Fast rush!
این اصطلاح را بازیخورها بیشتر میشناسند، یعنی شما وقتی در یک بازی جنگی آماده یک حمله خیلی ملایم، حتی در حد محک زدن یکدیگر هستید، طرف مقابل طوری با تمام قوا حمله میکند که وقتی شما به خودتان میآیید نیمی از بازی را باختهاید. در واقع این تاکتیک امامی برای دفاع بود.
صبح دوشنبه با یک محمد امامی توفانی شروع شد، چند صفحه کاغذ دستنویس روی میز گذاشت و بعد از تفهیم اتهام قاضی شروع به صحبت کرد. همه منتظر بودند دو حریف، یعنی متهم و نماینده دادستان یکدیگر را محک بزنند؛ اما شوک صحبتهای عجیب و سبک دفاع مبتکرانه امامی طوری بود که اگر بگوییم همه انگشت به دهان نگاهش میکردند، خیلی بیراه نگفته ایم. دادگاه آنچنان در سکوت غرق شدهبود که اگر قاضی و نماینده دادستان گاهی حرفی نمیزدند، صدای نفس کشیدن آدمها را به وضوح میشد از پشت درهای بسته دادگاه شنید؛ دادگاهی که البته امروز کمی شلوغتر بود. شیب حرف زدن امامی که در جلسه قبلی به سمت سکوت مطلق میل میکرد، این بار کاملا برعکس بود. آقای تهیهکننده نقش اول را به خودش داد و این بار جوری مقابل تریبون ایستاد که انگار میخواهد قهرمان بودنش را در مقابل حریف، یعنی نماینده دادستان دیکته کند! کاری که البته انصافا در نوبت صبح موفق بود. تا حدی که هنگام تنفس، وقتی امامی بیرون از دادگاه در آغوش خانواده اش بود، خیلیها با تردید به او نگاه میکردند که نکند واقعا همه اشتباه میکنند. شک ندارم اگر اتفاقات نوبت بعداز ظهر نمیافتاد، این جلسه دادگاه یک برنده در افکار عمومی داشت و آن هم محمد امامی بود؛ هرچند، هیچ کس از جلسه بعد از ظهر خودش خبر ندارد!
صبح دوشنبه با یک محمد امامی توفانی شروع شد، چند صفحه کاغذ دستنویس روی میز گذاشت و بعد از تفهیم اتهام قاضی شروع به صحبت کرد. همه منتظر بودند دو حریف، یعنی متهم و نماینده دادستان یکدیگر را محک بزنند؛ اما شوک صحبتهای عجیب و سبک دفاع مبتکرانه امامی طوری بود که اگر بگوییم همه انگشت به دهان نگاهش میکردند، خیلی بیراه نگفته ایم. دادگاه آنچنان در سکوت غرق شدهبود که اگر قاضی و نماینده دادستان گاهی حرفی نمیزدند، صدای نفس کشیدن آدمها را به وضوح میشد از پشت درهای بسته دادگاه شنید؛ دادگاهی که البته امروز کمی شلوغتر بود. شیب حرف زدن امامی که در جلسه قبلی به سمت سکوت مطلق میل میکرد، این بار کاملا برعکس بود. آقای تهیهکننده نقش اول را به خودش داد و این بار جوری مقابل تریبون ایستاد که انگار میخواهد قهرمان بودنش را در مقابل حریف، یعنی نماینده دادستان دیکته کند! کاری که البته انصافا در نوبت صبح موفق بود. تا حدی که هنگام تنفس، وقتی امامی بیرون از دادگاه در آغوش خانواده اش بود، خیلیها با تردید به او نگاه میکردند که نکند واقعا همه اشتباه میکنند. شک ندارم اگر اتفاقات نوبت بعداز ظهر نمیافتاد، این جلسه دادگاه یک برنده در افکار عمومی داشت و آن هم محمد امامی بود؛ هرچند، هیچ کس از جلسه بعد از ظهر خودش خبر ندارد!