ماجرای مسمومیت 3 کودک که نزدیک بود به قیمت جانشان تمام شود
پفک با طعم مرگ موش
هنوز خبر مرگ سه دختربچه در آستانه اشرفیه که به دلیل مصرف قرص برنج جان خود را از دست دادند، از تب و تاب نیفتاده که
این بار خبر مسمومیت سه دختر بچه دیگر اهل شهر هشتبندی استان هرمزگان، تیتر یک تمام رسانهها شد، اما شانس با آنها یار بود که با انتقال بهموقع به بیمارستان و مراقبتهای ویژه و سریع پزشکان، از مرگی که در کمینشان نشسته بود نجات پیدا کردند.
شهر هشتبندی محل مسموم شدن یسنا، سهیلا و نازگل است؛ جایی که کشاورزان روی زمینهایشان کار میکنند و دور و اطرافش هم کم و بیش خانههای روستایی وجود دارد. اغلب اوقات، محصولات کشاورزی صحیح و سالم به بازار میرسد، اما گاهی، حیوانات جونده به محصولاتشان حمله میکند و به آنها آسیب میزند. در این میان، کشاورزان برای اینکه محصولاتشان را از گزند حیوانات جونده حفظکنند، از «مرگموش» استفاده میکنند که استفاده یکی از کشاورزان از این سم، حادثهای را رقم زد که ممکن بود به یک فاجعه
تبدیل شود.
روز حادثه، ساعت 8صبح، اهل خانه مشغول صبحانه خوردن بودند و یسنا همراه دختر عمههایش، سهیلا و نازگل هم مشغول بازی. با اینکه بزرگترها چشمشان به بچهها بود، اما فقط چند دقیقه از آنها غافل شدند. بچهها همکه سنشان بین 4 تا 5/5 ساله است، از حواسپرتی بزرگترها سوءاستفاده کردند و پس از خروج از خانه، وارد زمین کشاورزی درندشتی شدند که درست روبهروی خانه و در 200متری محل زندگی آنان بود.
عباس قلندرزاده، پدر یسنا از روز حادثه برای «تپش»
تعریف میکند: «شاید فقط پنج دقیقه از بچهها چشم برداشتیم. بعد که متوجه نبودشان شدم، بلافاصله از خانه بیرون رفتم و آنها را دیدم که در زمین کشاورزی روبهروی خانهمان، مشغول خوردن چیزی هستند. به دلیل شیوع کرونا بارها به بچهها تذکر داده وگفته بودم هیچوقت از روی زمین چیزی برندارید و نخورید و بهداشت را رعایت کنید، اما متاسفانه به حرفم توجه نکرده بودند. جلوتر که رفتم متوجه شدم در حال خوردن پفکهایی هستند که روی زمین ریخته شده بود. آن هم پفکهایی که صاحب زمین آنها را آغشته به سم مرگ موش کرده بود تا حیوانات جونده پس از خوردن تلف شوند. دخترها را به خانه برگرداندم، اما بعد از گذشت نیم ساعت تا 40دقیقه، یکدفعه حال بچهها بد شد. حالت تهوع داشتند و استفراغ میکردند. صاحب زمین که یکی از دوستانمان است، وقتی متوجه شد دخترانمان در زمین او و به دلیل خوردن پفکها مسموم شدهاند، بهشدت ناراحت شد و با خودرو او، دخترها رابه شبکه بهداشت بردیم. متاسفانه در آنجا به بچههایمان رسیدگی نکردند. نه تجهیزاتی داشتند و نه آمبولانسی در اختیارمان قرار دادند و فقط گفتند بچهها را به بیمارستان میناب ببرید.»
والدین دخترها بهشدت نگران بودند که دوباره ماجرای حنانه و هانیه و زهرا، سه دختربچه آستانه اشرفیه
تکرار شود. به توصیه شبکه بهداشت هشتبندی، پدر یسنا،
هر سه بچه را به بیمارستان حضرت ابوالفضل میناب منتقل کرد. به گفته دکتر محمد مورخ، رئیس بیمارستان، هر سه کودک در بدو ورود به بیمارستان حال نامناسبی داشتند، اما پزشکان با انجام اقدامات درمانی لازم، جلوی گسترش سم را گرفتند و پس از آن، بچهها را در بخش اطفال بستری کردند.
پدر ادامه میدهد: «از پزشکان بیمارستان تشکر میکنم که به بچههایمان خیلی خوب رسیدگی کردند و جانشان را نجات دادند. سه روز بعد از بستری، بچهها مرخص شدند. آنها را که به خانه آوردم، تا دو سه روز خون بالا میآوردند، اما خدا را شکر الان حالشان خوب است. صاحب زمین هم فرد بیمسؤولیتی نیست و از چند روز قبل اعلام کرده بود به دلیل حمله جوندگان به محصولاتش، میخواهد زمین را سمپاشی کند. او به همه گفته بود مراقب بچههایشان باشند، اما گاهی اوقات شیطنت و بازیگوشی بچهها و بیتوجهی لحظهای والدین باعث میشود دچار حادثه شوند که خدا را شکر ختم به خیر شد.»
این بار خبر مسمومیت سه دختر بچه دیگر اهل شهر هشتبندی استان هرمزگان، تیتر یک تمام رسانهها شد، اما شانس با آنها یار بود که با انتقال بهموقع به بیمارستان و مراقبتهای ویژه و سریع پزشکان، از مرگی که در کمینشان نشسته بود نجات پیدا کردند.
شهر هشتبندی محل مسموم شدن یسنا، سهیلا و نازگل است؛ جایی که کشاورزان روی زمینهایشان کار میکنند و دور و اطرافش هم کم و بیش خانههای روستایی وجود دارد. اغلب اوقات، محصولات کشاورزی صحیح و سالم به بازار میرسد، اما گاهی، حیوانات جونده به محصولاتشان حمله میکند و به آنها آسیب میزند. در این میان، کشاورزان برای اینکه محصولاتشان را از گزند حیوانات جونده حفظکنند، از «مرگموش» استفاده میکنند که استفاده یکی از کشاورزان از این سم، حادثهای را رقم زد که ممکن بود به یک فاجعه
تبدیل شود.
روز حادثه، ساعت 8صبح، اهل خانه مشغول صبحانه خوردن بودند و یسنا همراه دختر عمههایش، سهیلا و نازگل هم مشغول بازی. با اینکه بزرگترها چشمشان به بچهها بود، اما فقط چند دقیقه از آنها غافل شدند. بچهها همکه سنشان بین 4 تا 5/5 ساله است، از حواسپرتی بزرگترها سوءاستفاده کردند و پس از خروج از خانه، وارد زمین کشاورزی درندشتی شدند که درست روبهروی خانه و در 200متری محل زندگی آنان بود.
عباس قلندرزاده، پدر یسنا از روز حادثه برای «تپش»
تعریف میکند: «شاید فقط پنج دقیقه از بچهها چشم برداشتیم. بعد که متوجه نبودشان شدم، بلافاصله از خانه بیرون رفتم و آنها را دیدم که در زمین کشاورزی روبهروی خانهمان، مشغول خوردن چیزی هستند. به دلیل شیوع کرونا بارها به بچهها تذکر داده وگفته بودم هیچوقت از روی زمین چیزی برندارید و نخورید و بهداشت را رعایت کنید، اما متاسفانه به حرفم توجه نکرده بودند. جلوتر که رفتم متوجه شدم در حال خوردن پفکهایی هستند که روی زمین ریخته شده بود. آن هم پفکهایی که صاحب زمین آنها را آغشته به سم مرگ موش کرده بود تا حیوانات جونده پس از خوردن تلف شوند. دخترها را به خانه برگرداندم، اما بعد از گذشت نیم ساعت تا 40دقیقه، یکدفعه حال بچهها بد شد. حالت تهوع داشتند و استفراغ میکردند. صاحب زمین که یکی از دوستانمان است، وقتی متوجه شد دخترانمان در زمین او و به دلیل خوردن پفکها مسموم شدهاند، بهشدت ناراحت شد و با خودرو او، دخترها رابه شبکه بهداشت بردیم. متاسفانه در آنجا به بچههایمان رسیدگی نکردند. نه تجهیزاتی داشتند و نه آمبولانسی در اختیارمان قرار دادند و فقط گفتند بچهها را به بیمارستان میناب ببرید.»
والدین دخترها بهشدت نگران بودند که دوباره ماجرای حنانه و هانیه و زهرا، سه دختربچه آستانه اشرفیه
تکرار شود. به توصیه شبکه بهداشت هشتبندی، پدر یسنا،
هر سه بچه را به بیمارستان حضرت ابوالفضل میناب منتقل کرد. به گفته دکتر محمد مورخ، رئیس بیمارستان، هر سه کودک در بدو ورود به بیمارستان حال نامناسبی داشتند، اما پزشکان با انجام اقدامات درمانی لازم، جلوی گسترش سم را گرفتند و پس از آن، بچهها را در بخش اطفال بستری کردند.
پدر ادامه میدهد: «از پزشکان بیمارستان تشکر میکنم که به بچههایمان خیلی خوب رسیدگی کردند و جانشان را نجات دادند. سه روز بعد از بستری، بچهها مرخص شدند. آنها را که به خانه آوردم، تا دو سه روز خون بالا میآوردند، اما خدا را شکر الان حالشان خوب است. صاحب زمین هم فرد بیمسؤولیتی نیست و از چند روز قبل اعلام کرده بود به دلیل حمله جوندگان به محصولاتش، میخواهد زمین را سمپاشی کند. او به همه گفته بود مراقب بچههایشان باشند، اما گاهی اوقات شیطنت و بازیگوشی بچهها و بیتوجهی لحظهای والدین باعث میشود دچار حادثه شوند که خدا را شکر ختم به خیر شد.»