برقکار نابهنجار و دستیارش در پژوهشکده
امید مهدینژاد طنزنویس
حکیمی در پژوهشگاه حکمت و اندیشه مرکز نشر کلمات قصار کنفوسیوس مشغول سخنرانی بود که برق رفت. حکیم شاگردان را فرستاد تا ببینند قطعی برق از منطقه است یا از مرکز است یا از پژوهشگاه است. شاگردان پس از بررسی متوجه شدند قطعی برق تنها در ساختمان پژوهشگاه رخ دادهاست و بقیه همه برق دارند. شاگردان سپس با کسب اجازه از حکیم با برقکار تماس گرفتند تا به مرکز بیاید و سیمکشی پژوهشگاه را تعمیر کند. پس از ساعتی برقکار به مرکز آمد و پس از بازدید محلی اظهار داشت سیمکشی ساختمان پژوهشگاه دچار ایراد کلی است و تعمیر آن شش ساعت زمان میبرد و هزینه آن نیز بهجز وسیلههای مصرف شده که جدا محاسبه خواهدشد، یکمیلیون تومان میشود. حکیم از آنجا که بر این باور بود آیین چراغ خاموشی نیست، دستور داد برقکار و دستیارش در همانحال که شاگردان مشغول تحصیل و مطالعه و پژوهشند، مشغول کار شوند و شش ساعت بعد نیز پس از انجام کار برای تسویه حساب نزد او بروند. برقکار و دستیارش مشغول کار شدند و ایرادات سیمکشی تکتک اتاقها و کلاسها را برطرف کردند، اما از آنجا که برقکار و دستیارش عادت داشتند در حین کار بلندبلند شوخی کنند و به شوخی همدیگر را بزنند و برای هم جوک تعریف کنند تا کار برایشان یکنواخت نشود، در فاصلهای که مشغول کار بودند، شاگردان نتوانستند تمرکز کنند و به فعالیتهای علمی و حکمی و پژوهشی خود بپردازند. وقتی کار برقکار و دستیارش تمام شد، یکی از شاگردان فهرستی از اعمال نابهنجار برقکار و دستیارش بههمراه برخی جوکهای نابهنجاری که آنها برای هم تعریف کردهبودند به حکیم داد و از حکیم تقاضا کرد بهخاطر این رفتار نابهنجار از دستمزد آنها کم کند. برقکار نزد حکیم رفت و فاکتور را به وی پرداخت کرد. حکیم نیز شاگردان را صدا کرد و پیش روی آنها مبلغ فاکتور را که یکمیلیون و پانصدهزار تومان شامل دستمزد و لوازم مصرفی بود به وی پراخت کرد. سپس گفت:
[ادامه داستان را فردا در همین مکان بخوانید]
[ادامه داستان را فردا در همین مکان بخوانید]