4 سکانس از ماجرای دزدانی که به کاهدان زدند
قتل پیرمرد دلارفروش برای یکمیلیون و 800 هزار تومان
دو مرد جوان همراه زن معتاد نقشه سرقت از خانه پیرمرد دلارفروش را طراحی کردند . برای اینکه بتوانند دلارهای پیرمرد را از خانه خارج کنند با خود چند ساک بردند، اما پول و دلاری در خانه نبود و دستخالی برگشتند. سناریوی آنها با قتل پیرمرد پایان یافت.
سکانس اول؛ گزارش یک قتل
عقربههای ساعت 20 و 30 دقیقه، شانزدهم اردیبهشت 93 را نشان میداد که زنگ بازپرس جنایی تهران به صدا درآمد و مامور کلانتری بهارستان از آنسوی خط از قتل مرد سالخوردهای خبر داد. دقایقی بعد با حضور تیم جنایی در محل، تحقیقات برای رازگشایی از این قتل آغاز شد. تحقیقات از همسایهها نشان داد حدود ساعت 19، همسایههای طبقات بالا متوجه سروصدا از واحد طبقه اول که خانه مقتول بود، شده و حتی برای بررسی موضوع و کمک به در منزل مقتول مراجعه کردند، اما مقتول پاسخگوی زنگ زدنهای مکرر آنها نشده و به واحدهای مسکونی خود برگشتهاند.
یک ساعت بعد یکی از همسایهها متوجه نیمهباز بودن در آپارتمان پیرمرد میشود و به همین دلیل زنگ واحد طبقه اول را به صدا درآورده، اما پیرمرد جوابگوی زنگهای وی نشده و او همراه یکی دیگر از همسایهها وارد خانه پیرمرد شده و با جسد وی در اتاق پذیرایی روبهرو شد. در ادامه با حضور برادر مقتول در محل جنایت، او به کارآگاهان گفت برادرش در محدوده میدان فردوسی در زمینه خریدوفروش دلار و ارز فعالیت داشته است. در ادامه و با بررسی محتویات داخل گاوصندوق مشخص شد مدارک و پول از داخل آن سرقت شده است.
سکانس دوم؛دستگیری قاتلان
تحقیقات برای دستگیری عامل یا عاملان این جنایت ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان در مهر سال 95 دریافتند فردی با مراجعه به یکی از مراکز ثبت و اسناد قصد انتقال قانونی اسناد مالکیت متعلق به واحد مسکونی مقتول را دارد که بلافاصله این شخص بهنام رامین 45 ساله شناسایی و یکم آبان در منطقه حکیمیه دستگیر شد. رامین در تحقیقات مدعی شد ملک مقتول را به قیمت 400میلیون تومان از مردی به نام مصطفی خریده است. در ادامه مصطفی دستگیر شد که در بازجوییها به مشارکت خود در سرقت منجر به جنایت و قتل اعتراف کرد و گفت: طراحی سرقت از خانه پیرمرد را همراه زنی بهنام ساغر معروف به مریم انجام داده و در سرقت منجر به جنایت و قتل پیرمرد ، یکی از دوستانش بهنام عباس نیز حضورداشته است.
سکانس سوم؛ اعتراف به قتل
مصطفی درباره شگردشان برای ورود به خانه مقتول گفت: پس از خرید مقداری آش از میدان انقلاب به بهانه پخش آش نذری، مریم را همراه یککاسه آش به در خانه مقتول فرستادیم. مریم مدعی شد از همسایههای محل است و مقتول نیز با اعتماد در ساختمان را برای او باز کرد. پس از باز شدن در ساختمان ، من و عباس وارد آنجا شدیم و زمانی که پیرمرد قصد داشت برای گرفتن آش از خانهاش خارج شود، او را به داخل خانه کشانده و بلافاصله دستوپا و دهانش را محکم بستیم. زمانی که همسایهها برای بررسی علت سروصدا به در خانه مقتول آمده بودند، ما دهان پیرمرد را محکم گرفته بودیم تا او نتواند از همسایگان کمک بخواهد، اما پس از رفتن همسایهها متوجه شدیم پیرمرد فوت کرده است.فکر میکردیم به دلیل فعالیت مالی پیرمرد درزمینه خریدوفروش دلار و ارز ، مقدار زیادی پول در گاوصندوق منزلش است و حتی برای جابهجا کردن پولها، چند ساک دستی با خود آورده بودیم، اما پس از باز کردن در گاوصندوق ، فقط یکمیلیون و 800 هزار تومان همراه تعدادی اسناد مالکیت متعلق به منزل پیرمرد در داخل گاوصندوق وجود داشت که به هرکدام از ما فقط 600 هزار تومان رسید و من نیز اسناد مالکیت منزل مقتول را برداشتم. پسازاین اعترافات،دو متهم دیگر پرونده هم شناسایی و دستگیر شدند. پس از گذشت چهار سال از دستگیری قاتلان،آنها توانستند رضایت اولیای دم را کسب کرده و از مجازات قصاص نجات پیدا کنند.
سکانس پایانی؛ مجازات سنگین
متهمان هفته گذشته در پای میز محاکمه قرار گرفتند که مصطفی گفت: ما فکر میکردیم با سرقت از پیرمرد پولدار میشویم، اما او پولی در خانه نداشت. برای اینکه سروصدا نکند، دستمالی داخل دهان پیرمرد گذاشتیم. همین دستمال باعث خفگی او شد و ما با پرداخت دیه به اولیای دم، رضایت گرفتیم.
ساغر هم در دفاع گفت: به خاطر اعتیاد در این سرقت همراه شدم و نقش من پخش آش نذری برای جلب اعتماد پیرمرد بود. وقتی وارد خانه شدیم و چیزی پیدا نکردیم ازآنجا بیرون آمدیم.قصد قتل نداشتیم و فقط میخواستیم سرقت کنیم.
عباس هم با قبول اتهامش گفت:قصدمان سرقت بود و نفهمیدیم پیرمرد چه زمانی خفه شد. فقط میخواستیم جلوی سروصدای او را بگیریم.
در پایان قضات وارد شور شده و با توجه به رضایت اولیای دم، مصطفی را به ۱۰ سال زندان به خاطر قتل و ۱۰ سال زندان به خاطر سرقت و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کردند. عباس نیز به خاطر شرکت در سرقت و ایراد جرح منتهی به قتل به 7 سال زندان و ۵۰ ضربه شلاق و ساغر نیز به خاطر معاونت در سرقت به پنجسال زندان و 30ضربه شلاق محکوم شدند. این حکم در شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور مهر تایید خورد.
عقربههای ساعت 20 و 30 دقیقه، شانزدهم اردیبهشت 93 را نشان میداد که زنگ بازپرس جنایی تهران به صدا درآمد و مامور کلانتری بهارستان از آنسوی خط از قتل مرد سالخوردهای خبر داد. دقایقی بعد با حضور تیم جنایی در محل، تحقیقات برای رازگشایی از این قتل آغاز شد. تحقیقات از همسایهها نشان داد حدود ساعت 19، همسایههای طبقات بالا متوجه سروصدا از واحد طبقه اول که خانه مقتول بود، شده و حتی برای بررسی موضوع و کمک به در منزل مقتول مراجعه کردند، اما مقتول پاسخگوی زنگ زدنهای مکرر آنها نشده و به واحدهای مسکونی خود برگشتهاند.
یک ساعت بعد یکی از همسایهها متوجه نیمهباز بودن در آپارتمان پیرمرد میشود و به همین دلیل زنگ واحد طبقه اول را به صدا درآورده، اما پیرمرد جوابگوی زنگهای وی نشده و او همراه یکی دیگر از همسایهها وارد خانه پیرمرد شده و با جسد وی در اتاق پذیرایی روبهرو شد. در ادامه با حضور برادر مقتول در محل جنایت، او به کارآگاهان گفت برادرش در محدوده میدان فردوسی در زمینه خریدوفروش دلار و ارز فعالیت داشته است. در ادامه و با بررسی محتویات داخل گاوصندوق مشخص شد مدارک و پول از داخل آن سرقت شده است.
سکانس دوم؛دستگیری قاتلان
تحقیقات برای دستگیری عامل یا عاملان این جنایت ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان در مهر سال 95 دریافتند فردی با مراجعه به یکی از مراکز ثبت و اسناد قصد انتقال قانونی اسناد مالکیت متعلق به واحد مسکونی مقتول را دارد که بلافاصله این شخص بهنام رامین 45 ساله شناسایی و یکم آبان در منطقه حکیمیه دستگیر شد. رامین در تحقیقات مدعی شد ملک مقتول را به قیمت 400میلیون تومان از مردی به نام مصطفی خریده است. در ادامه مصطفی دستگیر شد که در بازجوییها به مشارکت خود در سرقت منجر به جنایت و قتل اعتراف کرد و گفت: طراحی سرقت از خانه پیرمرد را همراه زنی بهنام ساغر معروف به مریم انجام داده و در سرقت منجر به جنایت و قتل پیرمرد ، یکی از دوستانش بهنام عباس نیز حضورداشته است.
سکانس سوم؛ اعتراف به قتل
مصطفی درباره شگردشان برای ورود به خانه مقتول گفت: پس از خرید مقداری آش از میدان انقلاب به بهانه پخش آش نذری، مریم را همراه یککاسه آش به در خانه مقتول فرستادیم. مریم مدعی شد از همسایههای محل است و مقتول نیز با اعتماد در ساختمان را برای او باز کرد. پس از باز شدن در ساختمان ، من و عباس وارد آنجا شدیم و زمانی که پیرمرد قصد داشت برای گرفتن آش از خانهاش خارج شود، او را به داخل خانه کشانده و بلافاصله دستوپا و دهانش را محکم بستیم. زمانی که همسایهها برای بررسی علت سروصدا به در خانه مقتول آمده بودند، ما دهان پیرمرد را محکم گرفته بودیم تا او نتواند از همسایگان کمک بخواهد، اما پس از رفتن همسایهها متوجه شدیم پیرمرد فوت کرده است.فکر میکردیم به دلیل فعالیت مالی پیرمرد درزمینه خریدوفروش دلار و ارز ، مقدار زیادی پول در گاوصندوق منزلش است و حتی برای جابهجا کردن پولها، چند ساک دستی با خود آورده بودیم، اما پس از باز کردن در گاوصندوق ، فقط یکمیلیون و 800 هزار تومان همراه تعدادی اسناد مالکیت متعلق به منزل پیرمرد در داخل گاوصندوق وجود داشت که به هرکدام از ما فقط 600 هزار تومان رسید و من نیز اسناد مالکیت منزل مقتول را برداشتم. پسازاین اعترافات،دو متهم دیگر پرونده هم شناسایی و دستگیر شدند. پس از گذشت چهار سال از دستگیری قاتلان،آنها توانستند رضایت اولیای دم را کسب کرده و از مجازات قصاص نجات پیدا کنند.
سکانس پایانی؛ مجازات سنگین
متهمان هفته گذشته در پای میز محاکمه قرار گرفتند که مصطفی گفت: ما فکر میکردیم با سرقت از پیرمرد پولدار میشویم، اما او پولی در خانه نداشت. برای اینکه سروصدا نکند، دستمالی داخل دهان پیرمرد گذاشتیم. همین دستمال باعث خفگی او شد و ما با پرداخت دیه به اولیای دم، رضایت گرفتیم.
ساغر هم در دفاع گفت: به خاطر اعتیاد در این سرقت همراه شدم و نقش من پخش آش نذری برای جلب اعتماد پیرمرد بود. وقتی وارد خانه شدیم و چیزی پیدا نکردیم ازآنجا بیرون آمدیم.قصد قتل نداشتیم و فقط میخواستیم سرقت کنیم.
عباس هم با قبول اتهامش گفت:قصدمان سرقت بود و نفهمیدیم پیرمرد چه زمانی خفه شد. فقط میخواستیم جلوی سروصدای او را بگیریم.
در پایان قضات وارد شور شده و با توجه به رضایت اولیای دم، مصطفی را به ۱۰ سال زندان به خاطر قتل و ۱۰ سال زندان به خاطر سرقت و ۷۴ ضربه شلاق محکوم کردند. عباس نیز به خاطر شرکت در سرقت و ایراد جرح منتهی به قتل به 7 سال زندان و ۵۰ ضربه شلاق و ساغر نیز به خاطر معاونت در سرقت به پنجسال زندان و 30ضربه شلاق محکوم شدند. این حکم در شعبه ۳۱ دیوان عالی کشور مهر تایید خورد.