نسخه Pdf

ســناریوی شوم برای زن تنها

خاطره جنایی

ســناریوی شوم برای زن تنها



چند سال قبل، گزارش قتل زنی جوان، ما را به طبقه دوم ساختمانی چهار طبقه در مرکز تهران کشاند. خانه به‌هم ریخته و در ورودی نیز شکسته شده بود. خواهر مقتول گزارش این قتل را به پلیس داده بود. او به ماموران گفت: «خواهرم تنها زندگی می‌کرد. یعنی از زمانی که از شوهرش جدا شد تنها زندگی می‌کرد. او وضع مالی خوبی داشت. هر چه امروز با او تماس گرفتم جواب نداد و نگران شدم. سراغش که آمدم دیدم در خانه‌اش شکسته و خانه 
به‌هم ریخته و جسد خواهرم هم در گوشه‌ای افتاده است.»
متخصصان پزشکی قانونی علت مرگ را خفگی اعلام کردند و به نظر می‌رسید عامل جنایت با گذاشتن دست روی صورتش او را خفه کرده است.
پرونده‌ای بدون سرنخ
پرونده‌ای جنایی در مقابلمان قرار داشت که هیچ سرنخی برای شناسایی قاتل نداشتیم. تلفن زن جوان به سرقت رفته بود. ما نیز به بررسی شماره تماس‌هایی که با او گرفته شده بود، پرداختیم. البته همزمان به تحقیقات دیگری نیز پرداختیم اما در تمامی آنها با بن‌بست رو‌به‌رو شدیم. در بررسی تماس‌های تلفنی زن جوان به مردی جوانی برخورد کردیم و با به‌دست آوردن آدرس مرد جوان راهی کارگاه او شدیم.
اما مرد جوان مدعی بود تلفن را از کنار خیابان پیدا کرده و هیچ آشنایی با زن جوان نداشته است. اظهارات مرد جوان را مورد بررسی قرار دادیم و مشخص شد او واقعیت را گفته است. با این حساب ما به خانه اولمان برگشته بودیم.
تماس از باجه همگانی
بار دیگر فهرست مکالمات تلفن همراه الناز را بررسی کردیم، در این فهرست شماره تماس چند باجه تلفن همگانی هم دیده می‌شد. تقریبا هر هفته با او از باجه‌های تلفن همگانی تماس گرفته شده بود و این باجه‌ها محدوده مشخصی نداشت و در یک منطقه نبود. اما آنچه این‌بار توجهم را جلب کرد این بود که غیر از این شماره تماس‌ها، شماره تلفن همراهی هم وجود داشت که حدود 7 ماه قبل  یک‌بار از طریق آن  با تلفن همراه الناز تماس گرفته شده بود.
کمک راننده اتوبوس
با استعلام شماره تلفن همراه، نشانی و مشخصات صاحب آن را به‌دست آوردیم. صاحب تلفن پسری به نام شایان، کمک راننده اتوبوس‌های بین شهری بود. شایان را دستگیر کردیم و او ابتدا منکر جنایت بود و ادعا می‌کرد الناز را نمی‌شناسد.
اما مدارک و دلایلی که ما در این مدت تحقیق به‌دست آوردیم محکم‌تر از آن بود که پسر جوان به اظهارات دروغینش اصرار کند و درنهایت به قتل اعتراف کرد: « هفت ماه قبل الناز به عنوان مسافر سوار اتوبوسی شد که من کمک راننده‌اش بودم. سر صحبت را به هر صورتی که بود با او باز کردم. وقتی به مقصد رسیدیم شماره تلفن همراه او را گرفتم، چند روزبعد با تلفن همراهم به او زنگ زدم و صحبت کردیم. اما بعد از آن از باجه‌های همگانی تماس می‌گرفتم.
او ادامه داد: کم کم الناز به من اعتماد کرد و برایم گفت که مهریه‌اش را از همسر سابقش گرفته است. صحبت‌های زن جوان نشان می‌داد وضع مالی خوبی دارد. روز حادثه به بهانه سوغاتی به خانه‌اش رفتم. الناز می‌خواست جایی برود و منتظر بود من از خانه‌اش بروم اما من منتظر فرصت برای اجرای نقشه‌ام بودم. درنهایت باهم دعوایمان شد و او می‌خواست داد بزند و از همسایه‌ها کمک بخواهد. نمی‌خواستم او را بکشم، نقشه‌ام فقط برای سرقت بود. اما اگر سر و صدا می‌کرد آبرویم می‌رفت. از روی عصبانیت دستم را روی دهانش گذاشتم و فشار دادم تا فریاد نزد. بعد از لحظه‌ای متوجه شدم نفس نمی‌کشد، ترسیده بودم.
 با سرقت گوشی و طلاها و وسایل با ارزش الناز، خانه را ترک کردم. قصدم جنایت نبود اما نمی‌توانستم این ادعا را ثابت کنم. بعد از سرقت فرار کردم و گوشی تلفن همراه مقتول را هم در گوشه‌ای از خیابان انداختم. در این مدت عذاب وجدان زیادی داشتم.
با اعتراف شایان به جنایت، او به بازسازی صحنه قتل پرداخت و با دستور قضایی روانه زندان شد تا محاکمه و مجازات شود.