مأمور چگونه به چه چیز اختصاص یافت؟
امید مهدینژاد طنزنویس
حکیمی در مدرسه چانچائوچیانگ مشغول آموختن آموزههای استاد شیفو به شاگردانش بود که مردی با تکبر وارد مجلس درس وی شد و به ردیف جلو آمد و روبهروی حکیم نشست. حکیم پس از آنکه جملهاش را تمام کرد رو به تازهوارد کرد و ضمن خوشامدگویی به وی از وی خواست خود را به او و شاگردان معرفی کند و بگوید به چه دلیل به کلاس درس آمدهاست. تازهوارد پس از آنکه صدایش را صاف کرد، گفت: نیازی نمیبینم خود را به شاگردان معرفی کنم، اما از آنجا که حکیم دستور دادند خود را به ایشان معرفی میکنم. من سینکیانگ جیائو فرستاده امپراتور به منطقه چیانگجو هستم و از ایشان برای ساماندهی به امور در این منطقه حکم دارم و اکنون برای آنکه از بیانات حکیم بزرگ محظوظ و بهرهمند شوم به این مجلس آمدهام. حکیم پرسید: بسیار خوش آمدید. اما جناب امپراتور شما را برای ساماندهی در چه اموری به این منطقه فرستادهاند؟ تازهوارد گفت: برای بازسازی و اصلاح جادههای قدیمی و طراحی و ساخت جادههای جدید به همراه پل. در این هنگام حکیم از جا برخاست و با فریاد گفت: تو از سوی امپراتور مأمور اصلاح جادهها شدهای آنوقت عنرعنر آمدهای تا از بیانات من محظوظ شوی؟ آیا میدانی در همین لحظه که تو در اینجا هستی چند چرخ گاری در میرود و پای چند اسب و قاطر میشکند و چند انسان از کارهای خود باز میمانند؟ مأمور امپراتور گفت: اما معرفت و اخلاق و... حکیم پیش از آنکه جمله مأمور امپراتور تمام شود، چوب خود را برداشت و به سمت مأمور امپراتور پرتاب کرد که به سر وی اصابت کرد و سر وی را مورد عنایت قرار داد. مأمور که بهطور عملی درس معرفت و اخلاق را دریافت کردهبود به درمانگاه مراجعه کرد و پس از بخیه سر مرخص شد و بهطور کامل به بازسازی جادههای قدیمی و طراحی و ساخت جادههای جدید پرداخت.