خیانت و مکافات
شاید اگر آن روز همكارم به صحبتهای زن جوان كه به خاطر درگیری با همسرش راهی بیمارستان شده بود شك نمیكرد راز این قتل هرگز برملا نمیشد.
زن جوان كه از شوهرش به نام داریوش كتك خورده بود برای درمان به بیمارستان منتقل شده بود. چون موضوع درگیری بود یكی از همكارانم برای رسیدگی به بیمارستان رفت.
تحقیقات نشان داد داریوش و مینا مدام با هم درگیری دارند و حتی شكایتی هم در كلانتری داشتند ولی با وساطت خانوادهشان به صلح ختم شده بود.
زمانی كه همكارم به تحقیق از مینا میپردازد، زن جوان مدام میگوید عجب اشتباهی كردم و ای كاش این كار را نكرده بود. كاش جرات داشتم و همه چیز را میگفتم.
عذاب وجدان زن جوان
صحبتهای آن روز مینا در ذهن همكارم میماند و زمانی كه از بیمارستان مرخص میشود مینا برای رضایت به كلانتری میرود. همكارم در مورد صحبتهای زن جوان در بیمارستان از او سوال میكند و با این سوال ترس و دلهره در چهره مینا نمایان میشود. زن جوان ابتدا تصمیم نداشت رازی را كه سه سال در دل داشت برملا كند، اما در نهایت در جدال با عذاب وجدان شكست میخورد و رازی را برملا میكند كه یك جنایت بود.
مینا اعترافاتش را اینطور شروع كرد: سهسال قبل و بعد از جنایتی كه مرتكب شدیم به اینجا آمدیم. من ساكن یكی از شهرهای جنوبی كشور هستم و با مردی به نام حجت ازدواج كردم. حجت مرد خوبی بود، واقعا هیچ عیب و ایرادی نداشت اما من قدر محبتهای او را ندانستم و زمانی كه با داریوش آشنا شدم دل به او بستم و تمام محبتهای حجت برای من حكم بزرگترین ستمها شد. میخواستم از او طلاق بگیرم، اما حجت طلاق نمیداد و دنبال دلیلی برای این جدایی بود. من هم نمیتوانستم بگویم كه دل به دیگری سپرده ام و دیگر نمیتوانم
با تو زندگی كنم.
نقشه جنایت
مینا ادامه داد: وقتی متوجه شدم كه نمیتوانم از حجت جدا شوم تصمیم به قتل او گرفتیم. نقشهای حرفهای طراحی كردیم. طوری كه مرگ حجت یك حادثه بود و قتل را نشان نمیداد. یك روز شیلنگ گاز را دستكاری كردم و گاز فضای خانه را پر كرد. حجت خواب بود و من از خانه خارج شدم، بعد از اینكه مطمئن شدم بر اثر استشمام گاز جان خود را از دست داده وارد خانه شدم و طوری جلوه دادم كه انگار روحم هم از این ماجرا خبر ندارد. چون مرگ بر اثر استشمام گاز مونوكسید كربن بود، علت مرگ مسمومیت بر اثر گاز مونوكسید كربن اعلام شد.
او ادامه داد: حجت هیچ كسی را نداشت كه دنبال كارش باشد و بخواهد شكایت كند. چون شكایتی در كار نبود و ماجرا هم به نظر گاز گرفتگی بود، پرونده او بسته شد و ما هم برای اینكه سرنخی از خود به جا نگذاریم راهی استان كرمان شدیم و زندگی جدیدی را آغاز كردیم.
شكهای سریالی
مینا قبل از آن كه صحبتهایش را به پایان برساند گفت: من فكر میكردم زندگی خوبی با داریوش داشته باشم اما اشتباه میكردم. داریوش به من شك دارد و میگوید كسی كه به همسرش خیانت كرده و او را به قتل رسانده میتواند همین كار را با من انجام دهد. من داریوش را دوست دارم اما چوپان دروغگو برایش شدهام. تصور میكند كه با افراد دیگری در رابطه هستم برای همین مدام دعوایمان میشود و او مرا كتك میزند.من یك بیگناه را كشتم و در عوض جنایتی كه مرتكب شدم زندگی ام نابود شد. اذیتهای داریوش یك طرف و عذاب وجدان قتل از ســـــوی دیگر باعث شده بارها تصمیم بگیرم خودم را معرفی كنم.
با اعترافات زن جوان، همسرش نیز بازداشت شد. داریوش مدعی بود كه در صحنه جنایت حضور نداشته اما در طراحی نقشه و تشویق زن جوان برای قتل همسرش با او همكاری كرده است. اعترافات زن و شوهر جوان راز قتل خاموش را پس از سه سال برملا كرد.برای اطمینان از شهرستان محل زندگی حجت استعلام كردیم و مشخص شد كه سه سال قبل پرونده با موضوع گازگرفتگی بسته شده است.
زوج جوان راهی بازداشتگاه شدند تا به بازسازی صحنه قتل بپردازند؛ یكی به اتهام قتل عمد و دیگری همدستی در قتل مرد جوان و پروندهای كه مختومه اعلام شده بود بار دیگر باز شد تا متهمان آن به مجازات عملشان برسند.
زن جوان كه از شوهرش به نام داریوش كتك خورده بود برای درمان به بیمارستان منتقل شده بود. چون موضوع درگیری بود یكی از همكارانم برای رسیدگی به بیمارستان رفت.
تحقیقات نشان داد داریوش و مینا مدام با هم درگیری دارند و حتی شكایتی هم در كلانتری داشتند ولی با وساطت خانوادهشان به صلح ختم شده بود.
زمانی كه همكارم به تحقیق از مینا میپردازد، زن جوان مدام میگوید عجب اشتباهی كردم و ای كاش این كار را نكرده بود. كاش جرات داشتم و همه چیز را میگفتم.
عذاب وجدان زن جوان
صحبتهای آن روز مینا در ذهن همكارم میماند و زمانی كه از بیمارستان مرخص میشود مینا برای رضایت به كلانتری میرود. همكارم در مورد صحبتهای زن جوان در بیمارستان از او سوال میكند و با این سوال ترس و دلهره در چهره مینا نمایان میشود. زن جوان ابتدا تصمیم نداشت رازی را كه سه سال در دل داشت برملا كند، اما در نهایت در جدال با عذاب وجدان شكست میخورد و رازی را برملا میكند كه یك جنایت بود.
مینا اعترافاتش را اینطور شروع كرد: سهسال قبل و بعد از جنایتی كه مرتكب شدیم به اینجا آمدیم. من ساكن یكی از شهرهای جنوبی كشور هستم و با مردی به نام حجت ازدواج كردم. حجت مرد خوبی بود، واقعا هیچ عیب و ایرادی نداشت اما من قدر محبتهای او را ندانستم و زمانی كه با داریوش آشنا شدم دل به او بستم و تمام محبتهای حجت برای من حكم بزرگترین ستمها شد. میخواستم از او طلاق بگیرم، اما حجت طلاق نمیداد و دنبال دلیلی برای این جدایی بود. من هم نمیتوانستم بگویم كه دل به دیگری سپرده ام و دیگر نمیتوانم
با تو زندگی كنم.
نقشه جنایت
مینا ادامه داد: وقتی متوجه شدم كه نمیتوانم از حجت جدا شوم تصمیم به قتل او گرفتیم. نقشهای حرفهای طراحی كردیم. طوری كه مرگ حجت یك حادثه بود و قتل را نشان نمیداد. یك روز شیلنگ گاز را دستكاری كردم و گاز فضای خانه را پر كرد. حجت خواب بود و من از خانه خارج شدم، بعد از اینكه مطمئن شدم بر اثر استشمام گاز جان خود را از دست داده وارد خانه شدم و طوری جلوه دادم كه انگار روحم هم از این ماجرا خبر ندارد. چون مرگ بر اثر استشمام گاز مونوكسید كربن بود، علت مرگ مسمومیت بر اثر گاز مونوكسید كربن اعلام شد.
او ادامه داد: حجت هیچ كسی را نداشت كه دنبال كارش باشد و بخواهد شكایت كند. چون شكایتی در كار نبود و ماجرا هم به نظر گاز گرفتگی بود، پرونده او بسته شد و ما هم برای اینكه سرنخی از خود به جا نگذاریم راهی استان كرمان شدیم و زندگی جدیدی را آغاز كردیم.
شكهای سریالی
مینا قبل از آن كه صحبتهایش را به پایان برساند گفت: من فكر میكردم زندگی خوبی با داریوش داشته باشم اما اشتباه میكردم. داریوش به من شك دارد و میگوید كسی كه به همسرش خیانت كرده و او را به قتل رسانده میتواند همین كار را با من انجام دهد. من داریوش را دوست دارم اما چوپان دروغگو برایش شدهام. تصور میكند كه با افراد دیگری در رابطه هستم برای همین مدام دعوایمان میشود و او مرا كتك میزند.من یك بیگناه را كشتم و در عوض جنایتی كه مرتكب شدم زندگی ام نابود شد. اذیتهای داریوش یك طرف و عذاب وجدان قتل از ســـــوی دیگر باعث شده بارها تصمیم بگیرم خودم را معرفی كنم.
با اعترافات زن جوان، همسرش نیز بازداشت شد. داریوش مدعی بود كه در صحنه جنایت حضور نداشته اما در طراحی نقشه و تشویق زن جوان برای قتل همسرش با او همكاری كرده است. اعترافات زن و شوهر جوان راز قتل خاموش را پس از سه سال برملا كرد.برای اطمینان از شهرستان محل زندگی حجت استعلام كردیم و مشخص شد كه سه سال قبل پرونده با موضوع گازگرفتگی بسته شده است.
زوج جوان راهی بازداشتگاه شدند تا به بازسازی صحنه قتل بپردازند؛ یكی به اتهام قتل عمد و دیگری همدستی در قتل مرد جوان و پروندهای كه مختومه اعلام شده بود بار دیگر باز شد تا متهمان آن به مجازات عملشان برسند.