زرنگی و مفهوم مسؤولیتپذیری
یادداشت: مهرداد ناظری جامعهشناس و استاد دانشگاه
مسائل اجتماعی جزو موضوعات مهم در حوزه توسعه است. در واقع وقتی به ادبیات توسعه نگاه کنیم در مباحث جدید جامعهشناسی توسعه مسؤولیت اجتماعی جزو موضوعات بسیار مهم است. وقتی ما از مسؤولیت اجتماعی حرف میزنیم یعنی اینکه افراد نسبت به همدیگر تا چه حد احساس مسؤولیت دارند و تا چه اندازه اقدام میکنند. ضمن این که سود به خودشان میرساند و به دیگران آسیبی نمیرساند.
در واقع ما با افزایش توان اجتماعی در یک جامعه، سرمایه اجتماعی را تقویت کردهایم. یک مثال ساده بزنم، در این مورد ما یک واژه مصطلح داریم با عنوان «کردیت» یا «اعتبار» صادر کردن برای خود و دیگری. تحت این عنوان که شما وقتی برای یک نفر قدم برمیدارید در آن لحظه به سود آنی خودتان فکر نمیکنید، به عنوان مثال من در خیابان میایستم تا شما رد شوید. در این حالت شاید من یک مقدار زمان را از دست میدهم، اما در ازای آن اگر همه این طور فکر کنیم که داریم یکسری اعتبار برای همدیگر صادر میکنیم، این اعتبارها میتواند در جامعه درنهایت به نفع ما بشود. آن زمان همگی در اولویتبخشی نفع همگانی نسبت به نفع فردی از همدیگر پیشی میگیریم و خود این موضوع احساس مسؤولیت را در جامعه نسبت به دیگری تقویت میکند. در واقع من هر کاری انجام می دهم اول شما را میبینم بعد خودم را. اگر دقت کنید در سوپرمارکتها، صفهای مختلف و مکانهای مشابه دیگر مردم توجهی به همدیگر نمیکنند. تنها منفعت شخصی خودشان را میبینند و گویی از روی همدیگر عبور میکنند. همه اینها باعث میشود جامعه منفعت فردی را به منفعت جمعی ترجیح دهد؛ در نتیجه احساس مسؤولیت در آن جامعه ضعیف شدهاست، بنابراین سطح سرمایه اجتماعی سقوط میکند و در نهایت اخلاق عمومی تضعیف میشود. این رابطه دو سویه است، اخلاق روی مسؤولیت تاثیر میگذارد و به همان میزان مسؤولیتپذیری در جایگاه اخلاق اجتماعی نقش دارد، اما در هر دو سوی این ماجرا یک جامعه است که متضرر میشود.
با رواج مسؤولیتگریزی در جامعه بسیاری از ارزشها هم تغییر ماهیت میدهند، به این مفهوم که بسیاری از ضدارزشها به ارزش بدل میشوند. نمونه رایج این موضوع دروغ یا چیزی است که از آن به عنوان «زرنگی» یاد میشود. آنچه ما به عنوان زرنگبازی انجام میدهیم و با تقلب و دروغ همراه است، به این دلیل است که فرهنگ مسؤولیتپذیری در جامعه رشد نکرده و افراد برای جبران آن و بالا رفتن از پلههای ترقی باید به کنشهای غیر منطقی و ناسالم روی آورند. متاسفانه در بسیاری از کشورهای جهان سوم انتخاب مدیران بر اساس کارآمدی و مسؤولیتپذیری صورت نگرفته و بیشتر شناختن فرد مورد نظر کارساز است. البته این یک روی سکه است و روی دیگر که مانع رشد کنشهای منطقی و سالم میشود.