مقطع حساسکنونی
وقتی سلطان محمود اكبر مشتی سفارش داد
امید مهدینژاد طنزنویس
سلطان محمود غزنوی پس از آنكه خاك هند را به توبره كشید و خزائن آنجا را غارت كرد و عقاید باطل آنان را با عقاید حقه جایگزین نمود و بازگشت، احساس كرد كه به تفریح و تمدد اعصاب نیاز دارد. پس یكی از وزیران را صدا زد و به او گفت تخته نرد بیاورد و دو دست تیغی بزنند. وزیر تخته نرد آورد و درباریان جمع شدند و شروع كردند. دست اول با برد سلطان محمود به پایان رسید و دست دوم را وزیر برد و دست سوم را برای تعیین برنده نهایی و معلوم كردن اینكه كی باید بستنی بدهد آغاز كردند. در اواخر بازی، آنجا كه وضع واقعا حساس شده بود، میان سلطان محمود و وزیر اختلاف پیش آمد. سلطان معتقد بود وزیر یكی از پنجها را شیش بازی كرده و مهره سلطان را خورده، اما وزیر معتقد بود اینطور نبوده است. سلطان یكی از مقربان خود را كه در نقطهای دور نشسته بود صدا زد و گفت: ای وزیر، به ایشان اعتماد داری؟ وزیر گفت: بلی. سلطان گفت: تو قضاوت كن كه برنده كیست. شخص مقرب بدون آنكه از جای خود تكان بخورد گفت: سلطان باختهاند و باید بستنی بدهند. سلطان گفت: چطور بدون اینكه جلو بیایی و وضع بازی را نگاه كنی میگویی من باختهام؟ شخص مقرب گفت: اگر حق با شما بود این پاچهخواران كاسهلیس اكنون فریادشان بلند بود و همه جانب شما را گرفته بودند، اما چون هنوز مقداری وجدان در وجودشان باقی است تماشاچیان ساكت نشستهاند و چیزی نمیگویند. این نشان میدهد كه شما باختهاید. سلطان محمود كه تحلیل شخص مقرب را منطقی دانست دست در جیب كرد و یك كیسه اشرفی بیرون آورد و به شخص مقرب داد و گفت: پس خودت بپر و از زیر پل ری به تعداد جمع بستنی اكبرمشتی بگیر بیاور. در این هنگام فریاد شادمانی از هرسو برخاست و شخص مقرب برای خرید بستنی به اكبرمشتی عزیمت كرد.