این مرد  اراده را  نقاشی می‌کند

نقاشی‌های این جوان معلول ایرانی در گوشه و کنار جهان دیده می‌شود

این مرد اراده را نقاشی می‌کند

چشمانش را به‌سختی باز می‌كند، درست نمی‌بیند، یادش نمی‌آید چه اتفاقی افتاده، صدای جیرجیر كفش و مكالمه بی‌صدای پزشك‌ها را می‌شنود كه از تختی به تخت دیگر می‌روند. نمی‌تواند تكان بخورد، حسابی ترسیده است. پرستارها به او می‌گویند كه در بیمارستان بستری است. چند روز از اتفاقی كه برایش افتاده می‌گذرد، چند بار جراحی شده، نخاعش از ناحیه گردن آسیب جدی دیده است. پزشك‌ها می‌گویند شاید دیگر هیچ‌وقت نتواند بدنش را حركت دهد، گوش‌هایش می‌خواهند چیزی را كه می‌شنوند، باور نكنند. پرستار و پزشك‌ها می‌روند، آرش در اتاق تنها می‌شود، به این فكر می‌كند كه اگر دستانش حركت نكرد با دهانش نقاشی بكشد. روزها پشت سر هم می‌گذرد، یكی پس از دیگری و آرش همچنان بی‌حركت روی تخت است. پزشكی وارد اتاق می‌شود، دست آرش را می‌فشارد، فشار را در آرنج و ساعدش حس می‌كند، اما در انگشتانش نه. دستانش دوباره جان گرفت اما انگشتانش برای همیشه بی‌حس شد. مثل 90 درصد اعضای بدنش كه برای همیشه از كارافتاد. آرش رزقی بارز21 ساله بود كه معلول شد، سه سال قبل‌تر و در 18 سالگی به حد قابلی از نقاشی رسیده بود. بدنش بی‌حركت بود، اما باید نقاشی‌هایش را به سرانجام می‌رساند. عشق به نقاشی، آرش را دوباره پای بوم آورد، این بار مصمم و جدی‌تر از قبل رنگ و قلم را برداشت و نقاشی كشیدن را شروع كرد. حالا بعد از گذشت27 سال از حادثه‌ای كه برایش اتفاق افتاده، هر روز در گوشه‌ای از جهان نمایشگاه آثارش برپا می‌شود، در مسابقات بین‌المللی شركت و همه را وادار به تحسین می‌كند.

بهنام اکبری

آرش در زندگی‌اش دو بار متولد شده است، یك‌بار در سال 1349 و بار دیگر در 1370 همان زمانی كه تصمیم گرفت با معلولیت كنار بیاید و برای زندگی دوباره بجنگد. به قول خودش از بین ناامیدی و زندگی، زندگی را انتخاب كرد و تسلیم سرنوشت نشد. او حالا ساكن شهر اندیشه در استان البرز است، متاهل شده و خانه اش را با نقاشی‌هایش تزئین كرده است؛ نقاشی‌هایی كه برخی از آنها علاوه بر خانه خودش به موزه‌ها و نمایشگاه‌های زیادی راه یافته است. آرش در این سال‌ها در زندگی‌اش فراز و نشیب‌های زیادی را تجربه كرده، اما كمتر زبان به گلایه گشوده اگر گلایه‌ای هم كرده از بی‌توجهی‌هایی بوده كه مسؤولان نسبت به هنر داشته‌اند.‌ او می‌گوید حال هنر خوب نیست و فشارهای اقتصادی مردم را از هنر دور كرده است.

 نمایشگاه و رقابت‌های جهانی
 آرش، چهره نام آشنایی برای نمایشگاه‌ها و مسابقات بین‌المللی هنری در جهان است، 35 تا 40 نمایشگاه گروهی و هشت نمایشگاه نقاشی انفرادی و شركت در سه دوره المپیك مهارت و كسب مدال در این رقابت‌ها، تنها بخشی از افتخارات او در عرصه نقاشی است. آرش درباره سطح و نحوه برگزاری پارالمپیك مهارت می‌گوید: ابیلیمپیك یا همان مسابقات بین المللی فنی حرفه‌ای ویژه افراد دارای معلولیت - كه به نام پارالمپیك مهارت شناخته می‌شود - مانند المپیك ورزشی هر چهار سال یك‌بار به میزبانی یك كشور و با حضور هنرمندان كشورهای مختلف برگزار می‌شود، این رقابت‌ها برای شناسایی معلولان موفق و مقایسه توانایی افراد معلول با افراد سالم شکل گرفته است. البته نه به این شكل كه فرد معلول با فرد سالم رقابت كند، بلكه اثر هنری او بدون در نظر گرفتن معلولیتش داوری می‌شود. 
نكته جالب در این مسابقات، دسته‌بندی نكردن افراد با معلولیت‌های مختلف است. طبق قانون برگزاری پارالمپیك، افراد براساس نوع معلولیت ابتدا دسته‌بندی می‌شوند و سپس با هم رقابت می‌كنند، اما در مسابقات ابیلیمپیك نوع و میزان معلولیت هنرمندان در نظر گرفته نمی‌شود. به گفته رزقی بارز در این مسابقات امكان دارد یك شخص نابینا با شخصی كه فقط انحراف ستون فقرات دارد با هم رقابت كنند، اما در پارالمپیك‌های ورزشی، دو معلول با معلولیت یكسان و شبیه با هم رقابت می‌كنند، در داوری‌ها میزان معلولیت برای امتیاز‌دهی مورد سنجش نیست و افرادی كه موفق به كسب رتبه می‌شوند، باید توانایی در حد هنرمندان سالم از خود نشان دهند. با این حال آرش در ابیلیمپیك 2003 دهلی نو، 2011 كره جنوبی و 2016 فرانسه حاضر بوده است.

 استاد  تاثیرگذار
بخشی دیگر از زندگی آرش در آموزش و تربیت شاگرد خلاصه می‌شود. او با همكاری اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان كرج كلاس نقاشی اش را هفته‌ای دو روز در كتابخانه علامه امینی فردیس بر پا می‌كند. رزقی بارز در جواب این پرسش كه هنرجوها با دیدن هنر و وضعیت جسمانی او چه واكنشی دارند، توضیح می‌دهد: معمولا افرادی كه برای شركت در كلاس‌ها به من مراجعه می‌كنند دو نوع واكنش از خود نشان می‌دهند. گروه اول افرادی هستند كه از طریق شاگردان قبلی و رسانه‌ها من را می‌شناسند و وضعیت من برایشان عادی است، اما گروه دوم برای شركت در كلاس‌ها تردید می‌كنند. شاگردهایی كه با تردید شاگرد آرش می‌شوند بعد از مدتی حتی اگر نقاشی را هم ادامه ندهند، تاثیر خوبی از او می‌گیرند. تاثیری كه به گفته رزقی بارز در زمینه نقاشی نیست و بلكه در زندگی واقعی آنهاست. در واقع آنها با این واقعیت روبه‌رو می‌شوند كه یك فرد معلول هم می‌تواند با این شرایط جسمانی توانایی‌هایی داشته باشد. همین امر باعث انگیزه در آنها برای رسیدن به هدف‌هایشان می‌شود. این هنرمند با این‌كه مخارج زندگی‌اش از راه  تدریس تامین می‌شود، اما زیاد زمانش را صرف آن نمی‌كند. «شرایط جسمانی‌ام به شكلی است كه نمی‌توانم زیاد برای آموزش وقت بگذارم. همچنین آموزش بیش از حد معمول می‌تواند خلاقیت را از هنرمند بگیرد و او را دچار روزمرگی كند.»

 قاصد یک پیام
«برای انتقال پیامی كه در دل و پس ذهنم داشتم، نقاش شدم.» آرش این را در جواب این‌كه چه انگیزه‌ای او را به سمت نقاش شدن كشیده، می‌گوید و ادامه می‌دهد: هركسی كه پیامی دارد برای انتقال آن از یك نوع رسانه استفاده می‌كند، نویسنده، فیلمساز و خبرنگار هر كدام به شكلی پیامی را كه در ذهن دارند به مخاطب انتقال می‌دهند. من غیر از علاقه بسیار زیادی كه به نقاشی داشتم، دنبال رسانه‌ای برای بیان عقایدم بودم که نقاشی این كمك را به من كرد. آرش در صحبت‌هایش به این بحث هم اشاره می‌كند كه از حال و روز زندگی نقاش‌ها بی‌خبر نبوده و می‌دانسته كه از لحاظ مالی شرایط سختی دارند، اما نمی‌توانست دنبال علاقه‌اش نرود. او می‌گوید نقاش شدنش به خاطر این نبوده كه از راه دیگر نمی‌توانست درآمد داشته باشد، هر چند در حال حاضر هم درآمد آنچنانی از راه فروش آثارش ندارد و از آخرین اثری كه فروخته است چند سالی می‌گذرد.
​​​​​​​
 مشكل بزرگ معلولان 
مناسب‌سازی معابر برای معلولان دردسر همیشگی و محدودیتی است كه به دست خودشان حل نمی‌شود، آنها گوششان از حرف مسؤولان شهرداری كه بارها قول حل این مساله را داده‌اند، پر است. این هنرمند دچار معلولیت، وضعیت عبور و مرور معلولان را درد بزرگ می‌نامد و می‌گوید: نمی‌دانم چطور این مساله را بگویم كه در مسؤولان اثر كند، اگر ما معلول‌ها را كه بر اثر اتفاق یا بیماری معلول شده‌ایم، كنار بگذارید. در كشور ما جانبازانی هستند كه برای دفاع از این خاك از جانشان مایه گذاشته‌اند، اما امروز از كمترین امتیاز شهروندی كه همان استفاده از معابر و پیاده‌روهای شهری است، محروم هستند. 
آرش پیشنهاد می‌دهد شهردار یا شخصی كه مسؤول مناسب‌سازی معابراست، باید یك روزسوار بر ویلچر شود و تردد کند تا از مناسب‌سازی   معابر درك و فهم درستی پیدا كند. او ادامه می‌دهد: بارها پیش آمده است برای رفتن به یك نمایشگاه از دوستی كه همیشه با من است، خواسته‌ام   مسیر را بررسی كند و ببیند برای من قابل تردد است یا نه؟ از نگاه او قابل تردد بوده است، اما زمانی كه من رفته‌ام، بارها در مسیر به مانع خورده‌ام. به همین دلیل است كه می‌گویم باید مسؤول خود روی ویلچر  بنشیند.