نسخه Pdf

اختلاف مرگبار بر سر مرد مسافر

خاطره جنایی

اختلاف مرگبار بر سر مرد مسافر

چند سال در اداره ویژه قتل پلیس آگاهی کار می‌کردم. یک روز کشف جسد مردی در تهران به ما گزارش شد. راهی محل شدیم و به‌محض رسیدن به آنجا که کنار پلی دریکی از بزرگراه‌های شرق پایتخت بود با جسد مردی حدود 40 ساله مواجه شدیم. آثار ضرب و شتم روی بدن مقتول به چشم می‌خورد و نبود خون در محل نشان می‌داد جنایت در محل دیگری رخ‌داده است.
از زمان مرگ 10 ساعتی می‌گذشت و مدرک هویتی داخل جیب‌های مقتول به دست نیامد. تنها چیزی که از جیب‌های او به دستمان آمد دفترچه حساب بانکی بود که مشخص نبود متعلق به کیست.ازآنجاکه دفترچه برای یکی از شهرستان‌های کشور بود، بلافاصله از شهرستان مربوط استعلام کردیم و هویت صاحب حساب به نام امیر به دست آمد.
در حین تحقیقات متوجه شدیم همسر امیر، صبح روز حادثه گم‌شدن او را گزارش کرده بود. آن‌طور که همسر امیر در شکایت خود عنوان کرده بود مرد جوان برای انجام کاری راهی تهران شده و بعدازآن ناپدیدشده بود.
 هویتی برای جسد بی‌هویت
از خانواده امیر خواسته شد برای شناسایی جسد به تهران بیایند. با حضور خانواده امیر در پزشکی قانونی، هویت جسد بی‌هویت برملا شد.
آن‌طور که در تحقیقات دریافتیم امیر سوار بر خودروی پیکان سفیدرنگش برای قراری کاری راهی تهران شده بود. با این حساب خودروی امیر نیز سرقت شده بود و شماره پلاک خودروی مقتول را به تمام واحدهای گشت اعلام کردیم.
 مسافرخانه‌ای در پایتخت
امیر در تهران به‌غیراز یکی از دوستانش به نام دانیال، کسی را نداشت و احتمال می‌رفت که شب را در مسافرخانه‌ای سپری کرده باشد. برای همین سراغ مسافرخانه‌هایی رفتیم که در ورودی تهران بود. هیچ‌کس او را نمی‌شناخت، کم‌کم داشتیم ناامید می‌شدیم که یکی از مسافرخانه دارها عکس او را شناخت و گفت:« امیر معمولاً هر وقت به تهران می‌آمد شب‌ها را مهمان ما بود، اما این دفعه با این‌که کرایه شب را داده بود، ولی نماند. یک مرد درشت‌هیکل حدود 35 ساله دنبالش آمد و امیر هم وسایلش را برداشت و رفت.»
صاحب مسافرخانه نشانی از پسر ناشناس در اختیار ما قرارداد. او گفت: روی یقه کت مرد جوان آرم فلزی بود. مرد میانسال‌ آرم فلزی را برای ما روی کاغذ کشید. آرمی که نشان می‌داد مرد جوان که تصور می‌کردیم دانیال باشد ،کارمند یک شرکت مشخص است.
با کلی تحقیق موفق شدیم شرکت را پیدا کنیم و با حضور در آنجا متوجه شدیم دانیال رئیس یکی از بخش‌های آنجاست. دانیال دستگیر شد و تحقیقات از او را ادامه دادیم.
دانیال منکر جنایت بود و ما برای داشتن مدارکی علیه مرد جوان از شرکتی که او کار می‌کرد، استعلام کردیم که تخلفی مرتکب شده یا خیر. در پاسخ نیز به ما گفته شد دانیال هنگامی‌که با خودروی پیکان سفیدرنگی وارد پارکینگ شرکت شده بود، با مسؤول پارکینگ بر سر جای پارک مشاجره لفظی داشته است . تاریخ درگیری مربوط به تاریخی بود که ما جسد امیر را آن روز کشف کردیم. خودروی پیکان نیز متعلق به امیر بود. حالا مدارکی داشتیم که دانیال نمی‌توانست در برابر آنها سکوت کند.
 اعتراف به قتل
مدارک ما، قفل سکوت دانیال را شکست و او به جنایت اعتراف کرد:«امیر در کار خریدوفروش مواد مخدر بود و من هم که در این کار بودم با او آشنا شدم. امیر برایم مواد می‌خرید و من هم باقیمتی گران‌تر آنها را می‌فروختم. تا این‌که اختلاف ما بر سر پول مواد شروع شد، امیر مدعی بود ارزش موادی که به من  فروخته ، بیشتر از مبلغی است که به او پرداخت کرده‌ام. اما من به‌اندازه موادی که خریده بودم، پول داده بودم و او زیر بار نمی‌رفت.»
او ادامه داد:« اختلاف ما ادامه داشت تا این‌که امیر برای تسویه‌حساب به تهران آمد. امیر را به خانه‌ام بردم. آن شب دوباره سر پول مواد مخدر باهم دعوایمان شد. همان‌جا بود که نقشه قتلش را کشیدم، زمانی که امیر به خواب رفت با مجسمه‌ای به سر او زدم. نزدیکی‌های صبح جنازه را داخل ماشین خودش گذاشتم و در مسیر شرکت رها کردم.»
دانیال خودروی مقتول را به مرد جوانی دریکی از شهرها داده بود و با نیابت قضایی راهی آن شهر شدیم و با دستگیری او مشخص شد پیکان توسط چند نفر دیگر در همان منطقه اوراق‌شده است. دانیال پس از اعتراف به قتل و کشف آثار و دلایل ارتکاب جرم  راهی زندان شد.