نسخه Pdf

دفاع از انبار مهمات خرمشهر

بانوی رزمنده خرمشهری از خاطرات جنگی خود می‌گوید

دفاع از انبار مهمات خرمشهر

تاریخ جامعه ایرانی را كه ورق بزنیم، همواره در تمام صحنه‌هایش حضور زنان ایرانی در كنار مردان این خطه را خواهیم دید. از حضور در مشاغل سخت گرفته تا كارهایی كه شاید مشقت و رنج‌شان كمتر باشد. اما نقطه اوج تمام این حضورها، حضور زنان ایرانی در هشت سال دفاع مقدس است. بعضا در برخی گفتمان‌ها و مباحث حضور بانوان ایرانی در جنگ تحمیلی را تنها به تربیت مردان باغیرت این جنگ تقلیل می‌دهند. هرچند هیچ‌كس منكر این واقعیت نیست اما زنان بسیاری در طول دفاع مقدس فراتر از پشتیبانی روحی برای اعزام به جبهه‌های جنگ در میدان حاضر شدند و با حضورشان در خط مقدم جبهه‌های جنگ، تعریف متفاوتی از همراهی و دوشادوش بودن زنان در كنار مردان در آن روزها ارائه دادند. گفت‌وگوی پیش‌ رو، گپ‌وگفتی با سكینه حورسی متولد 1336 است؛ یكی از زنان رزمنده خرمشهر كه از حضور خود در جبهه، مسؤولیت‌های اجتماعی و فردی و خاطرات خود می‌گوید.

زینب مرزوقی خبرنگار خوزستان

چه اتفاقی افتاد كه در جنگ حضور پیدا كردید؟
پس از انقلاب اسلامی امام خمینی(ره) دستور تشكیل بسیج مستضعفین یا همان ارتش20میلیونی را داد. یكی از واحدهای آن نیز، واحد خواهران بود. من نیز كه پیش از این فراخوان وارد سپاه شده بودم، یك دوره آموزش دیدم. بعد از دوره نیز از طریق همسرم كه آن روزها عقد بودیم، به‌صورت اختصاصی آموزش دیدم. پس از آموزش‌های لازم، مربی تاكتیك خواهران و پاسدار ذخیره سپاه خرمشهر انتخاب شدم. به‌عنوان پاسدار ذخیره سپاه نیز تشكل داشتیم و زیر نظر فرمانده شهید جهان‌آرا كارمان را آغاز كردیم. زمانی كه ما آموزش می‌دیدیم هنوز فقط در مرز درگیری بود كه آن درگیری‌ها نیز به شهادت دو نفر از بچه‌های خرمشهر یعنی عباس فرحان اسدی و موسی بختور منجر شد. وقتی این دو نفر به شهادت رسیدند عراق اعلام جنگ كرده اما هنوز وارد خرمشهر نشده بود. هنگامی كه اولین گلوله‌های نیروهای بعث به شهر خرمشهر اصابت کرد، ماموریت خواهران سپاه خرمشهر آغاز و مسؤولیت نگهداری انبار مهمات شهر و جابه‌جایی آن به ما محول شد.
وضعیت خرمشهر پس از ورود نیروهای بعث چگونه بود؟
با ورود نیروهای بعث به خرمشهر، این شهر به یك شهر جنگی تبدیل شد. یعنی ما برای شهر خرمشهر تعریفی تحت‌ عنوان خط مقدم و خط دوم جنگی نداشتیم. مثلا هنگامی كه بعثی‌ها به سمت گمرك خرمشهر آمدند، آنجا جنگ تن به تانك بود. پشت گمرك هم مسجدجامع خرمشهر قرار داشت و همه ما در مسجدجامع تجمع داشتیم. تمام شهر زیر گلوله، خمپاره و راكت قرار گرفته بود و تمام شهر خط اول محسوب می‌شد.
هنگامی كه شما و بانوان پاسدار دیگر از مهمات شهر نگهداری می‌کردید با دشمن درگیر شدید؟
خیر. اما همیشه مسلح بودیم. شاید گفتن و مطرح كردن این‌كه ما از مهمات نگهداری می‌كردیم برای شما آسان باشد اما كافی بود در جابه‌جایی‌ها یك تركش كوچك اصابت كند آن‌وقت همه چیز دود می‌شد. البته همیشه تمایل داشتیم كه با دشمن رودررو بجنگیم ولی سپاه موافقت نكرد.
از زمان سقوط خرمشهر بگویید و این‌كه آن موقع كجا بودید؟
24 مهر بود كه با حملات نیروهای بعث به خرمشهر، این شهر به معنای واقعی كلمه به خونین‌شهر تبدیل شد. بچه‌های خرمشهر چند بار به دشمن پاتك زدند و آنها را به عقب راندند اما در نهایت چهارم آبان شهر سقوط كرد. در سقوط خرمشهر ما كوی آریا بودیم و خانه‌های كوی آریا به مقر گروه‌های مختلف نیروهای شهر تبدیل شده بود. یكی از خانه‌ها كه خانه شهید جهان‌آرا بود خانه مقر فرماندهی شده بود. من، خانم كازرونی، احترام رفیعی و سهام طاقتی و همسر یكی از رزمندگان در مقر فرماندهی در كوی آریا بودیم كه خبر سقوط خرمشهر و خبر شهادت امیر رفیعی، آخرین مدافع سقوط خرمشهر به ما داده شد. آخرین گروهی كه خرمشهر را ترك كردند و سمت ما به كوی آریا آمدند، گروه خواهران مكتب قرآن به سرپرستی خانم عابدی، همسر شهید مهدی آلبوغبیش بود كه فردای روز شهادت همسرش یعنی 23 مهر به مقر ما آمدند. پس از این‌كه گروه خانم عابدی به مقر فرماندهی می‌آیند، فرمانده شهید جهان‌آرا از آنها می‌خواهد تا به تهران بروند و به امام‌خمینی(ره) پیام مظلومیت مردم خرمشهر و خیانت بنی‌صدر را برسانند. گروه مكتب قرآن نیز احساس تكلیف كردند و با سختی بسیار از شهر خارج شدند و خودشان را به تهران رسانند.
به‌جز فعالیت‌تان در انبار مهمات چه كارهای دیگری انجام دادید؟
پس از انجام وظیفه‌ام در انبار مهمات با تشكیل واحد بهداری خواهران سپاه خرمشهر با توجه به مادر شدنم به آنجا رفتم. همچنین كارهایی مانند برگزاری مراسم شهادت شهدای سپاه، استقبال از خانواده‌های شهدا و اموری از این قبیل را در منطقه جنگی انجام می‌دادم.
چه اتفاقی در دوران حضورتان در دفاع مقدس افتاد كه آن را هیچ‌وقت فراموش نمی‌كنید؟
روزهای اول جنگ هر كاری از دست‌مان برمی‌آمد انجام می‌دادیم. یكی از كارها رفتن به گلزار شهدا بود چرا كه وضعیت در آنجا بسیار اسفبار بود. روزهای اول جنگ كه همزمان با آغاز سال تحصیلی نیز بود تعداد زیادی از مردم بی‌گناه خرمشهر كشته شدند. گلزار شهدا وضعیت جالبی نداشت و ازدحام جمعیت در آنجا بالا بود. از سوی دیگر از طریق ستون پنجم نیز خط‌هایی به دشمن داده شده بود و گلزار شهدا نیز مورد اصابت موشك قرار گرفت. از این رو برای برقراری نظم و امنیت به گلزار شهدا می‌رفتیم. یك روز كه در گلزار شهدا حضور داشتم، شاهد بودم تمام اعضای یك خانواده روستایی برای خاكسپاری به گلزار شهدا انتقال داده شدند. این‌ها صحنه‌های بسیار دلخراشی بود اما ما با توكل به خدا جلو می‌رفتیم و نباید صحنه را خالی می‌گذاشتیم.
از فرمانده جهان‌آرا چه صحنه‌هایی را به خاطر دارید؟
یكی از افرادی كه با وجود نیروهای كم اما مدام در حال تلاش برای نجات شهر بود شهید فرمانده جهان‌آرا بود. شهید جهان‌آرا مرتب در حال انتقال وضعیت به مقامات بالا بود اما متاسفانه در آن زمان دولت دست لیبرال‌ها یعنی بنی‌صدر بود. اگر همان روزهای اول به گزارش‌های شهید جهان‌آرا توجه می‌شد شاید در شهرهایی مانند خرمشهر، آبادان و اهواز خیلی كمتر كشته می‌دادیم اما بازهم شهید جهان‌آرا با وجود همان نیروهای كم 45 روز به كمك زنان و مردان غیور شهرش مقاومت كرد و نگذاشت به سرعت شهر به دست عراقی‌ها بیفتد.
نقش زنان در دوران دفاع مقدس از دید بانویی كه خودش نیز حضور داشت را چگونه می‌بینید؟
كاری كه ما كردیم، كاری تازه و نو نبود. حماسه زنان در دفاع‌مقدس آن چیزی بود كه از تاریخ آموخته بودیم. این‌گونه نبود كه زن پیش از این تنها در پس پرده حجاب قرار می‌گرفت و در جامعه حضور پیدا نمی‌كرد. ما در طول اتفاقات مهم اجتماعی و سیاسی زنان بزرگی داریم. مثلا سمیه به‌عنوان اولین بانویی كه اسلام آورد، زیر شكنجه قرارگرفتن آن چهره سیاسی و اجتماعی او را ترسیم می‌كند و تنها به مساله اسلام آوردنش محدود نمی‌شود چراكه می‌توانست اسلام آوردن خود را پنهان كند اما این اتفاق نیفتاد و همین امر باعث الگو قرارگرفتن او شد. 
از چه زمانی فعالیت‌های فرهنگی‌تان را آغاز كردید و آیا اكنون هم این فعالیت‌ها را دارید؟
از همان اوایل انقلاب در صحنه‌های فرهنگی و اجتماعی حاضر بودم. تا امروز كه 63 سال دارم نیز هیچ‌وقت حضور در عرصه اجتماع را رها نكرده‌ام. اكنون مددكار موسسه امدادگران عاشورا هستم و در كنار تعدادی از برادران رزمنده به بیماران سرطانی خدمت می‌كنم.
اگر خدای ناكرده باز هم جنگ شود، برای دفاع از وطن می‌روید؟
بله. هیچ‌وقت دست از دفاع برنمی‌دارم چراكه پشت تمام فعالیت‌هایم هدف وجود دارد و ارزش‌هایی كه منشا این فعالیت‌ها هستند و اكنون به ملكه روحم تبدیل شده‌اند. اگر اتفاقی پیش بیاید مسلما برای دفاع از دین و ولایت فقیه پیشقدم خواهم بود.
ضمیمه قفسه کتاب