السلام دیدن كوزه در خواب را نمادی از 9 وضع می‌دانند كه سه وضع آن انسان است: زن، خادم، كنیزك. همچنین ایشان دیدن كوزه آویزدار در خواب را «زن بزرگوار و صاحب مال» توصیف می‌كنند.
 چشمارو: چشمارو در لغت به معنای حرز، تعویذ و دعای چشم بد است:
باش چشماروی او امروز تو
بعد از این فردا سپندش سوز تو
(عطار نیشابوری)
از مواردی كه در ادبیات به این كلمه بر‌می‌خوریم، باب دوم بوستان سعدی است. در قدیم كوزه سفالین زیبایی را آراسته و بر پیكره بیرونی آن چهره انسان را نقاشی می‌كردند و به این كوزه «چشمارو» گفته می‌شد. «چشمارو» را مدتی در خانه آویزان می‌كردند و برای دفع چشم‌زخم
اهل خانه در آن سكه می‌انداختند. مفهومی كه صورت عینی آن در زندگی روزمره ما پول انداختن در قلك می‌تواند باشد. در‌ نهایت در شب چهارشنبه‌سوری «چشمارو» را در كوچه می‌شكستند و مردم سكه‌های آن را برای خود برمی‌داشتند كه این تصویر هم می‌تواند مفهوم «صدقه» را به ذهن متبادر كند.
 در اینجا هم می‌توانیم به نگاه استعاری اساطیری به كوزه بنگریم: كوزه، با خاكی پاك، با دقت فراوان و به بهترین شكل ممكن از خاك ساخته می‌شود و در نهایت می‌شكند (نماد دفع چشم‌زخم) و انسان به بهترین شكل توسط خالق آفریده و با مرگ، چنان كوزه  به خاك مبدل می‌شود:
جامی است كه عقل آفرین می‌زندش
صد بوسه ز مهر بر جبین می‌زندش
این كوزه‌گر دهر چنین جام لطیف
می‌سازد و باز بر زمین می‌زندش