نسخه Pdf

داماد مشــــــروط!

اصرار های پدرزن، زندگی زوج جوان را به مرز جدایی کشاند

داماد مشــــــروط!

تازه داماد كه از خواسته‌های پدرزنش خسته شده بود، تصمیم به جدایی گرفت. او كه هنوز زندگی مشترك با همسرش را آغاز نكرده است، با ارائه دادخواست جدایی، می‌خواهد پس از دو سال عقد، از همسرش جدا شود. او وقتی دید پدرزنش از او می‌خواهد ادامه تحصیل دهد، جدایی را انتخاب كرد.

سیما فراهانی تپش

مرد جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت، در‌باره ماجرای زندگی‌اش گفت: دو سال است با همسرم 
عقد كرده‌ایم. با این‌که هنوز زندگی مشتركمان را شروع نكرده‌ایم، اما دیگر نمی‌خواهم زندگی با همسرم را شروع كنم. با همسرم مشكلی ندارم، ولی از خواسته‌های بیش از حد و اندازه پدرزنم خسته شده‌ام.  این مرد تصور می‌كند من برده او هستم و مرتب اذیتم می‌كند. دو سال است به عقد یكدیگر درآمده‌ایم، ولی در این مدت نتوانسته‌ایم زندگی مشتركمان را آغاز كنیم، چون پدرزنم خواسته‌ها و شرط‌های زیادی دارد. از همان اول سعی كردم تمام خواسته‌هایش را عملی كنم. 
چون به ازدواج ما راضی نبود، شروع كرد به شرط گذاشتن. همه را قبول كردم. ولی او چند ماه پس از عقدمان گفت كه باید درسم را بخوانم و مدرك تحصیلی بگیرم. اول قبول كردم و خیلی زود در دانشگاه ثبت‌نام كردم. ولی من از صبح تا شب كار می‌كنم. برای همین كار و درس به صورت همزمان خیلی سخت است. الان دو سال است زندگی ندارم و مجبورم هم درس بخوانم و 
هم كار كنم. خیلی وقت‌ها در درس‌هایم عقب می‌مانم. ولی پدرزنم مگر راضی می‌شود. او می‌گوید تا مدرك تحصیلی‌ام را نگیرم، اجازه عروسی به ما نمی‌دهد. متوجه نیست ما با هم ازدواج كرده‌ایم. مرا به عنوان دامادش قبول ندارد. فقط می‌خواهد سنگ جلوی پای ما بیندازد. خیلی سعی كردم این رفتارهایش را تحمل كنم. ولی از درس خواندن خسته شدم. دو سال است درس می‌خوانم، نمی‌توانم تا گرفتن مدرك تحصیلی‌ام صبر كنم. از طرفی نه پدرزنم و نه همسرم راضی به این ازدواج نمی‌شوند. برای همین دیگر نمی‌توانم این همه ظلم را تحمل كنم. آمده‌ام تا برای همیشه به این وصلت پایان دهم و خودم را از یك عمر اسیری نجات دهم. چون حتی همسرم هم حاضر نیست كمی كوتاه بیاید و روی حرف پدرش حرفی بزند.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی از همان اول هم شرط پدرم و هم شرط من تحصیلات بود. حامد هم این موضوع را می‌دانست و قبول كرد. ولی در این مدت مرتب تنبلی می‌كرد و حاضر نمی‌شد درس بخواند. هر بار یك بهانه می‌آورد. من خودم شاید می‌توانستم قبول كنم، ولی دیگر نمی‌توانستم پدرم را راضی كنم. از او خجالت می‌كشیدم. چون از همان اول به او اطمینان دادم كه حامد درسش را تمام می‌كند. برای همین نمی‌توانستم به او بگویم حامد پشیمان شده و می‌خواهد درسش را رها كند. این یعنی حامد نمی‌تواند به هیچ‌كدام از قول‌هایش عمل كند. او سر این موضوع چنان جنجال بزرگی راه انداخته كه تازه فهمیده‌ام از همان ابتدا اعتماد كردن به او اشتباه بود. برای همین من هم دیگر نمی‌خواهم با او ازدواج كنم. 
در پایان نیز قاضی رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موكول كرد و از این زوج خواست بیشتر با مشاور خانواده در ارتباط باشند شاید مشكلشان حل شود.

اجبار و لجبازی منجر به فروپاشی ازدواج می‌شود




سارا شقاقی، روان‌شناس در این رابطه می‌گوید: معمولا در بیشتر پرونده‌های طلاق و جدایی، یكی از مهم‌ترین عواملی كه در زندگی زناشویی به جنجال می‌انجامد، خودخواهی و خودرایی است. یعنی این‌كه هر دو طرف سعی دارند با زور و اجبار خواسته خود را به دیگری تحمیل كنند. در صورتی كه همیشه زور و اجبار در هر شرایطی باعث فروپاشی یك رابطه می‌شود. گاهی اوقات زن یا مرد خواسته‌ای دارند كه اتفاقا خواسته آنها منطقی و به‌جا ست، ولی برای بیان این خواسته و اجرای آن از سوی طرف مقابلشان به زور و اجبار متوسل می‌شوند. با خودخواهی و غرور این خواسته را مطرح می‌كنند. همین باعث می‌شود كه طرف مقابل این تحمیل و اجبار را نپذیرد و از اجرای آن خواسته سر باز زند. گاهی این خواسته‌ها از سوی اعضای خانواده 
طرف مقابل شرط می‌شود كه قبول آن یعنی اجرای تعهد و شانه خالی كردن در میان راه یعنی این‌كه نمی‌توان به طرف مقابل اعتماد كرد. 
بارها اعلام كرده‌ایم زوج‌های جوان در زمان تصمیم‌گیری برای ازدواج با چشم باز تصمیم‌گیری كرده و بدانند قول و قرارهایی را قبول كنند كه از عهده اجرایش برآیند. نمی‌توان این‌گونه تصور كرد كه بعد از عقد شرایط تغییر می‌كند و قول و قرارها تغییر می‌كند. 
زیر قول و قرار زدن‌ها، باعث جنجال و لج و لجبازی می‌شود. جنجال‌ها ادامه پیدا می‌كند و در نهایت به جدایی و طلاق می‌انجامد.