آدمها و داستانها
مرتضی صالحآبادی نویسنده
حوالی ۱۹۴۰ زمانی كه همینگوی همراه همسر سومش مارتا گلهورن در كوبا زندگی میكرد، قایقرانی و ماهیگیری از تفریحات مورد علاقه او به حساب میآمدند و گفته میشود شخصیت «پیرمرد» در داستان «پیرمرد و دریا» تحتتاثیر آشنایی همینگوی با یك ماهیگیر كوبایی به نام گرگوریو فوئنتس در همان ایام بوده است. سالها بعد یعنی ۱۹۵۱ همینگوی پیرمرد و دریا را در كوبا نوشت و یكسال بعد به چاپ رساند. نوشتن این رمان چند لایه و سمبلیك كه در نگاه اول داستان سادهای هم دارد یكی از دلایل عمده اهدای جایزه ادبی نوبل سال ۱۹۵۴ به ارنست همینگوی بودهاست.
آدم اصلی داستان-سانتیاگو - پیرمرد ماهیگیری است كه پس از گذشت 84 روز جان كندن بیحاصل، موفق میشود بعد از دو روز و نیم تلاش بیوقفه ماهی بزرگی صید كند. ماهی را به كرجیاش میبندد، اما روز بعد در نبردی كه چیزی كم از یك جنگ درست و حسابی ندارد، آن را از دست میدهد و ماهی خود طعمه آروارههای گرسنه و حریص كوسه ماهیهای دریای كارائیب میشود.
سانتیاگو بر عكس شخصیتهای رمانهای قبلی همینگوی آدم ضعیف و آرامی است كه با سرسختی تمام دست به مبارزه میزند. نمونهای از شجاعت، قدرت و استقامت نژاد انسان همراه با ضعف و غرور و مشكلاتش. سانتیاگو با سرنوشت و زندگی كه ماهی و دریا نماد آن هستند به مبارزه برمیخیزد و هرگز امید خود را برای صید یك ماهی بزرگ از دست نمیدهد، ولی وقتی ماهی را صید میكند در مقابل یك ضرر مادی (خورده شدن ماهی توسط كوسهها) قرار میگیرد. ماهی میتوانست پاداشی باشد برای آن همه تلاش، مبارزه و تحمل درد، اما وقتی سانتیاگو توجه خود را از شور و حال به دام انداختن ماهی منحرف میكند و روی منافع مادی (فروش ماهی در بازار) متمركز میشود، شانس و اقبال از او روی برمیگردانند، با این حال پیرمرد هرچه باشد بازی را نباختهاست و ارزش تلاش او برای زیستن ستودنی است.
در میان ترجمههایی كه از این كتاب شده ترجمه مرحوم نجف دریابندری از نشر خوارزمی، با آن وسواس و دقت نظر جناب استاد و مقدمه مفصلی كه بر آن نوشته است قابل توجه است. اولینبار وقتی دریابندری مسؤول ترجمه فیلمها در تلویزیون بوده است، فیلم پیرمرد و دریا را برای او میآورند و همین باعث میشود كه مرحوم استاد بعدها سراغ ترجمه كتابی برود كه قبلا یك بار از خیر ترجمه آن گذشته بود. نجف دریابندری داستان پیرمرد و دریا را چیزی میان داستان كوتاه و داستان بلند میدانست و معتقد بود، همینگوی نویسنده خاصی است كه نثر او متناسب با موضوع داستان است.
آدم اصلی داستان-سانتیاگو - پیرمرد ماهیگیری است كه پس از گذشت 84 روز جان كندن بیحاصل، موفق میشود بعد از دو روز و نیم تلاش بیوقفه ماهی بزرگی صید كند. ماهی را به كرجیاش میبندد، اما روز بعد در نبردی كه چیزی كم از یك جنگ درست و حسابی ندارد، آن را از دست میدهد و ماهی خود طعمه آروارههای گرسنه و حریص كوسه ماهیهای دریای كارائیب میشود.
سانتیاگو بر عكس شخصیتهای رمانهای قبلی همینگوی آدم ضعیف و آرامی است كه با سرسختی تمام دست به مبارزه میزند. نمونهای از شجاعت، قدرت و استقامت نژاد انسان همراه با ضعف و غرور و مشكلاتش. سانتیاگو با سرنوشت و زندگی كه ماهی و دریا نماد آن هستند به مبارزه برمیخیزد و هرگز امید خود را برای صید یك ماهی بزرگ از دست نمیدهد، ولی وقتی ماهی را صید میكند در مقابل یك ضرر مادی (خورده شدن ماهی توسط كوسهها) قرار میگیرد. ماهی میتوانست پاداشی باشد برای آن همه تلاش، مبارزه و تحمل درد، اما وقتی سانتیاگو توجه خود را از شور و حال به دام انداختن ماهی منحرف میكند و روی منافع مادی (فروش ماهی در بازار) متمركز میشود، شانس و اقبال از او روی برمیگردانند، با این حال پیرمرد هرچه باشد بازی را نباختهاست و ارزش تلاش او برای زیستن ستودنی است.
در میان ترجمههایی كه از این كتاب شده ترجمه مرحوم نجف دریابندری از نشر خوارزمی، با آن وسواس و دقت نظر جناب استاد و مقدمه مفصلی كه بر آن نوشته است قابل توجه است. اولینبار وقتی دریابندری مسؤول ترجمه فیلمها در تلویزیون بوده است، فیلم پیرمرد و دریا را برای او میآورند و همین باعث میشود كه مرحوم استاد بعدها سراغ ترجمه كتابی برود كه قبلا یك بار از خیر ترجمه آن گذشته بود. نجف دریابندری داستان پیرمرد و دریا را چیزی میان داستان كوتاه و داستان بلند میدانست و معتقد بود، همینگوی نویسنده خاصی است كه نثر او متناسب با موضوع داستان است.